پاورپوینت کامل بازشناسی جنگ های امیرالمؤمنین علی از دیدگاه فرقه های کلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بازشناسی جنگ های امیرالمؤمنین علی از دیدگاه فرقه های کلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازشناسی جنگ های امیرالمؤمنین علی از دیدگاه فرقه های کلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بازشناسی جنگ های امیرالمؤمنین علی از دیدگاه فرقه های کلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
سلسله حوادثی که از اواسط دوره خلافت عثمان آغاز شد و به قتل او انجامید و همچنین حوادث دوره پنج ساله خلافت علی به خصوص جنگ های جمل، صفین و نهروان، در پیدایش دیدگاه های تازه سیاسی و عقیدتی نقش بسیار مهمی داشت. مسائلی چون کفر و ایمان، که در این زمان ذهن جامعه اسلامی را به خود مشغول کرده بود به صحنه مجادلات فکری مسلمانان کشیده شد. همین امر سبب شد تا فرقه های کلامی که بعدها به وجود آمدند، آرای گوناگونی را درباره این جنگ ها، شرکت کنندگان و کشته شدگان در آن بیان دارند. مقاله حاضر به بررسی این دیدگاهها می پردازد.
مقدمه
از مهم ترین علل ابتدایی پیدایش انشعابات و تفرق آرا در تاریخ اسلام می توان به جنگ های دوره خلافت امیرالمومنین علی اشاره کرد. در دوره پنج ساله خلافت علی گروه های مختلفی از جمله «اهل بَغی» ظهور کردند. البته منشأ و آغاز فعالیت و قدرت یابی اهل بغی با اندکی تسامح به دوره خلافت عثمان بر می گردد؛ اما نکته مهم اینکه بغات در دوران خلافت علی در مقام جناح مخالف حکومت پا به عرصه گذاشتند و به عنوان مدعی خلافت مسائل جدیدی را در جامعه رقم زدند.
بغات کسانی هستند که بر امام حق خروج قائل اند و از اطاعت او بیرون می روند. همچنین با ایجاد تشکل، سعی می کنند به هر طریق ممکن، حتی قیام مسلحانه، به اهداف خود برسند. جنگ با آنان به دعوت امام واجب کفایی است و باید با آنها نبرد کرد تا به فرمان آیند؛ ولی اموال آنها را نمی توان به غنیمت گرفت و زنان و فرزندانشان را نباید اسیر کرد. در چنین شرایطی خداوند می فرماید:
هرگاه دو دسته از مؤمنان با یک دیگر جنگیدند، بین آنها صلح کنید؛ پس اگر یک دسته بر دسته دیگر تجاوز کرد، با آن که تجاوز مسلحانه می کند، بجنگید تا به حکم و قانون خدا باز گردد.
بر اساس این آیه تقریباً تمام فقهای مسلمان علی را در جنگ هایش بر حق می دانند.
با اندکی تسامح می توان هر سه جنگ علی را در تقابل با جریان بغی دانست. آنها به جهت ستمی که بر علی وارد کردند، باغی نامیده می شوند. شاید گفت و گوی کفر و ایمان، از زمان حکومت ابوبکر و جنگ او با اهل رده پیدا شده بود، ولی با توجه به سرکوب سریع آنها و برطرف شدن این غائله ذهن جامعه اسلامی را چندان به خود مشغول نساخته بود؛ اما مسلماً طرح مجدد این عنوان با گستره بسیار وسیع و مستمر در دوران خلافت علی زمینه تازه ای را برای این گفت وگوها پدید آورد. فرقه خوارج با تکفیر کردن علی، معاویه و عثمان؛ این بحث را رسمیت دادند.
جنگ های علی با مخالفان دارای ویژگی های منحصر به فرد و متمایز کننده سایر جنگ های صدر اسلام است. اولین ویژگی این جنگ ها درگیری بین دو گروه مسلمان است که تا آن زمان ـ صرف نظر از جنگ های رده ـ روی نداده بود؛ به عبارت دیگر، جنگ های دوره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دوران خلفای قبل از علی جنگ های «بین ادیانی» بود که بر سر «تنزیل» قرآن روی داده بود، ولی جنگ های دوران خلافت علی از نوع جنگ های «درون دینی» بود که بر سر «تأویل» قرآن رخ داده بود؛ چنان که عمار در جنگ صفین خطاب به اهل شام گفت:
نَحنُ ضربناکم عَلی تَنزیله فالیوم نضربِکم علی تأویله
ما قبلاً با شما به خاطر تنزیل قرآن جنگیدیم و امروز نیز به خاطر تأویل و مفهوم آن با شما می جنگیم.
ویژگی دوم این جنگ ها توسل طرفین جنگ به آیات قرآنی برای مشروعیت بخشیدن به کارهای خود بود. این امر صحت و سقم ادعاهای آنان را با تردید، و تشخیص حق از باطل را نه تنها برای مردم عادی حتی برای خواص با مشکل روبه رو ساخت.
و ویژگی سوم این جنگ ها ـ که پیامد ویژگی های قبلی است ـ طرح مسائل جدیدی بود که تا آن زمان به ذهن جامعه اسلامی خطور نکرده بود: در جنگ بین دو گروه مسلمان حقّ با چه کسی است؟ ملاک انتخاب حقّ از باطل چیست؟ چه حکمی بر شرکت کنندگان و کشته شدگان این جنگ ها جاری می شود؟ مبنای تقسیم بندی غنایم در این جنگ ها چگونه است؟ آیا می توان در دین خدا حَکم قرار داد؟ و ده ها سؤال دیگر. از این رو بود که تفکرات موجود در آن عصر و فرقه های کلامی که بعدها ظهور کردند به ارائه نظریاتی درباره جنگ های علی با مخالفانش و شرکت کنندگان و کشته شدگان در آن پرداخته اند، که در این مقاله به آنها خواهیم پرداخت.
۱. آرای قاعدین
قاعدین که از آنها به اعتزالیون سیاسی تعبیر می شود، کسانی بودند که برای خلافت شأن و منزلتی قائل بودند و به همین دلیل نمی توانستند با خلیفه مخالفت کنند، اما به حمایت از خلیفه نیز نمی پرداختند. شاید همین گروه بود که هسته اولیه «معتزله سیاسی» را تشکیل داد. شاخص ترین شخصیت های این جریان عبارت بودند از: سعدبن ابی وقاصّ، محمد بن مسلمه انصاری، اُسامه بن زید، عبدالله بن عُمر، اُهبان صیفی و احنف بن قیس. اینان بیشتر با استناد به احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به انزوا در ایام فتنه و اختلاف میان مسلمانان فرا می خواند کنج عُزلت گزیدند. اینان با کسی نمی جنگیدند، اما هر کس پیروز می شد پشت سرش نماز می گزاردند. امیرالمومنین علی آنها را گروهی می داند که از یاری حقّ باز ایستادند و همراه باطل قیام نکردند.
این جریان سیاسی ـ اجتماعی، در جنگ جمل موضع گیری روشن تری داشت و با این استدلال که طرفین درگیر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند به نفع هیچ یک از طرفین وارد جنگ نشدند. آنها در جنگ صفین نیز با همین استدلال، خود را از معرکه کنار کشیدند و حتی کوشش های معاویه برای اغوای بعضی از آنها به جایی نرسید؛ عبدالله بن عمر، سعدبن ابی وقّاص و محمّد بن مسلمه به درخواست معاویه جهت همراهی او پاسخ منفی دادند. و اُهبانِ صیفی هم به درخواست علی در پیوستن به او پاسخ منفی داد. اُسامه بن زید به علی پیغام داد که در هر شرایطی جز رویارویی با مسلمانان با او همراه است. کسانی که در جنگ صفین شرکت نکردند بر این باور بودند که شرکت کنندگان در جنگ، در فتنه افتادند و برای دوری از فتنه لازم است مردم در جنگ شرکت نکنند. این تفکر در زمانی که قرآن ها بر سر نیزه ها رفت و قضیه حکمیت قرآن مطرح شد قوّت یافت و این بینش را در بین بعضی از سپاهیان به وجود آورد که برای دوری از فتنه باید از جنگ دوری جست؛ از این رو بعد از جریان حکمیت، وقتی قلمرو علی مورد حمله معاویه قرار گرفت، امکان بسیج دسته های کوچک نظامی جهت مقابله با راهزنی ها و شبیخون های معاویه امکان پذیر نبود.
این موضع گیری در پیدایش دیدگاه های اعتقادی نو در جامعه اسلامی تأثیری تعیین کننده و سرنوشت ساز داشت، تا حدی که اندیشه هایی چون «ارجاء» و «جبر» از درون همین جریان ها رویید. و زمینه ساز ظهور فرقه های کلامی «مرجئه» و «معتزله» شد.
بنابراین دیدگاه قاعدین در مورد جنگ های امیرالمومنین علی با مخالفانش کاملاً بر اساس «فتنه گریزی» و «مصلحت اندیشی» بود و حق را به هیچ یک از دو گروه نمی دادند؛ چه در این صورت آنها به علت عدم شرکت در جنگ و حمایت نکردن گروه برحق متهم می شدند، به خصوص که تمامی شخصیت های معتقد به این تفکر شاهد و ناظر جنگ بودند. بر این اساس آنها امیرالمومنین علی، امام حسن و امام حسین، محمد بن حنیفه و دیگر اعقاب علی و تمامی پیروان او را به خطا و بدعت متهم می کنند و در مورد عایشه و طلحه و زبیر و همفکران ایشان که به خود اجازه جنگ با امیرالمؤمنین را دادند، همین عقیده را دارند که آنان از حق و صواب برکنار هستند و در حلال دانستن ریختن خون مسلمانان اهل بدعت اند. با این همه هیچ یک از طرفین را به فسق و تباهی نسبت ندادند و آنان را با وجود شرکت در جنگ و کشتار از دایره ایمان خارج ندانستند. در جواب این گروه باید گفت که امام علی به سبب مصلحتی که در هر زمان اقتضا می کند، عمل می کند و:
اگر وقتی برای نصرت اسلام و قوت دین شمشیر برگیرد و با خروج کنندگان بر حکومت و ستمگران نبرد کند نمی توان امام را به کشتن مسلمانان متهم کرد و علی در هر زمان هر آنچه که مصلحت دین بوده، انجام داده است.
از طرفی تلاش این گروه در متهم نساختن هیچ یک از دو گروه به فسق و تباهی که کاملاً «مصلحت گرایانه» بوده، به این علت است که گروه پیروز بعد از خاتمه جنگ به مخالفت و دشمنی با آنها نپردازد و در واقع ارائه دیدگاهی مبهم راه حلی بود تا در مواقع لزوم با استفاده ابزاری و تفسیر به رأی از آن، خود را از مشکلات احتمالی در آینده برهاند.
۲. آرای خوارج
پس از واقعه صفین و قرارداد حکمیت، زمزمه مخالفت تعدادی از یاران علی و معاویه با آن شروع شد؛ آنها با زیر سؤال بردن اصل حکمیت به تدریج از صفوف طرفداران علی کنار گرفتند و در نهایت جنگ نهروان را به راه انداختند. در حدیثی منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ایشان در این¬باره فرموده¬اند که بین دو گروه از اُمّتش اختلافی به وجود می آید که از بین آن اختلاف، گروه «مارقین» ظهور می کند. خاستگاه خوارج، جنگ صفین نبود، بلکه خاستگاه آنها را در ماجراهای سال های قبل از صفین باید جست وجو کرد.
خوارج یک جریان فکری کژ اندیش بودند که نتیجه آن کژاندیشی در صفین آشکار شد.
اوّلین حضور جدّی و محسوس آنان در دوره تثبیت حاکمیت اسلام در اعتراضات وسیع علیه حکومت عثمان بود که طی این واقعه یکی از جریان های مخالف را تشکیل دادند. سازمان مستقل و مشخصی نداشتند، امّا آشکارترین حضور و ظهور آنها در دوره خلافت علی می باشد. در صفین بود که آنان به عنوان فرقه ای مستقل پا به عرصه فعالیت های سیاسی ـ مذهبی جامعه اسلامی نهادند.
خوارج به ارائه نظریاتی درباره جنگ صفین و شرکت کنندگان در آن پرداخته اند، به طوری که عقاید کلامی آنها تحت تأثیر مستقیم جنگ صفین بوده است. خوارج معتقدند علی در جنگ جمل و صفین بر حق بوده است و کسانی که با علی به جنگ پرداختند علاوه بر اینکه کافر و گمراه و شایسته خلود در آتش هستند، مشرک نیز می باشند.
نکته مهم اینکه خوارج تنها گروهی هستند که معتقد به شرک مخالفان علی می باشند و دیگر فرقه های اسلامی نظیر معتزله، اشاعره، شیعه و مرجئه قائل به شرک آنها نبوده و نهایتاً اقدام آنها را کفر قلمداد می کردند با وجود این مدعی هستند که علی در خودداری از ادامه جنگ با شامیان و پایدار ماندن بر صلح با معاویه پس از اینکه آنان قرآن ها را بر سر نیزه ها کردند مرتکب خطا شده است و با استناد به آیه «و مَن لَم یحکم بما انزل اللهُ فاولئک هم الکافرون. .. و الظالمون… و الفاسقون» و همچنین آیه «فقاتلوا التی تَبغی حتّی تَفیءَ إلی امر الله» باز ایستادن علی از جنگ با معاویه را دلیلی بر کفر دانستند؛ اما در اینکه کفر علی شرک است یا نیست اختلاف دارند. اولین کسی که این کلمه را بر زبان راند، حجّاج بن عبیدالله از قبیله بنی سعد بود. از این زمان به بعد تمامی فرقه های خوارج علاوه بر عثمان از علی نیز تبرّی می جویند و این مسئله را بر هر طاعتی مقدّم می دارند.
خوارج اولین گروهی بودند که حاضر به ترک جنگ و تحکیم شده اند و تنها با اصرار آنها بود که علی به حکمیت و داوری حکمین تن دارد؛ از این رو اگر قرار به اطلاق «کفر» بر کسی باشد خوارج خود به این عنوان شایسته تر هستند، به خصوص علی اقدام خود در پذیرش پیشنهاد معاویه را با اقدام پیامبر در پذیرش مباهله با مسیحیان نجران همانند دانسته که هدف هر دوی آنها رعایت جانب انصاف در برابر مخالفان بوده است.
از طرفی آیات فوق کسی را که به حکم خداوند نپرداخته، کافر، ظالم و فاسق نامیده است؛ در صورتی که علی نه تنها حکم خداوند را پذیرفته بلکه بر آن پایدار نیز بوده است؛ از این رو اساساً به کار بردن این آیه برای علی بی مورد بوده است.
خوارج علاوه بر کافر خواندن علی هر دو داور حکمیت (ابو موسی اشعری و عمروعاص) را نیز کافر دانستند و حتی شخص راضی به تحکیم را «کافر» قلمداد کردند. فرقه افراطی «ازارقه» می گویند که خداوند آیه «و مِِن الناس مَن یعجبُک قولُه فی الحیوه الدنیا و یشهِدُِ اللهَ علی ما فی قلبه و هو ألَدُّ الخصام» را در شأن علی نازل کرده است.
از آنچه گفته شد، می توان دریافت که موضوع تکفیر با کمترین مناسبتی اصل بوده که همه اقدامات و جنبش های خوارج بر آن تمرکز داشته است که هاشم معروف الحسنی این مسئله را یکی از علل شکست خوارج بیان کرده است. این در حالی است که دسته ای از خوارج به نام «خازمیه» درباره قَدَر و اراده خداوند به روش اهل سنت رفته اند، معتقدند خداوند پیوسته دوستدار دوستان و دشمن دشمنان خود می باشد؛ از این رو این گروه تحت تأثیر روش کلامی اهل سنت و حتی به الزام آنها و برخلاف دیگر دسته های خوارج، علی و مخالفان او (طلحه و زبیر) را به علت شرکت در بیعت رضوان اهل بهشت می دانند، چون خداوند فرمود:
لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعَلِمَ ما فی قلوبهم فأنزَلَ السکینهََ علیهم و أثابهم فتحا قریبا؛ خداوند از مؤمنانی که با تو در زیر درخت بیعت کردند، راضی و خشنود است و از آنچه که در دل های آنان بود آگاه گشت، آرامش خود را بر آنان فرود آورد و با پیروزی نزدیک، به آنان پاداش داد.
بر این اساس علی، طلحه و زبیر که در بیعت شجره حضور داشته و مورد خشنودی خداوند قرار گرفته اند، شایسته کلمه کفر نیستند.
شایان ذکر است که این نوع رضایت ها مشروط به حسن عاقبت و بقا بر وضع گذشته است و در غیر این صورت، گواه بر رستگاری طرف نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، رضایت در لحظه نزول آیات، گواه بر بهشتی بودن آنان نیست، مگر اینکه ثابت شود آن وضع پیشین ادامه داشته است و مسلماً طلحه و زبیر به علت خروج علیه خلیفه شرعی و قانونی خود مشمول آیه فوق نمی شوند. این از سنت های تاریخ در قرآن است که در شکل «قضیه شرطیه» ظاهر شده است؛ بدین صورت که اگر آنها بر صفاتی که خداوند اعلام کرده باقی بمانند، مشمول رضایت خداوند می شوند.
۳. آرای مرجئه
پس از شهادت علی در سال چهل هجری و روی کارآمدن بنی امیه، توده مردم در مقابل خوارج که نه به امامت علی و نه به خلافت معاویه و بنی امیه معتقد بودند، فرقه تازه ای تشکیل دادند که مرجئه خوانده می شوند. اصطلاح مرجئه از مصدر «ارجاء» به معنای به تأخیر انداختن است. مرجئه بر این باور بودند که ما از عقیده باطنی مردم خبر نداریم و نمی دانیم چه کسی واقعاً مسلمان و نیکوکار است و چه کسی بدکار و نامسلمان. چون مردم در بلاد اسلام همگی گوینده لااله الا الله و محمد رسول الله هستند، به حکم ظاهر، همه آنان را مسلمان می خوانیم و داوری درباره ثواب و عقاب مسلمانان را به روز قیامت وا می گذاریم؛ در آن روز خداوند درباره پاداش و کیفر مردمان داوری خواهد فرمود.
عده ای از مرجئه مثل «ابوحنیفه»، «ابو یوسف» و «بشر مریسی» گفتند: در جنگ علی با مخالفانش حق با علی بود و همه کسانی که با او جنگیدند بر خطا بودند و بر مردم واجب بود که وی را در جنگ هایش یاری کنند و بر علی لازم بود که با آنها به جنگ بپردازد. این همان نظر شیعه است. با این تفاوت که شیعه، آنها را کافر و گمراه قلمداد کرده، اما این گروه، آنها را مستحق کفر و فسق ندانسته است. همچنین بر اساس خبری از علی که فرمود: «اُمرتُ بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین؛ به جنگ با پیمان شکنان و ستمکاران و بیرون روندگان از دین مأمور شدم»، نبرد او را با مخالفانش واجب دانسته اند.
در مورد داوری و حکمیت نیز همانند شیعه معتقد بر حق بودن علی در راضی شدن به داوری و بر خطا رفتن دو داور بودند. اما با اینکه همانند معتزله و شیعه، معاویه و عمروعاص را خطاکار می دانند، در مورد عذاب آن دو و به دوزخ افتادن آنها سکوت می کنند و برای آن دو و همه همراهان آن دو امید بخشش از خداوند دارند و در مورد خوارج هم با اینکه حکم به گمراهی آنان می دهند همین عقیده را دارند.
هر چند که فرقه مرجئه در آغاز پیدایش گرایش اموی نداشت، ولی اقتدار حاکم در عصر بنی امیه این اندیشه را در راستای اهداف خود یافت و بر تبلیغ این گونه تفکرات همت گماشت؛ چون بر اساس آن، پیشینه و گذشته آنان تا حد ممکن تطهیر و موجّه می شد و مهم تر اینکه تمامی صحابه به لحاظ فضل، «علی السویه» و برابر دانسته می شدند. از طرفی آنها در مورد عذاب معاویه سکوت می کردند تا از این راه بتوانند معاویه و زمامداران اموی را مؤمن و مسلمان شمرده، هر نوع شورشی علیه آنها را محکوم کنند. مرجئه با اعتقاد به اینکه گناه به ایمان شخص ضرری نمی رساند، برای مخالفان علی ـ هر چند خطاکار باشند ـ امید بخشش از خداوند دارند.
۴. آرای معتزله
معتزله پیروان «واصل بن عطا» هستند که عهد عبدالملک مروان ظهور کردند و با فرقه مخالف خود «جبریه» و «صفاتیه» اختلاف داشتند. آنها معتقد به قدرت و آزادی انسان بودند و آدمی را در کردار و رفتار خویش آزاد می پنداشتند.
با توجه به کثرت و گوناگونی آرای فرقه معتزله در این باره می توان نظریات آنها را در دسته های زیر تقسیم بندی کرد:
الف) واصل بن عطا، بنیان گذار فرقه معتزله، مَثَل علی و مخالفانش را مَثَل دو نفری می داند که یکدیگر را لعنت می کنند، در حالی که معلوم نیست کدام یک راستگو و کدام یک دروغگوست و به ناچار و از روی «شک» معتقد به «فسق» یکی از دو گروه می باشد و می گوید که شهادت علی و طلحه و زبیر پس از ستیزشان با یکدیگر حتی بر درهمی جایز نیست و اگر علی و طلحه و زبیر مانند قبل گرد هم می آمدند، شایسته نام ایمان می شدند؛ ولی چون از یکدیگر جدایی گزیدند هیچ یک از ایشان را به تنهایی نمی توان مؤمن نامید.
اما «عمرو بن عبید» هر چند که علی را از دیگران نزدیک تر به حقیقت می بیند، پا از این مرحله نیز فراتر نهاده و به طور «یقین» هر دو گروه مخالف در جنگ جمل را «فاسق» می داند. بر این اساس برخلاف واصل که شهادت دو مرد، یکی از اصحاب جمل و دیگری از اصحاب علی را رد می کرد و گواهی دو مرد از دو گروه را می پذیرفت، شهادت هر دوی آنها را اگر چه از یک گروه نیز باشند، مردود می دانست.
بیان نظریه تفسیق درباره رهبران جنگ جمل از طرف واصل و عمرو بن عبید، آنها را به داشتن اندیشه های خوارج متهم ساخته است، چون از بین تمامی فرقه ها ـ به جز شیعه ـ تنها خوارج و واصل و عمرو رأی به تکفیر و تفسیق داده اند و دیگر فرق اگرچه رهبران جمل و صفین را خطاکار می دانند، ولی حکم به تکفیر و تفسیق ندادند.
مکتب اعتزال در آغاز نه گرایش علوی داشت و نه اموی و هیچ یک از آن دو گروه را تأیید نمی کرد، زیرا اگرچه واصل بن عطا پیش ابوهاشم فرزند محمد بن حنفیه تلمذ کرده بود، اما هم واصل و هم دوست و همفکر وی عمرو بن عبید به هیچ روی تعصب طرفداری علویان را نداشتند. فرقه معتزله را می توان فرقه وابسته به خلافت عباسیان دانست که در جهت مخالفت با علویان و امویان حرکت می کرد.
هدف این گروه از معتزله از ارائه چنین نظریه ای، بیان علمی مسئله نبوده، بلکه عرضه یک راه میانه و حد وسطی در برابر نظریه های تند خوارج و نظریه تسامح انگارانه مرجئه بود. در واقع آنها تشکیلاتی را پایه ریزی کردند تا از طریق آن نه تنها با مخالفین داخلی از مرجئه، غلات و خوارج، بلکه با زنادقه و دهریه به مقابله برخیزند.
ب) اما تعدادی از معتزله از جمله «نظّام»، «بشر بن مُعتمر»، «قاضی عبدالجبّار» و «اسکافی» جنگ علی با مخالفانش را واجب و مخالفان او را خطا کار و شایسته آتش و دوزخ می دانند. در عین حال این گروه عایشه و طلحه و زبیر را مستحق آتش ندانسته و معتقدند آنان به سبب توبه و پشیمانی از آنچه در جنگ انجام دادند مستحق پاداش هستند. در مورد نظریه این گروه، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است جنگ با گروهی هم واجب باشد و در عین حال آن گروه، مستحق پاداش نیز باشند؟ نگاه محترمانه و منصفانه علی به سران جمل بدین امید بوده که به صلاح آیند و از مخالفت خود دست بردارند، همانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که بر اهل مکه منت نهاد و از گناهانشان در گذشت.
البته این در صورتی است که بپذیریم سران جمل از گناه خود توبه کرده باشند که شواهد و نشانه هایی از توبه و پشیمانی در اعمال آنها مشاهده نمی شود، چون طبق نظر مشهور طلحه در حال جنگ و بدون اظهار پشیمانی کشته شد و وقتی علی بر کشته او گذشت فرمود:
تو از پیشی گیرندگان در مسلمان شدن بودی، اما شیطان به سوراخ بینی تو در آمد، و به آتشت افکند.
این دلیلی بر باقی ماندن طلحه بر فسق و شاهدی بر بطلان ادعای آنان در مورد توبه اوست.
زبیر نیز در حالی که میدان جنگ را ترک کرده، کشته شد و اگر گریختن او به سبب پشیمانی و توبه بود باید به جانب علی بر می گشت و به یاری او می پرداخت، به خصوص زمانی دست از جنگ کشید که از پیروزی بر سپاه علی ناامید شد. در پاسخ عده ای که معتقدند چون علی قاتل زبیر (ابن جرموز) را به آتش جهنم بشارت داده، او را نجات یافته و اهل بهشت می دانند، باید گفت جایز است که قاتل زبیر مستحق آتش جهنم باشد ولی نه به سبب قتل زبیر، بلکه این مسئله می توانست علت های دیگر داشته باشد؛ علت اول اینکه ابن جرموز از روی «غَدر» و خیانت بعد از اینکه به زبیر امان داد او را به قتل رساند؛ از این رو واجب شدن آتش جهنم بر کسی به علت قتل شخصی ـ که داخل در اهل بغی است ـ دلیل بر اهل بهشت بودن آن شخص (مقتول) نیست. و شیخ مفید با تأکید بر این مسئله می گوید: چه بسا که قاتل و مقتول هر دو در جهنم باشند. به خصوص که ابن جرموز علت قتل زبیر را نه به خاطر دین بلکه برای «تقرب به علی» و سرپوش نهادن بر خطای خویش اعلام کرده بود. علت دوم را می توان براساس نظریات عده ای از نویسندگان شرکت کردن ابن جرموز در جنگ نهروان و کشته شدن او در گروه خوارج دانست.
با اینکه فرقه معتزله اعتقاد راسخی به توبه عایشه دارند، اما قرائنی وجود دارد که عایشه نیز از دشمنی و ستیز خود با علی و خاندان او دست برنداشت. این در حالی است که خداوند در آیه «وَ قَرنَ فی بیوتکنَّ و لا تَبرّجن تبرِّج الجاهلیه الاولی؛ در خانه های خود قرار گیرید و خودنمایی نکنید، خودنمایی دوره جاهلیت نخستین» به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمان داده بود که در خانه هایشان آرام گیرند و از اینکه خودنمایی کنند، نهی فرموده است. مسلماً اگر عایشه در خانه خود می ماند برای شأن و مقام او بهتر بود و این علی بود که با همه این کارها او را گرامی و محفوظ داشت. ابن ابی الحدید می گوید:
اگر عایشه کاری را که نسبت به علی انجام داده نسبت به عمر انجام داده و وحدت مسلمانان را علیه عمر بر هم زده و شمشیر کشیده بود و عمر بر او پیروز می شد، بدون تردید او را کشته و پاره پاره کرده بود، ولی علی بردبار و بزرگوار بود.
از طرفی نه تنها در هیچ منبعی از شک و دو دلی و توبه علی از اقداماتی که انجام داده اشاره نشده، بلکه علی همواره از کردار خود خشنود و در آن کوشا بوده است و آنچه که منابع ذکر کرده اند درباره اظها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 