پاورپوینت کامل داستان; سبزه‌های گره‌ نزده ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; سبزه‌های گره‌ نزده ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; سبزه‌های گره‌ نزده ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; سبزه‌های گره‌ نزده ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

گلیم را انداخته‌ایم زیر درخت انار و فلاسک‌های چای، سیخ‌های کباب، پاکت تخمه، کاهو و سکنجبین و چند تا سبزه‌ی پژمرده لب ایوان چیده شده‌اند.

باغ کودکی هنوز همان شکلی است؛ باابهت، پر رمز و راز، زنده و خوش‌حال؛ مثل پیرمردی که سرحال‌تر از سن و سالش باشد. هنوز همان چهار تا باغچه‌ی بزرگ با درخت‌های انجیر، انار و خرمالو و همان حوض هشت‌ضلعی کم‌عمق با کاشی‌های آبی آسمانی. سنگ فرش حیاط هم همان موزاییک‌های خط‌خطی است که گوشه گوشه‌اش شکسته بود و از لای‌شان علف هرز می‌رویید. درِ اتاق‌های جلویی هم مثل همیشه بسته است. هیچ چیز دست نخورده. انگار زمان متوقف شده و باغ کودکی از تغییر در امان مانده است!

روی ایوان جلو درهای بسته‌ی اتاق‌ها لی‌لی بازی می‌کردیم. موزاییک‌های روی ایوان خط‌خطی نبود و می‌شد رو‌ی‌شان خط کشید. سنگ بازی هم تا بخواهی فراوان بود. کاشی‌های شکسته‌ی حوض که صاف و صیقل خورده و سُر بود، جان می‌داد برای لی‌لی بازی.

ته باغ رختشوی خانه بود. هنوز هم هست و هنوز هم بوی پر مرغ می‌دهد و دانه و آب چند روز مانده. هیچ‌وقت نفهمیدم چرا اسمش رختشوی خانه بود. نه اثری از شیر آب بود نه کاسه و لگنی، نه بند رختی. برای ما اسمش لانه‌ی مرغ‌ها بود. باید بیست شب می‌خوابیدیم و بیدار می‌شدیم تا جوجه‌ها تخم‌شان را بشکنند.

همه نشسته‌ایم توی رختشوی خانه و توی دل‌مان رخت می‌شویند. رختشوی خانه کم‌نور است و بوی نم می‌دهد. هیچ کس حرف نمی‌زند. هیچ کس نفس هم نمی‌کشد. پوست تخم‌ها یکی‌یکی ترک می‌خورند و جوجه‌ها گردن‌های باریک و دراز بی‌پرشان را بیرون می‌کشند. صدای جیک‌جیک‌شان خیلی آهسته است؛ ولی ما از بس ساکتیم و از بس دل‌مان مالش می‌رود، صدای‌شان را می‌شنویم. یکی از تخم‌ها ترک نمی‌خورد. همه خیره مانده‌ایم به تخم ترک‌نخورده. بابا چند تا ضربه بهش می‌زند. تخم ترک برمی‌دارد؛ ولی جوجه سرش را بیرون نمی‌کشد. بابا جوجه‌ی خیس را می‌گیرد توی دست‌های بزرگ و پرمویش و ها می‌کند. صدای جیک‌جیک نمی‌آید.

– هاش کن بابا. داره می‌میره.

صدای قلبم بین دیوارهای سیمانی رختشوی خانه می‌پیچد و چندبرابر بلند می‌شود. بابا دست می‌گذارد روی قلبم: «غصه نخور جوجه‌ی من. همیشه چند تاشون می‌میرن.»

اشک توی چشم‌هایم مانده و بابا و همه جا را تار و لرزان می‌بینم. می‌دانم پشت پلک‌ها و سر دماغم قرمز شده؛ ولی گریه نمی‌کنم. اگر گریه کنم، یعنی جوجه‌ام؛ یعنی قبول کرده‌ام و فقط جوجه‌ها گریه می‌کنند.

از فردا شنبه‌ها، دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها می‌شوند روزهای خوب خدا. ما، ما سه تا، ترک موتور گازی بابا می‌نشینیم و می‌رویم سراغ جوجه‌ها. برای‌شان دانه می‌ریزیم. آب‌شان را نو می‌کنیم و بعد می‌گردیم دنبال تخم‌های‌شان. جای تخم‌ها معلوم است؛ گوشه‌های باغچه‌ها، زیر علف‌ها و بعضی وقت‌ها توی رختشوی خانه.

دم غروب باید جای‌شان می‌کردیم. می‌دویدیم دنبال‌شان و آن‌ها از دو طرف فرار می‌کردند. بابا دست‌هایش را باز می‌کرد و آهسته می‌رفت سمت‌شان: «این طوری باید جاشون کنید. جا جا جا جا…»

بعد نوبت بابا بود که بدود دنبال جوجه‌هایش. جوجه‌های پنج‌ساله، هفت‌ساله و ده‌ساله. بابا با یک دست‌ می‌زندمان زیر بغلش و ما همان‌طور که توی بغلش دست و پا می‌زنیم قول ‌قول می‌دهد به جان جوجه‌های ما و جوجه‌های خودش، فردای فردا دوباره برمی‌گردیم.

حوض مثل همیشه خالی است. درخت‌ها سبز شده‌اند و بعضی‌های‌شان شکوفه هم دارند. روی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.