پاورپوینت کامل داستان; شکار آهو ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; شکار آهو ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; شکار آهو ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; شکار آهو ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

برگرفته از هزار و یک شب

– اَه، این هم که فرار کرد! آهوی زیبایی بود. انگار بیچاره می‌دانست اگر بگیرمش، دستور می‌دهم برای شام شب سر سفره بگذارندش. هیچی بیش‌تر از این نمی‌چسبد که آدم شامش را خودش شکار کند. این لشکریان بی‌عرضه هم که باز عقب ماندند. یک مشت بی‌دست‌وپا را دور خودم جمع کردم. مثلاً آمده‌اند از من محافظت کنند. وای چه‌قدر تشنه‌ام شده! زبانم انگار به دهانم چسبیده. اگر بخواهم بایستم تا لشکریان برسند، حتماً از تشنگی تلف می‌شوم. بهتر است فکری به حال خود بکنم. انگار آن دورها یک دهکده است! باید اسب را هی کنم و تندتر بروم آن‌جا. حتماً آب خوردن پیدا می‌شود.

زود باش اسب قشنگم، زود برو! مگر نمی‌دانی که تشنه هستم؟ اگر تندتر بدوی، به تو هم آب می‌دهم.

دهکده‌ی کوچکی است. به اولین خانه‌ای که می‌رسم در را می‌کوبم. تشنگی بی‌طاقتم کرده است. دختر جوانی در را باز می‌کند. بدون هیچ حرفی می‌گویم: «آب، خیلی تشنه‌ام است. آب بده!»

دختر هم بدون هیچ حرفی داخل خانه می‌رود. در نیمه‌باز است. لحظه‌ای وسوسه می‌شوم دنبالش بروم تا زودتر به آب برسم؛ اما بعد منصرف می‌شوم. مردم روستایی اخلاق عجیبی دارند. شاید از این کار بدشان بیاید و اصلاً بهم آب ندهند! دارم از تشنگی می‌میرم.

دختر جلو در ظاهر می‌شود. ظرف زیبایی از سفال به دست دارد. بدون هیچ حرفی ظرف را از دستش می‌گیرم. خنکی آب را از دیواره‌ی ظرف احساس می‌کنم. آب، خنک و گواراست. فقط ته ظرف چیزی شبیه خاک می‌بینم. درمی‌آیم بگویم: این چه آبی است، برو عوضش کن… مگر کوری این خاک‌ها را ته ظرف نمی‌بینی؟ هیچ یک از این حرف‌ها را نمی‌زنم. در عوض لبه‌ی ظرف را روی لب‌های خشکم می‌گذارم، کمی می‌نوشم. آب، طعم و بوی خیلی خوبی دارد. باید مراقب باشم خاک‌های ته ظرف را نخورم. آرام آرام آب ظرف را به حلق خشک و تشنه‌ام می‌ریزم تا خاک ته‌نشین‌شده ته ظرف وارد دهانم نشود.

آب که تمام می‌شود تازه متوجه دختر می‌شوم که جلوم ایستاده و به آب خوردنم زل زده است.

– سیراب شدید؟

– بله.

– آب چطور بود؟

– خیلی خوش‌طعم و خوش‌بو بود؛ اما حیف که ته ظرف خاک داشت.

با این حرف، دختر لبخندی می‌زند. تازه متوجه زیبایی او می‌شوم. لبخند، زیبایی‌اش را چندبرابر می‌کند.

– من عمداً آن‌ها را ته ظرف ریختم.

با این حرف اخم‌هایم توی هم می‌رود.

دختر می‌گوید: «اگر آن خاک‌ها را ته ظرف نمی‌ریختم، شما آب را یک‌دفعه سر می‌کشیدی و برای بدن‌تان ضرر داشت؛ اما وقتی دیدی ته ظرف خاک است با احتیاط و آرام آرام آن را نوشیدی.»

عجب دختر فهمیده و باتجربه‌ای‌ست. ظرف را به او پس می‌دهم و با لبخند تشکر می‌کنم.

– آفرین بر تو! حالا بگو ببینم چه چیزی توی آب ریخته بودی که آن‌قدر شیرین و خوش‌طعم شده بود؟

– ما توی روستای‌مان نی‌شکر می‌کاریم. یک نی‌شکر برداشتم و آن را توی ظرف فشردم و آب شیرین شد.

از دختر تشکر می‌کنم. یکی از ل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.