پاورپوینت کامل داستان; مامان و مترو ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; مامان و مترو ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; مامان و مترو ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; مامان و مترو ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

>

سوار مترو می‌شویم. ساک بزرگ مامان یک گوشه‌ی متروست و خودش نیست. می‌دانم که رفته سر دیگر مترو. از ساکش می‌فهمم امروز هم تی‌شرت می‌فروشد.

آنا تا ساک مامان را می‌بیند، می‌گوید: «آن خانم تی‌شرت‌فروش، امروز هم توی متروست.»

به خال روی گونه‌ام دست می‌کشم. می‌ترسم بچه‌ها از روی این خال حدس بزنند که او مامان من است. به محض این که پول خوبی پس‌انداز کنم خالم را عمل می‌کنم.

می‌گویم: «بچه‌ها بیایید متروی بعدی را سوار شویم.»

هر دوی‌شان می‌گویند: «نه!»

آنا می‌گوید: «این یکی خلوت است.»

مونا می‌گوید: «حداقل جا هست که بایستیم.»

مامان از بین مسافرها پیدایش می‌شود. از قیافه‌اش معلوم است که امروز فروشش خوب نبوده است. مونا و آنا به مامان نگاه می‌کنند. مامان به طرف ما نمی‌آید.

مونا داد می‌زند: «خانم!»

مامان جواب نمی‌دهد. آنا می‌گوید: «دفعه‌ی پیش کر نبود!»

دلم می‌خواهد بکوبم توی دهانش.

یک نفر قلبم را فشار می‌دهد.

مونا می‌گوید: «مامانم خیلی از تی‌شرتی که از این خانم خریدم، خوشش آمد. گفت: «کاش برای من دو تا خریده بودی!»

آنا نگاهم می‌کند: «راستی تو پول تی‌شرت‌ها را به این خانم دادی؟ شاید فکر می‌کند ما یادمان رفته است که پول را به تو بدهیم.»

فقط نگاهش می‌کنم. فکر می‌کنم اگر دهانم را باز کنم، می‌زنم زیر گریه.

مونا می‌گوید: «غلط کرد. می‌دانیم که تو پول را داده‌ای.»

آن‌ها نمی‌دانند که مامان پول را به خودم برگرداند و گفت یک گوشه‌ای بگذار، باز بهت می‌دهم تا یک قسط از شهریه‌ی مدرسه‌ات شود.

مونا می‌رود جلو و به بازوی مامان می‌زند: «سلام خانم! من باز هم از از این تی‌شرت می‌خواهم. مامانم خیلی خوشش آمده است.»

مامان می‌آید طرف‌مان. نگاهش نمی‌کنم. دلم می‌خواهد به او بگویم جوری بایستد که خالش معلوم نباشد. ساک را باز می‌کند. می‌گوید: «هر چه می‌خواهید، بردارید.»

آنا می‌گوید: «بنفشه‌ی خسیس، تو هم برای مامانت بردار. مامانم باور نمی‌کرد این‌قدر ارزان باشند.»

مونا می‌گوید: «مامان من هم می‌گفت خیلی خوش‌رنگ‌اند. توی ماشین لباسشویی هم رنگ نمی‌دهند.»

زیرچشمی به مامان نگاه می‌کنم. او خیلی خسته‌تر از این حرف‌هاست.

تلفن همراه مامان زنگ می‌زند. نام ایستگاهی که مترو قرار است در آن بایستد پخش می‌شود. سرعت مترو آهسته‌تر می‌شود. مامان می‌گوید: «نه!»

هر سه نفرمان به مامان نگاه می‌کنیم. او هول شده است.

می‌گویم: «مامان چی شده؟»

مونا و آنا نگاه می‌کنند: «مامان چیه؟» و می‌خندند.

مامان می‌گوید: «حالا چه‌کار کنم؟»

تا به حال مامان را این‌قدر هول ندیده بودم.

می‌گوید: «عزیزم! به من کمک می‌کنی؟»

نگاهش می‌کنم. منتظر جواب نمی‌ماند. سرعت قطار خیلی کم شده است. مامان کوله‌ام را از روی صندلی برمی‌دارد. مونا و آنا هاج و واج به او نگاه می‌کنند. دست‌های مامان را می‌بینم که زیپ کوله‌ام را باز می‌کن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.