پاورپوینت کامل دعواها و آشتی‌های بابا و مامان ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دعواها و آشتی‌های بابا و مامان ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دعواها و آشتی‌های بابا و مامان ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دعواها و آشتی‌های بابا و مامان ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

این بهتره

وقتی وارد اسباب‌بازی فروشی شدیم، بابا رفت یک تفنگ بزرگ برداشت و آمد طرف من و شروع کرد به تیراندازی و گفت: «خوشت میاد؟»

من فقط نگاهش کردم.

مامان یک خرس قهوه‌ای بزرگ انتخاب کرد و گذاشت توی بغلم و گفت: «خوشت میاد؟» من فقط نگاهش کردم.

بابا که هنوز تفنگ توی دستش بود، به مامان گفت: «همین تفنگ رو براش می‌خریم.»

مامان گفت: «بچه رو خشن تربیت نکن. این خرس بهتره.»

بابا گفت: «خرس به این سنگینی به چه دردی می‌خوره؟»

مامان و بابا توی فروشگاه با هم دعوا کردند.

شب وقتی توی خانه از خواب بیدار شدم، مامان کنارم نشسته بود و داشت خرس قهوه‌ای را ناز می ‎کرد، بابا هم گوشه‌ی اتاق با تفنگ تیراندازی می‌کرد.

کی اینو شکسته؟

مامان با گلدان شکسته آمد توی اتاق و گفت: «کی اینو شکسته؟»

بابا سرش را از روی روزنامه بلند کرد و به آبجی‌نرگس گفت: «کی اینو شکسته؟»

آبجی‌نرگس کتاب توی دستش را زمین گذاشت و به من نگاه کرد و گفت: «کی اینو شکسته؟»

من از پنجره به حیاط نگاه کردم و با دست به طرف حیاط اشاره کردم. یک گربه روی دیوار نشسته بود و به ما نگاه می‌کرد.

کشف جدید

بابا از صبح تا عصر سرکار است.

مامان از صبح تا عصر توی آشپزخانه است.

بابا عصرها یا می‌خوابد یا روزنامه می‌خواند.

مامان عصرها یا می‌خوابد یا بازار می‌رود.

بابا شب‌ها تلویزیون نگاه می‌‎کند.

مامان شب‌ها خیاطی می‌کند…

مامان و بابا وقت نمی‌کنند با هم حرف بزنند…

دیروز با توپ شیشه را شکستم.

مامان گفت: «چرا چیزی به این بچه نمی ‎گی؟»

بابا گفت: «تربیت بچه با مادرشه.»

مامان و بابا به خاطر خراب‌‎کاری من کلی با هم حرف زدند.

حالا یاد گرفته‌ام که اگر بخواهم مامان و بابا، با هم حرف بزنند باید خراب‌کاری کنم.

بشقاب

بابا سرش را از روی روزنامه بلند کرد و گفت: «توی خارج بشقاب‌پرنده دیده شده.»

مادربزرگ که داشت سیب‌زمینی پوست می‌کند، به آبجی‌نرگس گفت: «برو برام بشقاب بیار.»

مامان به بابا گفت: «چه‌قدر روزنامه می‌خونی؟» دو هفته می‌گم پول بده بشقاب بخرم، به حرفم گوش نمی‌دی.»

من گفتم: «مامان! دیدی خاله‌اینا چه بشقابای قشنگی داشتن؟»

مامان گفت: «به بابات بگو. چرا به من می‌گی؟»

مادربزرگ داد زد: «پس چی شد این بشقاب؟»

صدای شکستن از توی آشپزخان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.