پاورپوینت کامل گفتوگو; دنیای ارغوانی سارا ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفتوگو; دنیای ارغوانی سارا ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتوگو; دنیای ارغوانی سارا ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتوگو; دنیای ارغوانی سارا ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
>
سارا بهارلو، زادهی سی آذر ۱۳۸۱ در تهران است. پدر او پزشک و مادر او کارگردان سینما و تئاتر است.
سارا، بازیگری را از سهسالگی با بازی در یک فیلم کوتاه آغاز کرده است. کارنامهی بازیگری سارا یک گل سرسبد نیز دارد و آن هم بازی در فیلم سینمایی «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» ساختهی پوران درخشنده است. سارا در این نقش باید کوچکترین و ریزترین احساسهای آدمی را به نمایش میگذاشت؛ مثل شک، ترس، درماندگی و غم.
بازی سارا در این فیلم در جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر و جشنوارههای جهانی دیگر مورد توجه بسیار منتقدان قرار گرفت و تقدیرنامههای زیادی دریافت کرد.
او علاوه بر بازیگری، در رشتههای هنری دیگر مثل نوازندگی و نقاشی فعالیت میکند و سه دوره جایزهی سنتورنوازی کودکان تهران و جایزهی نخست نقاشی استان را برده است.
فیلمهایی که سارا در آنها حضور داشته، عبارتند از:
– فیلم کوتاه مرگ ماهیها، ماندانا نصرتی، ۱۳۸۴؛
– مجموعه اپیزودهای نیروی انتظامی، بهمن دادفر و کیارش اسدیزاده، ۱۳۸۶؛
– فیلم کوتاه بهزیستی، بهمن دادفر، ۱۳۸۷؛
– سریال همهی بچههای ما، تاجبخش فنائیان، ۱۳۹۰؛
– فیلم تلویزیونی چند شاخه گل سرخ، مصطفی پارسا، ۱۳۹۱؛
– فیلم سینمایی هیس! دخترها فریاد نمیزنند، پوران درخشنده، ۱۳۹۱؛
– سریال آسمان من، محمدرضا آهنج، ۱۳۹۲؛
– فیلم سینمایی واله، قاسم جعفری، ۱۳۹۲؛
– فیلم کوتاه هستی، ۱۳۹۲.
سارا مؤدب، آرام و خندهروست. مشتاق گفتوگو و سرشار از آرزو و امید است. میگوید که دنیایش ارغوانی است و دوستی، برای او همهی رنگهای شاد دنیا را یک جا دارد.
ساراجان! برای ما بگو که بازیگری را از کی شروع کردی؟
من از سهسالگی شروع به فعالیت کردم؛ ولی کار جدی من از ششسالگی شروع شد. اصلیترین کار من بازی در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» بود. بعد از آن هم، در چند فیلم سینمایی و سریال بازی کردم.
چی شد که بازیگر شدی؟
مادرم در رشتهی کارگردانی تئاتر تحصیل کرده بود، من را به استادهای خودش و کارگردانها معرفی کرد و من کمکم به دنیای بازیگری راه پیدا کردم.
اولین فیلمی که بازی کردی، به خاطر داری؟
بله، فیلم «مرگ ماهیها» بود که کارگردانش خود مامانم بود.
یادت هست که وقتی رفتی جلوی دوربین چه حسی داشتی؟
آن موقع من فقط سه سالم بود؛ ولی مامانم تعریف میکنه که خیلی تمرکز داشتم. برخلاف خیلی از کسانی که جلوی دوربین خندهیشان میگیرد، آنقدر ترسیده بودم که اصلاً نمیتوانستم بخندم.
گفتی اصلیترین فیلمی که بازی کردی فیلم «هیس…» بود. از روزی که برای تستدادن رفتی برایمان بگو.
آن موقع من هشتساله بودم. مادرم یک سال پیش در دفتر خانم پوران درخشنده، فرمی را پر کرده و نوشته بود دختری دارم که در بازیگری بااستعداد است. از دفتر با ما تماس گرفتند و ما هم رفتیم. آنجا پر از دختربچههایی بود که برای تستدادن، آمده بودند. بعد از تست دادن چند نفر برای انتخاب نهایی برگزیده شدند که من هم جزء آنها بودم. دوباره تست دادیم و در نهایت من انتخاب شدم.
در زمان تستدادن چه حسی داشتی؟
اولش خیلی ترسیده بودم؛ یعنی اینکه هول شده بودم. داشتم کمکم بغض میکردم؛ ولی آنقدر خانم درخشنده مهربان بودند که من آرام شدم و هر چی از من خواستند به خوبی اجرا کردم. خانم درخشنده برای نقش کودکیهای شیرین، من را انتخاب کردند و بعد بر اساس چهرهی من، خانم طناز طباطبایی را انتخاب کردند که چهرهیشان شبیه من باشد.
در زمان تستدادن، از شما چه چیزی خواستن که اجرا کنی؟
خانم درخشنده گفت که حس کن ترسیدی؛ از یک چیزی خیلی ترسیدی! جیغ بزن و گریه کن که من همین کارها را کردم و انتخاب شدم.
وقتی که در کنار بازیگرهای بزرگتر از خودت قرار گرفتی و باید جلوی آنها بازی میکردی، چه حسی داشتی؟
اولین بار من باید جلوی بازیگرهایی مثل آقای شهاب حسینی، آقای جمشید هاشمپور و خانم مریلا زارعی دورخوانی میکردم؛ یعنی باید دیالوگهایم را همراه نقشهای مقابلم میخواندم و اجرا میکردم. آنها میخواستند ببینند من چهطور بازی میکنم. خب، شوکه شده بودم؛ ولی بعد از اجرا برایم دست زدند و تشویقم کردند که دیگر خیالم راحت شد و خانم درخشنده با افتخار، طوری به من نگاه میکرد که انگار میخواست بگوید ببینید من چه دختری را انتخاب کردهام! و این برای من خیلی شیرین بود و همهی نگرانیهایم از بین رفت.
رفتار کارگردان فیلم با تو چهطور بود؟ آیا به تو سختگیری میکرد؟
در سکانس اول فیلم «هیس..» من فقط باید میخندیدم. خانم درخشنده مدام میگفت بخند، بخند و برای اینکه من بخندم، مرا در آغوش میگرفت و نوازشم میکرد. بعد از آن، سکانسهای گریه شروع میشد. خانم درخشنده داستان فیلم را با زبان کودکانه برایم تعریف کرد. که حس گرفتم و خلاصه گریه و ترس را بازی کردم؛ چون داستان فیلم وحشتآور بود، کارگردان نگران بود که مبادا به روحیهی من آسیبی برسد؛ به همین خاطر یک برداشت را تکرار نمیکردند و چون از بازی من هم راضی بودند، همان یک برداشت را کافی میدانستند و همیشه هم تشویقم میکردند.
خاطرهی خوبی داری از آن دوران که برای ما تعریف کنی؟
همان روزی که در حال تستدادن بودیم، خانم کارگردان تصمیم گرفت نظر خودِ کسانی را هم که تست میدادند، دربارهی بازی همدیگر بپرسد و رأیگیری کند. همهی دخترهایی که آنجا بودند، همدیگر را میشناختند و با هم دوست بودند؛ چون من با آنها آشنا نبودم، هیچ کدامشان به من رأی ندادند؛ ولی خانم درخشنده از من طرفداری کرد و گفت نه، سارا خیلی خوب بازی کرد. آن زمان من کمسنوسال بودم و جلوی بقیهی بچهها احساس غرور کردم.
خاطرهی تلخ هم داری؟
نه. من خاطرهی تلخ ندارم؛ البته داستان فیلم خیلی تلخ بود. گریه داشت. جیغ داشت؛ ولی بعد از اجرای نقش، همه چیز برای من شیرین بود. اولین اکران فیلم توی سینما فرهنگ بود که من کنار خانم درخشنده نشسته بودم. پدر و مادرم هم بودند. دوربین چرخید و من و خانم درخشنده را نشان داد. همه دست زدند و او مرا بوسید. آن لحظه برای من خیلی شیرین بود.
جایزه هم گرفتی؟
فیلم «هیس…» در کشورهای خارجی هم اکران شد و جایزهی ویژهی منتقدان آمریکا را بردم. در بسیاری از سایتها از من تقدیر شد و از طرف بنیاد فارابی هم عوامل فیلم به یک همایش دعوت شدند که به من لوح تقدیر با قاب خاتمکاری اهدا شد و ساعت مچی و چند تا جایزهی دیگر که از اینجا و آنجا گرفتم.
البته این را هم اضافه کنم که هیچ کدام از بازیگرهای فیلم «هیس…» در جشنوارهی فیلم فجر جایزه نگرفتند؛ اما جایزهی مردمی (بهترین فیلم از نگاه تماشاگران) را گرفت و این باعث افتخار است که مردم فیلم را پسندیدند.
دوستان همکلاسیات بعد از اکران فیلم چه عکسالعملی در مقابل تو داشتند؟
فیلم «هیس…» تابستان اکران شد. روز اول مهر که رفتم مدرسه، فکر میکردم چون این فیلم به درد بچهها نمیخورد، هیچ کدامشان آن را ندیدهاند؛ ولی یکدفعه همهی بچهها دورم جمع شدند و گفتند سارا چه خوب بازی کردی. ما فیلم تو را دیدیم، خیلی خوب بود و همین باعث خوشحالی من بود. بعد سیدی فیلم هم به بازار آمد و بیشتر بچههای مدرسه فیلم را دیدند.
سارا! در مکانهای عمومی چهرهی تو شناختهشده است؟
وقتی میرویم خرید، تمام فروشندهها یا میپرسند که شما بازیگر فیلم هیس هستید، یا اینکه میگویند چهقدر چهرهی شما آشناست. توی سینما هم بعد از اکران فیلم، مردم مرا که میدیدند، میگفتند چه خوب بازی کردی و من را میشناختند.
سر صحنه احساس خستگی نمیکردی؛ اینکه کلافه شوی، بخواهی زود بروی خانه؟
بعضی وقتها شبکاری داشتیم. از صبح امروز تا پنج صبح فردا کار میکردیم. من خیلی علاقه داشتم به شبکاری. تازه ساعت پنج صبح احساس میکردم که انرژی گرفتهام و بازیام بهتر شده. سکانسهایی که آن موقع گرفتهایم، به نظرم بهتر بود.
امضا هم میدادی؟ در هش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 