پاورپوینت کامل حساب و کتاب; روی باورت کار کن ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حساب و کتاب; روی باورت کار کن ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حساب و کتاب; روی باورت کار کن ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حساب و کتاب; روی باورت کار کن ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

نوید، پسر یک کفاش بود. پدرش یک مغازه‌ی کوچک کفاشی داشت. مغازه‌ای که دو نفر بیش‌تر توی آن، جا نمی‌شد. مشتری مجبور بود همان بیرون، دمِ در مغازه بایستد، کارش را بگوید و منتظر انجام آن باشد. نوید گاه‌گاهی پیش پدرش می‌رفت و به قول معروف وردست او می‌شد. دیگر، آن‌قدر وردستی کرده بود که کارهای پدرش را از واکس‌زدن تا تعمیر کفش یاد گرفته بود. پدربزرگ نوید هم، همین کاره بوده؛ بهش می‌گفتند: بابا پینه‌دوز.

آن قدیم‌ها که واکس نبود، مردم کفش‌های زهوار دررفته‌ی‌شان را پیش پدربزرگ می‌بردند. او هم کفش‌ها را وصله‌پینه می‌زد و می‌دوخت. تنها پیش‌رفت پدر نوید این بود که واکس‌زدن را یاد گرفته بود و علاوه بر ترمیم کفش، واکس هم می‌زد. وسایل کارش هم محدود به چند فرچه، واکس قهوه‌ای و سیاه، میخ و کفی بود.

نوید همیشه از پدرش می‌شنید که: «آدم باید یک لقمه نان حلال دربیاورد و به خانه ببرد. پول درآوردن زحمت دارد.»

یک روز یکی از مشتری‌ها آمد پرسید: «آقا! واکس فروشی دارید؟»

پدر نوید که مشغول دوختن کفش بود، گفت: «نه آقا! ولی اگر خواستید کفش‌تان را واکس می‌زنم.»

مشتری بدون این‌که حرفی بزند، رفت. نوید به پدرش گفت: «خُب چرا چند تا واکس نمی‌آوری که بفروشی؟»

پدر گفت: «ای‌بابا! کی حوصله‌ی این کارها را دارد. تازه واکس بیاورم، جا ندارم. مشتری زیاد ندارد. روی دستم می‌ماند و نمی‌دانم چه‌کارش کنم.»

اما این جواب برای نوید قانع‌کننده نبود. با خودش گفت: «وای! یعنی من حتی اگر درس هم بخوانم، باید مثل پدرم باشم؟ چه‌قدر کفش مردم را واکس بزنم تا خرج زندگی‌ام را در بیاورم. وای اگر دانشگاه قبول نشوم! اگر پدر نتواند خرج دانشگاه را بدهد… نمی‌دانم چه‌کار کنم. روزبه‌روز مردم پیش‌رفت می‌کنند. تازه خیلی‌ها خودشان کفش‌شان را واکس می‌زنند.»

و باز هم فکر کرد: «آیا باید تا آخر عمر در همان خانه‌ی نقلی باشیم. نه، نه من نمی‌توانم مثل پدرم فکر کنم. من نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم. اصلاً چرا بابا مغازه‌اش را بزرگ‌تر نمی‌کند؟ چرا… چرا…»

این فکرها و سؤال‌ها، ذهن نوید را روزها و شب‌ها مشغول کرده بود.

– باید به فکر باشم. راستی چه‌کار می‌توانیم بکنیم که درآمدمان بیش‌تر شود؟

بعضی وقت‌ها هم که مشتری مغازه کم بود و پدر با دست‌خالی به خانه می‌رفت، نوید بیش‌تر کلافه می‌شد. فکر کرد و فکر کرد تا این‌که زورش به قلکش رسید. قلکش را شکست و پول‌ها را شمرد؛ اما زور پول‌ها به فکر نوید نرسید. رفت و فکرش را با مادرش درمیان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.