پاورپوینت کامل داستان; مادربزرگ در ونیز ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان; مادربزرگ در ونیز ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; مادربزرگ در ونیز ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; مادربزرگ در ونیز ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
>
مادربزرگ عوض شده بود. کمتر میدیدیمش. جواب تلفن را نمیداد یا تلفن خانهاش یکسره مشغول بود. همه از این اوضاع به ستوه آمده بودند. همه این دردسرها را به من ربط میدادند. این وسط رگ غیرت بابا هم جنبیده بود. پسر بزرگِ مادربزرگ بود.
مامان اولین کسی بود که این ایده را مطرح کرد که همهی این آتیشها از گور این دخترهی سر به هوا «نسرین» خودمان بلند است. این حرف مامان، شد شروع دردسر من. عمهجون مریم، عمهی کوچک من بود. با این حال بیست سالی از من بزرگتر بود. آمد خانهیمان. بعد هم گفت: «بریم توی اتاقت عمهجون کارت دارم.» توی اتاق هم از هر دری گفت. هی مثل کسانی که میروند خواستگاری واسه پسرشان سر چرخاند و به هر چی توی قفسهی کتابخانه و روی میزم بود دست زد و برداشت و وارسی کرد:
– عمهجون درسات چطوره؟ سخته، نه؟ عمهجون زمان ما هم همینطور بود، اما معدل دیپلم من ۱۹ بود. عمهجون درس میخوندیمها! خب شوهر کردم که دانشگاه نرفتم. عمهجون سال دوم دبیرستان بودم که همین احمدآقا گفت که مریمجون درس میخونی که چی بشه؟ خب من هم دیدم دوست نداره درس بخونم و دیپلم نگرفتم!
توی ذهنم مشغول تحلیل دیپلم نگرفته و معدل ۱۹ آن بودم که حرف آخرش را زد: «عمهجون تو پای مادربزرگ رو به کامپیوتر باز کردی؟»
نگاه عمهمریم را که ثابت مانده بود، دنبال کردم و به مانیتور رسیدم. گفتم: «چطور مگه عمهجون؟»
جوری نگاه کامپیوتر قدیمی من میکرد که دیدم حالاست بلند شود و بلایی سرش بیاورد. بلند شد و رفت سراغش. هی عقب و جلوی کیس و مانیتور را نگاه کرد. دنبال چیزی میگشت که نمیدانم چی بود.
– نمیدانم توی این کامپیوتر چی هست که حواس همه را پرت میکند؟ عمهجون، مودم این کجاست؟
کامپیوتر من جنازهی واقعی بود و تنها به درد تاکسیدرمی میخورد تا یک جایی توی موزهی تاریخ آویزانش کنند. گفتم: «مودمش داخلی است؛ دایالآپ…»
– هوم…
طوری میم آخرش را کشید که شک کردم نکند خودش جواب سؤالش را میدانسته و فقط برای محک زدن من پرسیده است.
– کامپیوتر مادربزرگ هم مودمش داخلیه؟
باید از اولش هم میفهمیدم که باز پای مادربزرگ در میان باشد. مادربزرگ را یک سال پیش برای نصیحت کردن من فرستادند. آمد و نشست روبهرویم که: «دخترم؛ نسرین این چه بساطی است که راه انداختی؟ همه نگرانت هستند. راستش میگن تو از توی کامپیوترت میری خارج! خب مادر من که میدونم اینطوریا هم نیست، ولی خب… خارج رو دوست دارم ببینم!»
این نشان دادن خارج به مادربزرگ، یعنی چند تا فیلم مستند خارجی توی هارد از دیدنیهای ایتالیا و رم و ونیز نشان دادن. راستش دیدم هر چی بیایم و توضیح بدهم که اینترنت چیست؛ هیچ فایدهای ندارد. همینجوری به سرم زد امتحان کنم و بعد از باز و بسته کردن چند تا پوشه آخرش فیلمها را نشانش دادم.
رفت و برای همه خبر برد که چی دیده است. نمیدانم دقیقاً چی گفت که همه از صرافت تحریم کامپیوتربازی من افتادند؛ اما از آن موقع به بعد مشکل من شد دو تا. گاه و بیگاه مادربزرگ میآمد سراغم و هوس میکرد که سری هم به ونیز و رم بزند. برای اینکه از اصل ماجرا بویی نبرد گاهی هم گوگلارث را باز میکردم و هی زوم میکردم تا به کوچه و خیابانهای ونیز یا رم میرسیدم، آخرش هم فیلمهای تکراری را میگذاشتم تا تور ایتالیای مادربزرگ را کامل کرده باشم.
خود من هم بعد از مدتی به فرهنگ ایتالیا علاقهمند شدم. یواش یواش در مورد کشور واتیکان که در دل ایتالیا هم بود اطلاعاتی جستوجو کردم. حاصلش این شد که به تور ایتالیا، واتیکان هم اضافه شد. مادربزرگ هر چه میگذشت فعالتر میشد. یواش یواش دست به موس میزد. حتی یک بار که کار داشتم گفت: «دخترم من خودم میرم اینترنت ونیز تو به کارت برس!»
نمیدانستم که میخواهد چهکار کند. روی لبهی تخت نشستم و شروع کردم به درس خواندن؛ اما وقتی سرم را بالا آوردم دیدم مادربزرگ پلیر را باز و فیلمهای ایتالیا را از پوشهاش پیدا کرد و نشست به تماشای اینترنت ایتالیا! دیگه باید راستش را میگفتم؛ چون اگر از جایی میفهمید که اینترنت اینی که نشان دادهام نیست فکر میکرد مسخرهاش کردم و خیلی بهش برمیخورد.
از فردای همان روز مثلاً اینترنت جدیدتر که کمی پیچیدهتر بود را برایش باز کردم. توی مرورگر کلمهی ایتالیا و ونیز را مینوشتم و جستوجو میکردم و صفحات واقعی وب که گاهی فیلمی هم از ایتالیا در آن بود، نشانش میدادم. اوایل میگفت این اینترنت جدید خیلی پیچیدهتر است و تصاویرش هم قطع و وصل میشود. همان قدیمی بهتر است؛ اما کمکم به این اینترنت جدید هم عادت کرد.
مادربزرگ جای حروف را بهتر از من روی صفحه کلید میدانست و تایپ میکرد. جستوجوهای مادربزرگ شروع شده بود. از عکسهای قدیمی تا کتاب و فیلمهای قدیمی و لوازم آرایش و لوازم آشپزخانه همه در دایرهی جستوجوی مادربزرگ قرار میگرفت.
مادربزرگ یکی- دو ساعتی که میآمد اتاق من و وارد اینترنت میشد، کم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 