پاورپوینت کامل خود خودش بود ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خود خودش بود ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خود خودش بود ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خود خودش بود ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
(به مناسبت شش آبان سالروز درگذشت قیصر امینپور)
برای خیلیها این اتفاق میافتد که دوست دارند شخصیت مورد علاقهی خود را از نزدیک ببینند. فرقی نمیکند که در چه رشتهای باشد؛ مثلاً یکی دوست دارد با هنرپیشهی مورد علاقهاش دیدار داشته باشد، دیگری میخواهد ورزشکار مورد علاقهی خود را از نزدیک ببیند و…
این اتفاق خوشآیند فقط مربوط به زمان ما نیست. از گذشته هم این نیازها در وجود انسانها بوده است. دیدن این آدمهای بزرگ حس خوبی به انسان میدهد. دوست داری مثل شخصیت مورد علاقهات دیده شوی و مثل او به مدارج عالی برسی. خیلیها برای همین، همهی تلاش خود را انجام میدهند. اگر هم آن شخصیت مورد علاقه در شهر دوری باشد، رنج سفر را به جان میخرد تا به خواستهیشان برسند.
کاری ندارم به اینکه آدم با این کار چه نیتی دارد. یکی واقعاً از اخلاق شخص مورد نظرش خوشش میآید، یکی از آثارش و دیگری هم دوست دارد در کل با این شخصیتهای معروف دیدار کند، عکس بگیرد، آن را به همه نشان بدهد و بگوید میبینی، اینکه بغل این شخص بزرگ ایستاده، منم. بعضیها این عکسها را توی وبلاگشان میگذارند و پایینش در مورد آن عکس توضیح هم میدهند.
بگذریم. چند وقت پیش ماجرایی را از یک خانمی شنیدم، که علاقهمند به آثار و شخصیت نویسندهای شد. او تصمیم گرفت به دیدار نویسندهی مورد علاقهاش که در شهر دیگری بود، برود. شال و کلاه کرد، دسته گل و هدیهای گرفت و با شوق فراوان از شهر خود راهی شهر نویسندهی معروف شد. در راه، خودش را با نویسندهی معروف تصور میکرد و لحظه به لحظه بر اشتیاقش افزوده میشد. بالأخره بعد از مدتی طولانی به منزل او رسید. صاف و مرتب جلو در ایستاد و در زد. کمی بعد صدای نخراشیده و نتراشیدهای به گوشش خورد: «کیه؟»
خواست جواب بدهد که در به رویش باز شد. مردی اخمو با ابروهای به هم گره
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 