پاورپوینت کامل داستان;ماه‌ماهی ۳۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان;ماه‌ماهی ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان;ماه‌ماهی ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان;ماه‌ماهی ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

>

سلام! این اولین نامه‌ای است که برایت می‌نویسم. ساراجون گفت اگر برای مادرهای‌مان نامه بنویسیم، به قشنگ‌ترین نامه جایزه می‌دهد. گفت هرچی دل‌مان خواست می‌توانیم بنویسیم؛ حتی قصه. سارا روان‌شناسِ کودک است. خیلی باسواد و مهربان است. خودش می‌گوید مامان دوم همه‌ی ماست.

بیش‌تر بچه‌های این‌جا مامان و بابا ندارند؛ اگر هم دارند برای همیشه رفته‌اند. نامه‌ی مینا خیلی قشنگ بود. او برای فروشنده‌ی قنادیِ عسلک که یک خانم تپل و مهربان است، نامه نوشته بود و گفته بود خیلی دلش می‌خواهد او مامانش باشد. یک چیزهای بامزه‌ای هم درباره‌ی خانه‌ی شکلاتی و آجرهای آب‌نباتی نوشته بود.

ما به مینا خندیدیم و گفتیم: «ای کلک! تو فقط به خاطر نان خامه‌ای دوستش داری!»

به نظرم کار قشنگی است که آدم برای کسی که دوستش دارد نامه بنویسد؛ حتی اگر تا به حال ندیده باشدش. این جوری شد که من اولین نامه‌ام را برای تو نوشتم.

اسم من «تنها» است. یازده سال پیش وقتی مرا پیدا کرده‌اند، دست‌بندی پارچه‌ای به مچم بسته بوده که این اسم رویش گل‌دوزی شده بود. هنوز هم آن را دارم؛ ولی سارا به من می‌گوید «ماه‌ماهی». اولین‌بار سارا بوده که گفته: «این بچه باید ماهی می‌شد نه آدم!» به چند دلیل:

یک) من عاشق آب هستم و خیلی خوب شنا می‌کنم.

دو) گوشه‌ی گردنم یک لکه‌ی ماه‌گرفتگی دارم که شکل یک ماهی کوچولوست.

سه) عاشق کارتون پری دریایی هستم و تا حالا صدبار آن را دیده‌ام.

راستی، من خیلی خوب آواز می‌خوانم! شناکردن و آوازخواندن را کسی یادم نداده. سارا می‌گوید این به گذشته‌ی آدم برمی‌گردد؛ حتماً مامانت هم صدای قشنگی داشته.

من هم نشستم کلی فکر کردم و فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که همه‌ی این‌ها به گذشته‌ام برمی‌گردد؛ چون مادرم یک پری دریایی بوده. با خودم گفتم: «پرسیدن که ضرر ندارد. شاید تو هم دخترت را گم کرده باشی!»

به سارا گفتم نامه‌ی من یک راز است و نمی‌خواهم آن را سر کلاس بخوانم. قول داده که این راز بین خودمان بماند. وقتی فهمید نامه‌ام باید به دریا برسد، اصلاً بهم نخندید. یک بطری با برچسب سفید برایم آورد؛ کاغذ را لوله کرد و داخلش گذاشت. نامه‌های دریایی را این‌جوری پست می‌کنند. نشانی من: پرورشگاه جوانه‌ها- دختری به اسم تنها، معروف به ماه‌ماهی.

راستی برایم بنویس موهایت چه رنگی است؟

*

باورم نمی‌شود که جواب نامه‌ام را داده‌ای! وقتی سارا بطری برچسب‌دار را به من داد، اولش نزدیک بود از ناراحتی بمیرم. گفتم: «این‌که بطری خودم است! نامه‌ام برگشت خورده؟»

ولی بعد که فهمیدم جواب نامه را توی بطری خودم گذاشته‌ای، یک نفس راحت کشیدم. من هم با تو موافقم؛ این بطریِ زردرنگ می‌شود رمزمان. با عجله نشانی فرستنده را نگاه کردم و پرسیدم: «ساراجون! اقیانوس کجاست؟»

جواب داد: «اقیانوس جایی است که به اندازه‌ی همه‌ی دریاها آب دارد.»

این را خودم هم می‌دانستم. می‌خواهم بدانم نزدیک‌ترین اقیانوس به ما کجاست و آیا همه‌ی اقیانوس‌ها پری دریایی دارند؟ سارا می‌گوید: «پری‌های دریا طاقت جاهای کوچک را ندارند؛ زود دل‌شان می‌گیرد. فقط برای رفتن به سفرهای دور از دریاها و رودخانه‌ها می‌گذرند.»

خوش‌بختانه سارا مثل بقیه فکر نمی‌کند که من یک دختر خیالاتی و رؤیایی هستم! او هم معتقد است که پری دریایی افسانه نیست. توی این دنیا هر چیزی می‌تواند وجود داشته باشد؛ فقط باید بخواهی که آن را ببینی.

سارا موهایش را به رنگ انگور یاقوتی کرده. با خنده پرسید: «موهام قشنگ شده؟»

گفتم: «بامزه شده‌ای؛ ولی موهای پری خیلی قشنگ‌تر است!»

پرسید: «مگر موهایش چه رنگی است؟»

گفتم: «سبز و بلند، مثل جلبک‌های دریا.»

سارا خیلی خوشش آمده بود. دفعه‌ی بعد می‌خواهد موهایش را سبز کند.

پرسیده‌ای موهایم چه رنگی است؛ سیاه مثل شب‌های ابری؛ ولی هروقت شنا می‌کنم، قطره‌های آب مثل ستاره روی موهایم برق می‌زنند؛ گرچه… حالا یک نخ مو هم ندارم، همه‌اش ریخته. دکترم به من قول داده که دوباره بلند می‌شوند؛ البته خودش هم مو ندارد، فقط یک کم دور تا دور سرش! تا حالا دختر کچل دیده‌ای؟

*

سارا برایم یک کلاه‌گیس فرفری خریده که موهایی به رنگ شکلات دارد. بد نیست؛ ولی به قشنگی موهای خودم نمی‌شود. شاید این‌دفعه موهای سبز جلبکی دربیاورم؛ مثل تو!

دیروز همه سوار اتوبوس شدیم و رفتیم تماشای یک آکواریوم خیلی بزرگ؛ درست مثل این‌که وسط دریا باشی. قشنگ‌ترین چیزی بود که تا به حال دیده‌ام؛ ولی چشم‌های غمگین ماهی‌ها ناراحتم کرد. از سارا پرسیدم: «چرا توی هیچ آکواریومی پری دریایی نیست؟»

مریم گفت: «پری دریایی که وجود ندارد دختر! فقط توی قصه‌هاست!»

ساراجون گفت: «من که فکر می‌کنم وجود دارد! وقتی بچه بودم، برادرم روی یک کشتی کار می‌کرده. مادرم برایم تعریف کرد که برادرم یک شب پری دریایی را دیده، فقط یک لحظه‌ی کوتاه. بعد پری به سرعت توی آب پریده؛ ولی برادرم تمام شب صدای آوازش را از دریا شنیده بود.»

پرسیدم: «پری، برادرت را جادو کرد؟»

سارا سرش را تکان داد: «چند روز بعد وقتی سوار یک قایق به دریا برگشت، توی دریا گم شد.»

بچه‌ها سر به سرم گذاشتند: «ساراجون! بهتر است این ماهیِ چشم تلسکوپی را هم بیندازیم توی آکواریوم، شاید از دریا سیر شد!»

یک آسیاب قرمز گوشه‌ی آکواریوم بود و قلپ قلپ حباب درست می‌کرد. سارا با خنده پرسید: «دوست داری توی این آسیاب خوشگل زندگی کنی؟»

سرم را به شدت تکان دادم و گفتم: «نه! آکواریوم که دریا نیست، زندان ماهی‌هاست!»

راستش دلم برای شناکردن خیلی تنگ شده، ولی دکترم می‌گوید نباید بروم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.