پاورپوینت کامل داستان ماکارونی ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان ماکارونی ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان ماکارونی ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان ماکارونی ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
منتظر داستان های بعدی شما هستم!
آسمانه
وقتی درو باز کردم و پامو توی خونه گذاشتم، داشتم از بوی ماکارونی بی هوش می شدم؛ نزدیک بود کف اتاق ولو بشم. خوش حال شدم و با اشتیاق رفتم توی آشپزخونه. دوروبر رو خوب نگاه کردم. قابلمه، قابلمه پس کجاست؟ ای بابا… از بس گشنمه داره چشمام قیری ویری می ره! قابلمه به این گندگی مگه ممکنه گم بشه؟ اما به جز قابلمه های کثیف و یک فرش که انگار صد سال بود جارو نخورده چیزی ندیدم! با ناامیدی روی صندلی نشستم.
اما… این بوی ماکارونی از کجا می اومد؟ پنجره باز بود. حتماً همسایه مون ماکارونی درست کرده بود. به به، خوش به حال شون! تلفن زدم به مامان. اونم گفت که وقت نداره بیاد خونه و من باید یه تخم مرغی، چیزی بخورم؛ ولی من دیگه داشتم از بوی ماکارونی غش می کردم. یاد اون روز افتادم که یه کاسه آش برای اون ها بردیم و اون ها هم وقتی می خواستن کاسه ی آش رو بهمون برگردونن، خورشت بامیه توش ریخته بودند. پس باید دست به کار می شدم و یه چیزی درست می کردم ببرم درِ خون شون؛ اما من که چیزی بلد نبودم. املت درست کردم و گذاشتم توی بشقاب و با چند تا ریحون و نعنا تزیینش کردم و بردم. داشتم دیوونه می شدم. توی راه رو هِی می رفتم و بو می کشیدم. همون طور که داشتم بو می کردم و سرم مثل فرفره به این ور و اون ور کشیده می شد، سرم خورد به دسته ی درِ خونه ی یکی از همسایه ها و نزدیک بود که املت از دستم بیفتد. خلاصه تصمیم خودم رو گرفتم. درِ خونه ی احترام خانم رو زدم. احترام خانم با عجله اومد درو باز کرد. گفتم: «سلام!» گفت: «علیک سلام هانیه خانم! خوبی؟ مامانت خوبه؟…» و مثل موقع هایی که عجله داشت، این پا و اون پا کرد. منم معطلش نکردم و بشقاب املت رو دادم دستش و گفتم: «ممنون! شما خوبین؟ اینو برای شما درست کردم.» اونم با تعجب به املت نگاه کرد. نزدیک بود شاخ دربیاره. واقعاً چه کار احمقانه ای کرده بودم. بعد از چند لحظه سکوتِ ضایع، احترام خانم رو کرد به من و گفت: «دست شما درد نکنه، زحمت کشیدین.» فکر کنم منظورمو از آوردن املت فهمیده بود. گفت: «چند لحظه صبر کنین تا ظرف شو براتون بیارم.»
اَه چه قدر طول کشید. یعنی با خودش ماکارونی می آره؟ اگر ظرفو خالی آورد چی؟ فکر کنم دیگه تخم مرغ هم نداشته باشیم. توی همین فکر بودم که دیدم احترام خانم با یک بشقاب خالی برگشت و گفت: «ببخشید! غذامون هنوز دم نکشیده.» می خواستم بگم اشکال ندا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 