پاورپوینت کامل داستان; دندان شیری زن‌دایی زیبا ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; دندان شیری زن‌دایی زیبا ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; دندان شیری زن‌دایی زیبا ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; دندان شیری زن‌دایی زیبا ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

>

دایی، بیتا و زن‌دایی زیبا تازه رفته‌اند. می‌گویم: «زن‌دایی زیبا خیلی باکلاس است. دوستش دارم.»

مامان چشم‌غره‌ام می‌رود: «یک بار دیگر تا این‌ها آمدند رفتی چسبیدی به این الکی زیباخانم و هی گفتی «چه کتابی بخوانم؟ چه کتابی بخوانم؟ نچسبیدی‌ها…!»

می‌گویم: «خب شما می‌گویی چه کتابی بخوانم؟»

می‌گوید: «بله… اگر همه‌اش سرم توی کتاب باشد، کی کلفتی شما را بکند؟»

بابا می‌گوید: «والله آشپزی زیباخانم حرف ندارد.»

مامان بلند می‌شود می‌رود توی آشپزخانه. صدایش می‌آید: «همه‌اش کتاب، کتاب… زندگی‌شان شده است کتاب…» با صدای زیباخانم حرف می‌زند: «”دندان شیری‌ام را کشیده‌ام. دکتر گفت باید دندان دایم دربیاوری؛ وگرنه لثه‌ات عفونت می‌کند.” یکی نیست به او بگوید آخر توی این سن و سال تو دیگر باید بروی دندان مصنوعی بگذاری، نه این که تازه به این فکر باشی که لثه‌ات عفونت نکند. یکی نیست بگوید تو که دیگر شوهر داری و بچه ‌داری چرا این‌قدر کم غذا می‌خوری؟ که چیه، لابد خانم می‌خواهد برود یک شوهر خوش‌آب و رنگ‌تر و جوان‌تر از برادر من گیر بیاوری. فقط به فکر خودش است و بس.» باز هم صدایش را مثل او می‌کند: «دندان شیری‌ام…» خوب حالش را گرفتم و گفتم: «خواهر من مگر می‌شود دندان شیری داشته باشی؟ حالا من چیزی نگفتم، اما شما که دختر و شوهر من هستید چرا باور کردید؟‌ آخر آدم چه‌قدر حسود! تلویزیون به این بزرگی را دید و نگفت مبارک است. حتی روشنش هم که کردیم هیچ کدام‌شان نگفتند. یکی نیست به برادرم بگوید تو چرا هم‌رنگ آن‌ها شده‌ای؟ ناسلامتی تو مردی و باید او را هم‌رنگ خانواده‌‌ی‌مان بکنی. اصلاً خانواده‌ی ما شانس ندارند. همه‌ی مردهای‌مان زن‌ذلیل هستند…»

دلم می‌خواهد حرف بزنم. بابا اشاره می‌کند که ساکت! اما من می‌دانم که مامانم فقط بی‌انصافی می‌کند. داشتن دندان شیری که دست زن‌دایی زیبا نیست. ارثی دندان شیری‌اش مانده است.

زنگ می‌زنند. بابا روبه‌روی آیفون نشسته است. داد می‌زند: «خانم بیا، کیان‌خان برادرجان‌تان هستند.»

زنگ زدند. از آیفون پیدا بود که زن‌دایی زیبا با دستمال کاغذی دور دهانش را پاک کرد. بابا از پشت گوشی گفت:‌ «به به، خوش آمدید، صفا آوردید.»

مامان گفت: «چه‌قدر این زن ادا اطوار دارد. اُه، تو هم این‌جوری گفتی، نگفتی‌ها… زیبا به خودش می‌گیرد و پررو می‌شود.»

بابا گفت: «اصلاً او مگر چه‌قدر خانه‌ی ما می‌آید که پررو شود؟»

تلفن همراه مامان زنگ خورد. مامان گوشی‌اش را جواب داد. دایی، زن‌دایی زیبا و بیتا دم در بودند. مامان با سر و حرکت آرام لب با آن‌ها سلام و علیک کرد. هی هم با دست اشاره می‌کرد که چه کار کنم، خیلی حرف می‌زند. می‌دانستم پشت گوشی خانم همسایه است و یا از مادرشوهرش بد می‌گوید یا از طرز پختن فلان غذا.

زن‌دایی زیبا گفت: «راحت باشید.»

مامان با سر اشاره کرد که برو شربت زغال اخته درست کرده‌ام. توی لیوان‌ها یخ بریز و بیاور.

بیتا تا شربت‌ها را دید گفت: «مامان تا به حال شربت این‌جوری نخورده بودیم.»

زن‌دایی زیبا کمی نوشید و گفت: «دست‌تان درد نکند، خیلی خوش‌مزه شده. کاش من هم بلد بودم!»

بابا گفت: «ماشاءالله از هر انگشت شما که هنر می‌ریزد…»

مامان تلفنش را قطع کرد، به بابا چشم‌غره رفت و گفت: «یادتان می‌دهم زیباجان. کاری ندارد. فقط باید وقت بگذاری.»

دایی‌کیان گفت: «نه، اگر قرار است برای ما درست کنی، نمی‌خواهیم. کارهای مهم‌تر از شربت درست کردن هست.»

مامان به دایی نگاه کرد؛ اما نتوانست چشم‌غره برود.

زن‌دایی زیبا گفت: «سهیلاجان…»

مامان گفت: «چرا این جوری حرف می‌زنی؟»

دایی‌کیان گفت: «زیبا دندان شیری داشت. رفتیم دکتر. آن را کشید و گفت با ارتودنسی متحرک دندان دایمش درخواهد آمد…»

مامان گفت: «چه حرف‌ها… کدام دندانت شیری بود؟ خدایی‌اش این را دیگر از خودتان درآوردید؟ ما را سرِ کار گذاشته‌اید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.