پاورپوینت کامل داستان; از شنبه تا سه شنبه ۲۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان; از شنبه تا سه شنبه ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; از شنبه تا سه شنبه ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; از شنبه تا سه شنبه ۲۴ اسلاید در PowerPoint :
>
کوچکی مریم
– تو چی میخوری؟
بابک پرسید. به مِنو نگاه کردم.
– فرقی نداره. فقط زود باش که مامانم متوجه نشه، دیر شده!
پسری که همسن و سال من و بابک بود، تندتند میز کناری را تمیز میکرد. لباس فرم قرمز پوشیده بود.
به بابک گفتم: «خوش به حالش. دلم میخواست اینجا کار کنم. هر روز سیبزمینی سرخکرده و ناگت و پیتزا بخورم. هر چی هم از اینا بخورم سیر نمیشم پسر!»
پرسیدم: «به نظرت چند سال اینجاس که اینقدر تندتند کار میکنه؟»
شانههایش را بالا انداخت: «نمیدونم، به من چه!»
***
مامان با تلفن حرف میزد. رفتم توی اتاقم. خوب شد حواسش به من نبود. برای شام صدایم زد. جایی برای خوردن نداشتم. گفتم: »مامان تو که میدونی از پیاز متنفرم! چرا توی این پُر پیاز داغه؟» نگاهم کرد.
– ایندفعه هم بخور برای بعد نمیریزم!
دومین بشقاب را پر کرد.
سریع از کنار میز بلند شدم، گفتم: «دستت درد نکنه مامان!» رفتم توی اتاقم تا در مورد ثبتنام حرفی نزند.
مامان بلندتر گفت: «آقای کیان با شما نبودم؟ گفتم کتابخونه ثبتنام کردی؟»
خودم را به نشنیدن زدم. روی تخت دراز کشیدم. مامان آمد برق را روشن کرد. بلند شدم و نشستم. گفتم: «مامان من که فرار نکردم. فردا برات میگم! منو به تخت ببند که فرار نکنم با دههزار تومان برم…»
– خوشمزگی نکن! پول کو؟ پیش بابات نگفتم اصلاً پیاز نداشتیم بریزم توی غذا که تو ایراد گرفتی تاس کباب پرِ پیاز داغه! کارت ثبتنامت کو؟
چارهای نداشتم. بلند شدم و نشستم.
– مامانجان پولم گم شد!
ته جیبم را سوراخ کرده بودم. درآوردم نشانش دادم. دستهایش را زده بود زیر بغلش:
– جدی؟ ایندفعه هم گم کردی؟ پس چرا از عصر که اومدی چیزی نگفتی؟
راست میگفت. چه اشتباهی کردم! باید با عجله میآمدم. الکی همه جا را به هم میریختم. داد و بیداد میکردم تا باور کند. رفت جلو در وایستاد.
– شرمنده! نه! ایندفعه مثل همیشه نیست. سریع بگو چه کار کردی؟ چیزی خوردی؟
یواش گفتم: «خُب بابا، خسیس! مردم مامان دارن، ما هم مامان داریم. گشنه بودم رفتم ساندویچی!»
– بلند بگو! مردم پسر دارن، منم پسر دارم. بله! ناهار که من دو تا بشقاب لازانیا نخوردم! شما بودی! حق داشتی گشنه باشی!
خدا را شکر! همه چیز داشت تمام میشد. بالش را بغل کردم. رفت بیرون. کرهی زمین بالای تختم را برداشتم. به قارهها نگاه میکردم که مامان برگشت.
– کیان! فردا با هم میریم جایی که ساندویچ خوردی!
کرهی زمین از دستم افتاد.
– برای چی؟ به خدا آبروم میره! من اونجا یه عالمه سیبزمینی و پیتزا و کوفت و زهرمار خوردم. میخوای بیای پولو پس بگیری؟
مامان بلندتر گفت: «کیان، آدرس! پرسیدم کجا رفتی؟»
چارهای نداشتم. بد شد. میخواست برود و آبروی من را ببرد! آدم هم اینقدر خسیس!
***
ساعت ۵ رفتیم پیتزا دولُپی! توی راه هر چه التماسش کردم که آبروی من را نبرد و نرویم، نشد که نشد.
– تقصیر خودت بود. دفعهی قبل گفتم اگه بازم ولخرجی کنی، باید تنبیه بشی! من که بهت پول توجیبی میدم.
کوچهها خلوت و گرم بود.
به ساندویچفروشی رسیدیم. نرفتم داخل. مامان خودش رفت. همان صاحب مغازه و همان پسر و یک کارگر دیگر هم بودند. یک خانم نشسته بود و همبرگر میخورد. ده دقیقهای میشد که مامان داخل مغازه بود. گفتم بروم توی مغازه. حتماً میخواست بپرسد چهقدر پول ساندویچ و پیتزا و… دادهام.
رفتم داخل. سلام کردم. آقایی که صاحب آنجا بود با من دست داد. آن پسر هم بود. فقط نگاه میکرد. همان لباس قرمزش را پوشیده بود. مامان گفت: «آقای دادوند، پسرم، کیان. گفتم که خیلی دوست داره توی پیتزافروشی کار کنه! اگه لطف کنید چند روزی شاگرد شما باشه، ممنون میشم. در ضمن د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 