پاورپوینت کامل قصههای خلیج فارس; جزیرهی میرمهنا ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصههای خلیج فارس; جزیرهی میرمهنا ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصههای خلیج فارس; جزیرهی میرمهنا ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصههای خلیج فارس; جزیرهی میرمهنا ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
>
جزیرهی میرمُهَنّا از جزیرههای غیرمسکونی ایران در خلیجفارس است. میرمهنا نام یکی از دریانوردان دلاور ایرانی است که به استعمارگران هلندی در خلیجفارس حمله میکرد. انگور و انجیر این جزیره از قدیم معروف بوده است. درخت کُنار بزرگ و تناوری به نام کُنار میرمهنا در این جزیره وجود دارد. گنبدی موسوم به قدمگاه امیرالمؤمنین(ع) نیز در این جزیره قرار دارد.
میرمهنا
مهناز به قطبنما نگاه کرد. میدانستم از آن سر درنمیآورد. فقط ادای آدمهایی را که میفهمند، درمیآورد. خدیجه هنوز لبهی قایق ایستاده بود و به دور و برمان نگاه میکرد. من که ناراحت بودم به خدیجه گفتم: «ببین چه کاری میکنی؟»
نگذاشت حرفم تمام شود فوری گفت: «میخواستی نیایی… زوری که نیامدی. تو میگفتی هر روز با ننهام میآیم ماهیگیری… آن وقت من راه را بدانم؟»
مهناز قطبنما را گوشهای انداخت و از صدای خوردن آن به تنهی چوبی قایق، خدیجه سر چرخاند طرف او. با سرزنش به مهناز نگاه کرد: «نمیتوانی کاری را درست انجام بدهی… پس کار را خرابتر نکن.»
قطبنما را از کف قایق برداشت و در جیب پیراهنش گذاشت. پارو را برداشت و گفت: «به آن سمت میرویم… میخواهم به مهمانهای غرغرویمان جزیره را نشان دهیم.»
مهناز پرید وسط حرفش: « ما را ببر خانه، جزیره دیدن پیشکشمان.»
من هم با نظر او موافق بودم. وقتی به آب نگاه میکردم یادم میافتاد که شنا بلد نیستم؛ و اگر بیفتم توی آب مثل یک تکه سنگ سریع میروم زیر آب. برای همین با حالتی که بیشتر شبیه خواهش باشد تا دستور، به خدیجه گفتم: «برویم خانه… مادرهایمان نگران میشوند.»
خدیجه در جوابم خندهی بلندی کرد و بریده بریده گفت: «دخترهای اینجا توی طوفان دریایی هم گیر کنند، نمیگویند مامانم را میخواهم.»
به مهناز خیره شدم. با چشم و ابرو حالیاش میکردم که نرم با خدیجه صحبت کند. مهناز کنار خدیجه نشست. خواست یکی از پاروها را که هنوز کف قایق بود، بردارد، اما نتوانست: «چهقدر سنگین است.»
پشیمان شد. پارو را به حال خود گذاشت: «اگر بگویم من هم مثل سمیرا دوست دارم بروم خانه راضی میشود.»
خدیجه دستش را سایهبان چشمهایش کرد و بدون آن که به مهناز یا من نگاه کند، گفت: «باشه… اما من باید این زنبیل را پر از انگور و انجیرهای جزیره کنم.»
تند و تند پارو را در آب تکان داد. قایق آرام به راه افتاد. مهناز عینک آفتابیاش را زد و من کمی کرم ضدآفتاب روی دماغم زدم: «میخواهی بزنی؟»
خدیجه نه جواب داد و نه نگاهم کرد. حق دارد ناراحت باشد. توی خانه من و مهناز التماسش کردیم که ما را ببرد جزیرهی میرمهنا… اما حالا پشیمان شدهایم. همهاش تقصیر مهناز است. تا قایقمان از ساحل دور شد شروع کرد به غر زدن: «هوا گرم است، من از هوای شرجی بدم میآید، من زود دریازده میشوم.»
خدیجه بدون آن که نگاهمان کند گفت: «رسیدیم. من انگور و انجیر میچینم و زود میآیم. شما توی قایق بمانید.»
مهناز با پوزخند گفت: «باشه ناخدا.»
خودش به حرف خودش خندید و باز به افق خیره شد.
***
خدیجه زنبیل حصیری را از توی قایق برداشت: «میرم و زود برمیگردم.»
مهناز که میخواست بگوید برایش مهم نیست، خودش را با لاکپشتی که نزدیک ساحل بود، سرگرم کرد. من برای لحظهای ماندم چه کار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 