پاورپوینت کامل داستان; کانال ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان; کانال ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; کانال ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; کانال ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

آخر شب بود که به خانه رسیدیم؛ چون خسته بودیم، خیلی زود خواب‌مان برد؛ اما وقتی برای نماز بلند شدیم، همسرم با تعجّب گفت: «آقارضا، به نظرم یه صدای خش‌خش از آشپزخانه میاد!» و چون زودتر از من متوجه مسائل خانه می‌شد، مطمئن بودم حتماً چیزی می‌شنود که می‌گوید. برای همین هم به آشپزخانه رفتم و با کمی دقّت فهمیدم حق با اوست!

با تعجّب گفتم: «منم شنیدم، ولی نمی‌دونم از کجاس؟»

او که حالا در کنار من ایستاده بود، گفت: «به نظرت چی می‌تونه باشه؟»

– نمی‌دونم، ولی بالأخره می‌فهمم.

که ناگهان دوباره صدای خش‌خش به گوش‌مان رسید.

این بار چون هر دو حواس‌مان جمع بود، محلّ صدا کاملاً برای‌مان مشخّص شد و با تعجّب و وحشت کانال کولر را نگاه می‌کردیم.

چیزی معلوم نبود. برای همین صندلی را زیر پا گذاشتم تا داخل کانال را ببینم.

راضیه که خیلی ترسیده بود، مرتّب می‌گفت: «مواظب باش. زیاد نزدیک نشو. ممکنه یه وقت موشی، ماری یا حیوون موذیِ دیگه‌ای باشه!»

من هم که قبلاً داستان‌هایی راجع به مار، سوسمار و… که وارد خانه‌ها شده بودند، شنیده بودم، کمی ترسیده بودم؛ ولی سعی می‌کردم به روی خودم نیاورم.

به هر حال با فاصله‌ای مطمئن داخل کانال را نگاه کردم.

کانال تاریک بود. صدای خش خش را می‌شنیدم و احساس می‌کردم چیزی در آن‌جا حرکت می‌کند!

به راضیه گفتم: «لطفاً چراغ‌قوه را برام بیار!» او هم سریع رفت و آن را آورد؛ ولی باطری‌اش تمام شده بود!

لباسم را پوشیدم. به سرعت بیرون رفتم و چهار‌- پنج تا باطری خریدم. دو تای آن را داخل چراغ‌قوه گذاشتم و بقیه را برای روز مبادا در کابینت پنهان کردم!

باورکردنی نبود، ولی حقیقت داشت. داخل کانال، یک پرنده بود!

هنوز دهانم از تعجّب باز مانده بود که راضیه گفت: «بالأخره می‌گی چی اون توِ یا نه؟»

– باورت نمی‌شه! یه پرنده‌ست.

– پرنده! چطوری رفته توی کانال؟

– نمی‌دونم.

– حالا می‌خوای چی‌کار کنی؟

– می‌خوای چی‌کار کنم؟ باید درش بیارم؛ وگرنه حیوون از گشنگی و تشنگی می‌میره.

– راست می‌گی. گناه داره.

دوباره پایین آمدم. این بار به طرف ماشین رفتم و از جعبه‌ی ابزار آچار پیچ‌گوشتی بزرگ و مناسبی برداشتم و شروع به باز کردن پیچ‌های دریچه‌ی کانال کردم.

ولی چشم‌تان روز بد نبیند؛ چون، تا پیچ آخر باز شد و خواستم دریچه‌ی کانال را بیرون بیاورم، یک‌دفعه چوب‌های زیر آن کنده شد. گچ‌های اطرافش خرد شد و تمامش روی سرم ریخت. پرنده از کانال بیرون پرید و داخل آپارتمان به پرواز درآمد.

راضیه که شوکه شده بود با دیدن این صحنه‌ها فریادی کشید که چند تا از همسایه‌ها با نگرانی به درِ منزل ما آمدند و وقتی دیدند که مشکل خاصی نیست، به خانه‌های‌شان رفتند.

کبوتر بدبخت هم که حسابی ترسیده بود، مرتب این طرف و آن طرف می‌رفت و خرابکاری می‌کرد.

خوش‌بختانه من چیزی‌ام نشده بود و همراه راضیه‌- که دیگر نمی‌ترسید‌- سعی کردیم گیرش بیندازیم و یا لااقل از خانه بیرونش کنیم؛ اما مگر می‌شد؟

یک‌مرتبه بالای کابینت‌ها رفت و تا آمدیم بگیریمش پرید روی ویترین و چون یکی از شیشه‌های ویترین چند روز پیش شکسته بود، چند ظرف آن به بیرون پرتاب شد.

برای همین مجبور شدیم کفش‌های‌مان را بپوشیم تا شیشه‌خرده‌ها پای‌مان را زخم نکند و دوباره عملیات تعقیب و گریز را ادامه دهیم.

اما این بار علاوه ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.