پاورپوینت کامل در آسمان پنجم; به خاطر دوچرخه ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در آسمان پنجم; به خاطر دوچرخه ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در آسمان پنجم; به خاطر دوچرخه ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در آسمان پنجم; به خاطر دوچرخه ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

>

رامین گفت: «وای! این که خیلی سخت است. به خاطر یک دوچرخه باید این همه کار کنم؟»

پدر روزنامه را زمین گذاشت و به رامین که روبه‌رویش ایستاده بود، گفت: «هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. دوچرخه می‌خواهی، باید این کارهایی را که گفتم انجام بدهی.»

رامین رفت و گوشه‌ای نشست. به کتاب‌های به‌هم‌ریخته‌ی دور و برش نگاه کرد. دیگر حال درس خواندن نداشت. مدت‌ها بود که به پدر می‌گفت دوچرخه می‌خواهم؛ اما پدر زیر بار نمی‌رفت. تا بالأخره آن شب پایش را توی یک کفش کرد که باید دوچرخه بخری. پدر گفت: «من چیز مفت به کسی نمی‌دهم. اگر می‌خواهی دوچرخه را صاحب شوی، باید خودت را درست کنی.»

پرسید: «چی بابا! خودم را درست کنم؟»

پدر گفت: «بله پسرجان! مادرت از رفتارت ناراضی است. خودم هم آن طور که دلم می‌خواهد از تو و کارهایت راضی نیستم. برای رسیدن به بعضی چیزها باید چیزهایی را از دست بدهی.»

رامین پرسید: «مثلاً چه چیزی؟»

پدر گفت: «حالا شد. اول این که نمازهایت را به موقع بخوانی. دوم این که به حرف‌های مادرت گوش بدهی. سوم این که مرتب و منظم باشی. خودت اتاقت را نگاه کن، اصلاً دلت می‌آید وارد اتاقت شوی. همین بی‌نظمی ذهنت را پریشان می‌کند. چهارم این که دست از داد و هوار بکشی. وقتی رفتارت اصلاح شد و کارهایی را که گفتم انجام دادی، آن وقت می‌توانی صاحب دوچرخه شوی. یک ماه هم به تو فرصت می‌دهم.»

رامین شوق زیادی برای به دست آوردن دوچرخه داشت. با زور هم نمی‌شد از پدر چیزی گرفت. به همین خاطر رفت توی فکر. در خیالش سوار بر دوچرخه بود و با دوستانش مسابقه می‌گذاشت. دلش می‌خواست هر طور شده دوچرخه داشته باشد. قلکش هم پول چندانی نداشت. پول توجیبی‌هایش را خرج می‌کرد و چیزی برای قلک نمی‌گذاشت. وای! چه‌قدر این کارها برای رامین سخت بود. کی حوصله داشت اول صبح بیدار شود و نماز بخواند. هر چند همیشه صدای نماز خواندن پدر به گوشش می‌خورد، اما بیدار نمی‌شد.

چشم چرخاند و اتاقش را به دقت نگاه کرد. کتاب‌ها یک طرف افتاده بود، لباس‌هایش یک طرف، درِ کمدش باز بود و لباس‌های مچاله‌شده به چشم می‌خورد. یک ماه… کاش پدر یک هفته مهلت می‌داد تا خودش را اصلاح کند. به ساعت نگاه کرد. ساعت از ۱۰ شب می‌گذشت. هنوز نمازش را نخوانده بود. از جا بلند شد و وضو گرفت. رفت اتاقش، سجاده را برداشت که نماز بخواند. با خودش گفت: «جلو پدر باشد بهتر است.»

به اتاق پذیرایی رفت. نمازش را خواند. سجاده را مرتب جمع کرد و سرجایش گذاشت. زیرچشمی به پدر نگاه کرد. احساس می‌کرد که حواس پدر به او هست، هر چند داشت تلویزیون می‌دید. فوری به اتاقش رفت و شروع کرد به مرتب کردن کتاب‌ها و وسایلش. یک ساعت بعد اتاقش مرتب و منظم بود. ساعت را برداشت و روی ساعت پنج تنظیم کرد. لامپ را خاموش کرد و دراز کشید. با خودش گفت: «انگار داری روزه می‌گیری، یک ماه به حرف‌های پدرت عمل کن. بعد که دوچرخه خریدی دیگر همه چیز را کنار بگذار.»

با این حرف تصمیم گرفت یک ماه را کاری کند که پدرش از او خوشش بیاید.

روزها می‌گذشت و هر روز در دل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.