پاورپوینت کامل سرمقاله; ایران، گربه‌ای که زیبا ماند ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله; ایران، گربه‌ای که زیبا ماند ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله; ایران، گربه‌ای که زیبا ماند ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله; ایران، گربه‌ای که زیبا ماند ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

صفحه ی خدا

هاشمی سیدناصر

هزار بهشت

الهی! من به حور و قصور ننازم، اگر نفسی با تو پردازم، از آن هزار بهشت سازم.

مناجات نامه – خواجه عبدالله انصاری

بلندی

ای خدا! من چه بسیار مردمی را دیدم که عزت از غیر تو طلبیدند و به جای عزت، ذلت یافتند و از غیر تو ثروت خواستند، پس فقیر شدند. قصد بلندی کردند، پس پست شدند.

صحیفه ی سجادیه

شکم

الهی! آزمودم تا شکم دایر است، دل بایر است.

الهی نامه ی حسن زاده آملی

رستگاری

خدایا تویی بنده را دستگیر

بود بنده را از خدا ناگزیر

تویی خالق بوده و بودنی

ببخشای بر خاک بخشودنی

به بخشایش خویش یاریم ده

ز غوغای خود رستگاریم ده

خردنامه – نظامی

سرمقاله/ ایران، گربه‌ای که زیبا ماند

سال ۱۳۵۹ بود و من شش سال داشتم. یک روز عصر توی کوچه بازی می‌کردم که مِهری، دختر موفری همسایه‌ی‌مان که هم‌سن و سال من بود، بدو بدو آمد طرفم. با لهجه‌ی غلیظ قمی‌اش گفت: «شنیدی؟ امرو می‌خوان تو تِیرون بمب بندازنو!»(۱)

با حالت عجیبی گفت. نگرانی را در چهره‌اش، قشنگ می‌دیدم. من نمی‌دانستم بمب چیست و چه کسانی می‌خواهند آن را به تهران بیندازند؛ و اگر بیندازند، چه اتفاقی خواهد افتاد؛ اما وقتی آن نگرانیِ عجیب را در صورت مهری دیدم حدس زدم که بمب باید چیز بدی باشد و انداختن آن در تهران احتمالاً خوشایند نیست. به خاطر همین با غیظ گفتم: «غلط می‌کنند! هیچ کس جرأت نداره بمب بندازه.»

مهری گفت: «بُرْ بینیم بابا! مامانْ من می‌گه اگْ تو تیرون بمب بندازن نصفی تِیرون داغون می‌شه.»

مهری نگران بود. خیلی نگران بود.

***

هفت سال تمام گذشت. تمام ایران، تمام زمین و زمان ایران، تمام شهرها، روستاها، کارخانه‌ها، اداره‌ها و مدرسه‌های ایران در این هفت سال درگیر جنگ بودند؛ یک جنگ تمام‌عیار؛ یک جنگ خانمان‌سوز؛ یک جنگ تاریخی.