پاورپوینت کامل قصه های خلیج فارس; جزیره ی شتور ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه های خلیج فارس; جزیره ی شتور ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه های خلیج فارس; جزیره ی شتور ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه های خلیج فارس; جزیره ی شتور ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

جزیره ی شتور یا شیدور با طول ۷/۱ کیلومتر و عرض ۸۰۰ متر، در فاصله ی حدود یک و نیم کیلومتری جنوب شرقی جزیره ی لاوان قرار دارد. این جزیره از باارزش ترین و مهم ترین پناهگاه های حیات وحش و جزء مناطق حفاظت در خلیج فارس است. پرندگان، لاک پشت های دریایی، ماهی ها و دلفین ها از مهمان های جزیره هستند. تعداد زیاد مار سمی سیاه رنگ و کوچک که معمولاً زیر شن مخفی می شوند، از ساکنین طبیعی جزیره هستند. به این جزیره، جزیره ی ماران نیز می گویند. شاید غیرمسکونی بودن این جزیره به دلیل حضور این مارها باشد!

جزیره ی مارها

کنار ساحل که رسیدم اول از همه صدای آب و پرنده ها توجهم را جلب کرد. پرنده های دریایی و لاک پشت ها را دیدم که با خیال راحت زندگی شان را می کردند. از قایق پایین پریدم. ناصر هنوز به چکمه هایم می خندید: «سرما نخوری!»

محلش نگذاشتم. حفظ جان به همه ی این حرف ها می ارزد.

دسته ی پرندگان بالای سرمان پرواز می کردند. ناصر دستش را سایه بان چشم هایش کرد: «عجب دسته ای!»

– اسم شان چیه؟

– نمی دانم. اگر می خواستی این چیزها را بدانی بهتر بود با دایی می آمدی.

یاد دایی افتادم؛ یاد دعوای او با پدرم افتادم. همیشه دایی و بابا یک حرفی دارند که با هم جر و بحث کنند. دایی هنوز از ماجرای جزیره دل پُری از بابا دارد. بابا چند پرنده شکار کرده بود و دایی می گفت: «این جزیره پناهگاه پرنده هاست. کارت اشتباه بوده است.»

ناصر به شانه ام زد: «حواست کجاست؟»

سر چرخاندم. ناصر روی شن های ساحل راه می رفت و با چشم هایش ردّ پرواز پرنده ها را دنبال می کرد. گفتم: «برویم آن جا.»

سمت تپه های کوتاه و بلند را که در بین نخل ها جا خوش کرده بودند نشان دادم. ناصر بی توجه به من رفت سمت دیگر و گفت: «من حوصله ی دردسر ندارم.»

کوله پشتی ام را از کنار قایق برداشتم: «پس چرا مرا آوردی؟»

دور شده بود؛ آن قدر که اصلاً صدایم را نشنید که بخواهد جوابی برایش داشته باشد. پایم را که روی ساحل گذاشتم یاد حرف های بابا افتادم: «قلم پایت را خرد می کنم به آن جا بروی!»

ناصر خیلی از من دور شده بود. داغی شن های ساحل بیش تر آن که برایم یادآور خاطرات خوش باشد، یادآور حرف های بابا بود!

پایم را که به جزیره گذاشتم یک مار دیدم به اندازه ی تنه ی درخت، بعد مارهای دیگر هم آمدند.

بی اختیار سمت قایق برگشتم. در خیالم صدای ناصر در گوشم پیچید:

– آهای… ترسو!

به ساحل خیره شدم. ماری را ندیدم. با تردید قدم برداشتم. صدای دسته ای پرنده ی دریایی نگاهم را به سمت آسمان کشاند. پا تند کردم. قبل از آن که پشیمان شو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.