پاورپوینت کامل قصههای خلیجفارس ; جزیرهی لاوان ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصههای خلیجفارس ; جزیرهی لاوان ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصههای خلیجفارس ; جزیرهی لاوان ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصههای خلیجفارس ; جزیرهی لاوان ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
>
جزیره لاوان
نام دیگر این جزیره «شیخ شعیب» است. این جزیره از شمال شرقی به بندر مقام، از شرق به جزیرهی شتور و از جنوب به حوزههای نفتی رسالت، رشادت و سلمان محدود میشود. وسعت این جزیره ۷۶ کیلومتر مربع است و پس از قشم و کیش، بزرگترین جزیرهی ایران در آبهای خلیجفارس است. فاصلهی این جزیره تا بندر لنگه ۹۱ و تا بندرعباس حدود ۱۹۸ مایل دریایی است. جزیرهی لاوان دورترین جزیره نسبت به مرکز استان هرمزگان است. آب و هوای آن گرم و مرطوب و دمای آن در تابستان به حدود ۵۰ درجهی سانتیگراد میرسد و رطوبت هوای آن نیز بسیار زیاد است. ذخایر نفتی آبهای نزدیک جزیرهی لاوان بسیار قابل توجه است. در حال حاضر صنایع جزیره منحصر به تأسیسات نفتی است که با نام «مجتمع پالایشی لاوان» فعالیت دارد.
یکی از شگفتیهای این جزیره وجود کندوهای عسل در کنار تأسیسات نفتی و مخازن آنهاست که عسل آنها به رنگ سبز تیره است و بوی نفت میدهد؛ اما طعم آن مشابه عسلهای معمولی است. اهالی جزیره در فصل معینی از سال به صید مروارید میپردازند و تنها کالای صادراتی جزیره، مروارید آن است. این جزیره یک بندرگاه مناسب برای صدور فرآوردههای نفتی و یک اسکلهی فلزی جهت حمل و نقل دریایی دارد.
عسلهای عجیب
هوا مثل همیشه گرم بود و خورشید بیامان در آسمان بدون ابر میدرخشید. زنبورها دستهجمعی پرواز میکردند. لابهلای سنگها، گلها را پیدا میکردند و روی آنها مینشستند. صدای وزوز زنبورها در سر و صدای کارگران مخازن نفت گم شده بود. دستهای از زنبورها راهشان را به سمت مخازن نفت کج میکردند و کارگران را از سماجت خود خسته میکردند.
سعد، قدم به ساحل گذاشت و دستش را سایهبان چشمهایش کرد. پدر تور را کنار بلم گذاشت و گفت: «آهای! کجا گذاشتی؟»
سعد سر چرخاند طرف پدرش و گفت: «هر چه بود گذاشتم آنجا.»
به گوشهی بلم که تورها روی هم انبار شده بود اشاره کرد. پدر سطل صدفها را از زیر تورها بیرون کشید. سعد منتظر حرف پدرش نشد و به سمت مخازن نفت دوید.
پدر صدفها را از زیر تورها برداشت. چاقوی بزرگش را از کمربندش بیرون کشید و مشغول بازکردن صدفها شد.
سعد چند زنبور را که دید، دستمال را به سرش بست. به سمت کندوها به راه افتاد. صدای شعر خواندن کارگران را شنید و با آهنگ آنها همکلام شد و زیرلب زمزمه کرد: «یا… یا حبیبی… یا…»
زنبوری دور سرش چرخید و روی دستش نشست. با عجله آن را پس زد.
سعد قدمهایش را کوتاهتر برداشت. کندویی را کنار تختهسنگ بزرگی دید. بوی تند نفت توی سرش پیچید. صدای کسی را از پشت سرش شنید: «آهای… اینجا چه میکنی؟»
سعد تا خواست ببیند چه کسی است و فرصت کند جواب بدهد، کارگری قدبلند و چهارشانه را در کنار خودش دید. سعد برای لحظهای از خودش پرسید: «چطور آمد که متوجه نشدم؟»
سایهی پهن مرد روی تنش نشست. مرد با چشمهای دریده، منتظر جواب او بود. سعد زنبورها را نشان داد:
«آمدهام عسل ببرم.»
مرد با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 