پاورپوینت کامل خاطراتی از یک مدیر مدرسه ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاطراتی از یک مدیر مدرسه ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطراتی از یک مدیر مدرسه ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطراتی از یک مدیر مدرسه ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

به مناسبت روز معلم

اشاره:

نصفِ روزگار سپری‌شده‌ام در آموزش و پرورش، به سِمَتِ پرمشغله و جذاب مدیریت مدرسه گذشت. در این سال‌ها خاطرات بسیاری بر من گذشته است؛ تلخ، شیرین، تکان‌دهنده، خوش‌حال‌کننده، آموزنده و هر عنوان دیگری.

حالا فرصتی دست داده تا آن خاطرات را روی کاغذ بیاورم و از دلِ هر کدام، آموزشی را به خواننده‌ی آن‌ها منتقل کنم؛ مستقیم یا غیرمستقیم، نمی‌دانم! شاید برای شما هم جالب باشد؛ به خاطر همین تصمیم گرفتم در روز معلم چند تا از این خاطره‌ها را برای شما هم تعریف کنم.

کار؛ فقط کار

پشت میزم در دفتر مدرسه نشسته بودم که اسماعیل اجازه گرفت و آمد داخل دفتر. روی صندلی نشست و گفت: «آقا! می‌تونم یه خواهش از شما بکنم؟»

– بگو. چی شده؟

– آقا! تو رو به خدا به بابا و مامان من بگید اجازه بدهند من دیگه به مدرسه نیام. من نه عشق درس دارم و نه مغزم می‌کشه. من همه‌ی حواسم به شغل مورد علاقمه.

– چه شغلی؟

– آهنگری. آقا! خیلی این شغل را دوست دارم. سر کلاس همه‌ی معلم‌ها هم، توی ذهنم در و پنجره‌های خیلی قشنگ می‌سازم. مدل‌های جدید که تا حالا کسی نساخته. اصلاً صدای چکش آهنگری برای من آرام‌بخشه…

– خب! اگر پدر و مادرت قبول نکردند چی؟

– آقا! من هم از لج آن‌ها دیگه نه مدرسه میام و نه سر کار می‌رم…

***

– حاج‌خانم، حاج‌آقا! این که من به عنوان مدیر مدرسه شما را کشاندم مدرسه، مسأله‌ی مهم عدم علاقه‌ی اسماعیل به درس و مدرسه است. بچه‌ها یا باید درس بخوانند و تا آخر خط بروند و یا باید سواد خواندن و نوشتن در حدّ معمول را یاد بگیرند و بروند دنبال شغل مورد علاقه‌ی‌شان. همه که نباید دکتر و مهندس و معلم بشوند. بالأخره این آقای دکتر می‌خواهد خانه بسازد و خانه‌اش در و پنجره می‌خواهد که یک استاد بتواند از عهده‌ی آن بربیاید. کی از اسماعیل بهتر که هم علاقه دارد و هم شغل پردرآمد و دایمی است و…

***

اوس اسماعیل! پس کِی این درِ خانه‌ی ویلایی ما آماده می‌شه؟ بابا بنایی ما تمام شد…

تقلید بچّه‌‌ها

غروب بود. در حال بیرون آمدن از مدرسه بودم که در حیاط، دانش‌آموزی با صدای بلند گفت: «مدیر… مدیره هِی هی… مدیر مدیره هِی هی…»

ایستادم. صدایش کردم. جلو که آمد، بهش گفتم: «فردا ظهر که آمدی، دمِ درِ دفتر می‌ایستی تا من بیایم. حق کلاس رفتن هم نداری.» مظلومانه و با ترس نگاهم کرد و چیزی نگفت.

فردا ظهر که رسیدم مدرسه، خانمی صدایم کرد. گفتم: «بفرمایید! کاری داشتید؟»

از بالای عینک ته‌استکانی‌اش نگاهم کرد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «از دیروز که شما به بچه‌ی من گفتید فردا بیا دمِ دفتر، بچه‌ام اضطراب و استرس گرفته. شب حالت تهوع داشت و… آقای مدیر! بچه‌ی من از روی دوست‌داشتن برای شما شعر می‌خواند.» گفتم: «ولی این توهین بود که جلو این همه دانش‌آموز هِی‌هِی…کند.»

گفت: «بچه‌ی من مقصّر نیست، تقصیر صدا و سیماست. مگر شما سریال … را نمی‌بینید که بچه‌ها در حیاط مدرسه و خوابگاه و سر کلاس برای مدیرشان همین شعر را می‌خوانند؟ خُب بچه‌ها هم یاد می‌گیرند دیگه…»

من حرفی برای گفتن نداشتم!

کمک به مدرسه

– پسرِ سربه‌هوا ده‌هزار تومانی را که بهش داده بودم گم کرده!

– حاج‌آقا! حالا چه کاری از دست ما برمیاد؟

– من این پول را برای کمک به مدرسه داده بودم، حالا ده هزار تومان به من ضرر زده.

– من

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.