پاورپوینت کامل قصه‌های قرآن ; نامه‌ای از سویِ خدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه‌های قرآن ; نامه‌ای از سویِ خدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه‌های قرآن ; نامه‌ای از سویِ خدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه‌های قرآن ; نامه‌ای از سویِ خدا ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

کسی در نمی‌زد. باد بود؛ اما رافع که می‌ترسید گفت: «وهب! این‌جا توی خانه‌ی تو چه خبر است؟ ببین چه کسی با این شتاب در می‌زند؟ من که دلم می‌لرزد. نکند فرستاده‌های محمد باشند؟»

وهب خندید.

– چه شده پسر حرمله؟ چرا بد به دلت راه می‌دهی؟ کجا دیده‌ای مسلمانان دزدی کنند یا برای انتقام، دشمنان‌شان را خانه‌خراب سازند؟

رافع بن حرمله یک خوشه‌ی انگور سیاه از توی سبد برداشت، دانه‌های درشت آن را یکجا در دهان بزرگ خود گذاشت. وهب باز هم خندید. بعد رفت و از توی اشکوبه‌ی دیوار اتاقش، شمشیر خود را بیرون کشید. آن را بوسید و گفت: «بهتر است شمشیرم را هم، همراهم بیاورم. راستی، تو شمشیرت را حمایل کرده‌ای؟»

رافع کمی در فکر شد و با اضطراب گفت: «نه… نمی‌دانم… یعنی برای دیدار با محمد باید همراه‌مان شمشیر باشد، مگر او…؟»

– نه مردِ ثروتمند… چه می‌گویی؟ اگر ما به دین محمد ایمان نداریم، اخلاق او را که باور داریم. چه‌کسی در مهربانی و خوش‌خویی امینِ مکه شک دارد؟

رافع برخاست، پشت پنجره رفت و به حیاط نگاه کرد. نخل‌ها ساکت و بی‌حرکت بودند. درست مثل آدم‌های بُهت‌زده و هاج و واجی که سر جای‌شان خشک‌شان زده است؛ نه حرف می‌زنند، نه راه پس دارند، نه راه پیش. فقط مانده‌اند که چه بکنند!

رافع برگشت و با هراس گفت: «نگاه کن، آن نخل‌ها هم امروز یک‌جور دیگر شده‌اند. آن درخت‌های دیگر، آن سگ پشمالو، آن مرغ و خروس…»

وهب شانه‌ی او را گرفت و به گرمی گفت: «چِت شده مرد، چرا آشفته‌ای؟ چرا همه چیز و همه کس را مثل خودت، به‌هم‌ریخته و مضطرب می‌بینی؟ اگر می‌ترسی، می‌خواهی من خودم تنهایی به دیدن محمد بروم؟»

برق شادی در چشم‌های رافع درخشید: «خوب است، تو خودت برو. من یک روز دیگر می‌روم. اصلاً شاید هیچ‌وقت نرفتم!»

وهب با تعجب پرسید: «یعنی تو می‌خواهی مسلمان شوی، به این آسانی؟»

– نه… نه… من مسلمان نمی‌شوم!

– پس صبر کن تا مسلمانان به سراغ تو و مال و اموال و کنیزان و غلامانت بیایند…

– نه… من می‌آیم. می‌آیم!

وهب درشت درشت خندید. بعد دور اتاق چرخید و رقصید. شکم برآمده‌اش بالا و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.