پاورپوینت کامل داستان ; چوپان دروغ‌گو ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان ; چوپان دروغ‌گو ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان ; چوپان دروغ‌گو ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان ; چوپان دروغ‌گو ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

چوپان از بس چریدن گوسفندها و غروب آفتاب را تماشا کرده بود، خسته شده بود. نی هم که بلد نبود بزند. با خودش گفت: «چه حالی می‌دهد اگر مردم دِه را سرکار بگذارم.» برای همین از جایش بلند شد. دست‌هایش را دو طرف دهانش گذاشت و با آخرین صدایی که از حنجره‌اش خارج می‌شد فریاد کشید: «آهای! آهاااای! گرگ! گرگ به گله‌ام زده!»

گوسفندها دست از علف خوردن کشیدند، سرشان را بالا آوردند و با تعجب به او نگاه کردند. هرچه چوپان گلویش را پاره کرد و فریاد کشید، خبری از آدم‌های سرکار رفته نشد. خب معلوم است، از بالای کوه که صدا به آن پایین نمی‌رسد!

چوپان که دید داد و هوار کردن غیر از آسیب به حنجره‌اش فایده‌ای ندارد، بلند شد و رفت شهر. یک عدد گوشی تلفن همراه و یک سیم‌کارت خرید. بالای کوه، سر کِیف نشست و به خانه‌ی اهالی روستا زنگ زد؛ اما زِهی خیال باطل! این سیم‌کارت قصد آنتن دادن نداشت!

چوپان یک جفت کفش آهنین به آهنگر سفارش داد تا برایش بسازد. کفش‌هایش را پوشید و به مخابرات منطقه‌ی مربوطه رفت. آن‌قدر از این اتاق به آن اتاق رفت تا کف کفش‌هایش کاملاً سابید. آن وقت بود که مسؤولین محترم مربوطه با تقاضایش برای نصب یک عدد آنتن تلفن همراه روی کوه موافقت کردند. درست است که چند ماهی کار و زندگی‌اش را به امان خدا رها کرد، اما به نتیجه‌اش می‌ارزید. وقتی چوپان اولین پیام کوتاهش را برای کدخدا فرستاد، اشک توی چشم‌هایش حلقه زده بود .

چوپان صبر کرد، صبر کرد تا تمامی اهالی روستا جوگیر شوند و دانه‌دانه بروند گوشی همراه بخرند. بعد در یک فرصت مناسب نقشه‌اش را پیاده کرد، یک پیامک نوشت و برای همه سند تو آل کرد: «یک گرگ گنده‌ی وحشی پشت صخره کمین کرده. من و گلّه‌ام در معرض خطر هستیم، فقط اندازه‌ی همین پیامک شارژ داشتم، برام شارژ بفرستین تا زنگ بزنم یکی بیاد کمکم! من و گوسفندهام خیلی ترسیدیم! کمک! کمک! هم‌اکنون به شارژ شما نیازمندیم!» اما هر چه نشست خبری از شارژ نشد؛ حتی یک نفر زنگ نزد حال او و گله‌اش را بپرسد؛ چون همه به شارژهای‌شان احتیاج داشتند. خون، خون چوپان را می‌خورد، رنگ صورتش عین لبو شده بود، همه‌اش با خودش می‌گفت: «حال همه‌ی‌تان را می‌گیرم! خسیس‌ها!» گوسفندها همچنان با تعجب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.