پاورپوینت کامل گفتگو ; خندیدن را خیلی دوست دارم! ۵۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفتگو ; خندیدن را خیلی دوست دارم! ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتگو ; خندیدن را خیلی دوست دارم! ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتگو ; خندیدن را خیلی دوست دارم! ۵۰ اسلاید در PowerPoint :

>

گفت‌وگو با «احمد عربلو» طنزنویس کودک و نوجوان

تا مرا می‌بیند، می‌خندد! می‌گویم: «چرا می‌خندید؟»

جواب می‌دهد: «آخر خندیدن را خیلی دوست دارم!»

باز می‌گویم: «همین‌طوری؟»

پاسخ می‌دهد: «نه، به‌جز دوست‌داشتن، می‌خواستم این‌طوری خوش‌آمدگویی کرده باشم. دیگر این‌که از این که بعد چند سال توفیق دیدن‌تان، دست داد، خوش‌حال شدم. خب، انسان عاقل هم وقت خوش‌حالی، خوش‌حال می‌شود و می‌خندد دیگر!»

سرم را به علامت تأیید می‌جنبانم و دنبالش، وارد اتاقی می‌شوم که همه‌جایش پُر از کاغذ، کتاب و مجله‌های رنگارنگ است. می‌نشینم روی یکی از مبل‌ها. می‌نشیند روبه‌رویم و می‌پرسد: «چای میل دارید؟» (توی دلم به جواب خنده‌داری می‌رسم! این‌که از مهمان که نمی‌پرسند میل دارید یا نه؟ چای را می‌آورند!)

دفتر، کتاب و خودکارم را از توی کیفم که عینهو خورجین است، می‌کشم بیرون و درست مانند بچه‌مثبت‌ها، جواب می‌دهم: «نخیر. دست شما درد نکند. ممنون. میل ندارم!»

خودکارم را برمی‌دارم. برگه‌ی سؤال‌ها را می‌گذارم جلوم و باز توی دلم فکر می‌کنم: «آخ که توی این بعدازظهرهای کاری، یک فنجان چای تازه‌دَم و داغ، چه‌قدر به آدم می‌چسبد! امّا حیف که…»

توی مبل جابه‌جا می‌شود. به طرفش نگاه می‌کنم. منتظر سؤال‌هاست. با خنده می‌گویم:

* به اندازه‌ی یک کتاب رمان وقت به شما می‌دهم تا از خودتان، صحبت کنید!

باز می‌خندد و می‌گوید:

– انصافاً که خیلی به کار واردید! موازی با سوژه پیش می‌آیید و آدم را به جایی می‌رسانید که نا‌خواسته، دلش می‌خواهد از هر چه، هر جا و هر چیزی که مربوط به خودش می‌شود، صحبت کند؛ پس حالا که این‌طور است، بگذارید یک بار دیگر این جمله را تکرار کنم. منظورم همان جمله‌ای است که در ابتدا گفتم! این‌که، خندیدن را خیلی دوست دارم! بله، خندیدن را دوست دارم و برای همین هم شدم «احمد عربلو»! برای این‌که بخندم، بنویسم و بچه‌ها را بخندانم! یعنی راستش این احساس، زیاد زیاد هم دست خود من نبود. چرا؟ چون به جرأت می‌توانم بگویم بدون این‌که انتخاب و یا سعی کرده باشم، در وجودم اتفاق افتاد. تنها چیزی را که می‌دانم این بود که حس می‌کردم روحیه‌ام، روحیه‌ای است که مرا می‌برد و می‌برد و می‌اندازد قاطی افکار و نوشته‌هایی که همه‌ی‌شان، آدم را به خنده می‌اندازد! و این همان روحیه‌ی طنز در وجود من بود که البته هنوز هم هست! خب، این تعریفی بود درباره‌ی «احمد عربلو» که بنده باشم! حالا چیزهای دیگری که باز مربوط به من می‌شود. باید بگویم متولد تهران هستم. سال ۱۳۴۴ به دنیا آمدم. از دانشگاه تهران، لیسانس ادبیات فارسی گرفتم. در نوجوانی همکاری با مجلات رشد را شروع کردم. ۲۱ سالگی سردبیر رشد نوجوان شدم. آن وقت هی نوشتم و خندیدم و نوشتم و هی ادامه پیدا کردم تا الآن در خدمت شما باشم!

* وضع درس و مشق‌تان در آن زمان چطور بود؟ آیا این فعالیت لطمه‌ای به آن‌ها نمی‌زد؟

– تازه قضیه‌ی همکاری با مجله، یکی از کارهایی بود که می‌کردم. راستش در حقیقت من در کارگاه تولید چیپس هم شاغل بودم.

* کارگاه تولید چیپس!

– بله، درست شنیدید. هم آن‌جا کار می‌کردم، هم با مجله و هم این‌که درس می‌خواندم! درس و مشقم هم بد نبود. اگر بود، که پایم به دانشگاه نمی‌رسید!

* می‌شود میان‌بُری به کارگاهی که گفتید بزنیم؟

– کار نشد ندارد که! بفرمایید. این هم کارگاه تهیه و تولید چیپس با ماهی ۳۰ تومان حقوق چرب و چیلی! صبح است و من مشغول تهیه‌ی چیپس‌های غیربهداشتی که البته تقصیر من نیست، هستم! سیب‌زمینی‌های بُرش‌خورده با دستگاه را می‌ریزم توی این دیگ‌های بزرگی که چهارتا آدم می‌توانند توی هر کدام از آن‌ها، جا بگیرند! می‌بینید؟ سر و لباسم روغن خالص است! انگار توی دریای روغن شنا کرده‌ام!

* بعد از شنا توی دریای روغن، چه می‌کردید؟

– سری به مجله‌ی رشد می‌زدم و خیلی از کارها را هماهنگ می‌کردم و بعد از اتمام کار می‌رفتم سراغ درس و مشق!

* خسته نمی‌شدید؟

– نه، نمی‌شدم! امّا اگر می‌شدم، باید چه می‌کردم؟

* همان موقع هم درباره‌ی سوژه‌های طنز فکر می‌کردید و می‌نوشتید، یا موارد دیگری شما را مشغول می‌کردند؟

– نه. اوّل هماهنگ‌کننده‌ی کارهای مجله بودم؛ امّا در کنار این هماهنگ‌کنندگی، بیش‌تر اوقات می‌نوشتم؛ طنز و غیرطنز. اصلاً چیزی به نام طنز، انگار جزءِ اصلی زندگی‌ام بود!

* در تمام مدت نگارش‌تان، آیا فقط طنز می‌نوشتید؟

– نه، من حدود ۱۰۰ جلد کتاب دارم، که از این ۱۰۰تا، سه‌- چهارتا مربوط به کتاب بزرگ‌سالان با موضوع دفاع مقدس است و بقیه کودک و نوجوان که البته بیش‌ترشان هم با نگاه طنز، روایت شده‌اند.

* آیا فعالیت‌های‌تان در حوزه‌ی طنز، پاسخ ارضاکننده‌ای برای‌تان داشته است؟

– از کارهایم راضی‌ام؛ امّا از نگاه و جواب به فعالیت‌هایم خیر!

* یعنی چه؟

– یعنی این‌که هیچ وقت، یکی نیامد بگوید، تو که می‌توانی بعد از آقای امیرحسین فردی، با جرأت بگویی پُرسابقه‌ترین سردبیرها هستی، دستت درد نکند!

* حالا که کسی نگفته یا نمی‌گوید، ای سردبیر باسابقه، دستت درد نکنه، اگر دوباره متولّد شوید چه حرفه‌ی دیگری را انتخاب خواهید کرد؟

– از آن‌جا که خندیدن را دوست دارم، می‌گویم همین حرفه‌ای را که تابه‌حال داشته‌ام انتخاب خواهم کرد!

* چند سال است می‌خندید؟ یا به عبارتی، چند سال است طنز کار می‌کنید؟

– نمی‌شود گفت کار می‌کنم، بلکه می‌شود گفت، می‌خواهم کار کنم!

* پس هنوز دنبال کسب تجربه هستید؟

– برای بیش‌تر دانستن و بهتر کارکردن، همیشه به تجربه‌های تازه احتیاج هست.

* چرا طنز؟ این همه قالب‌های گوناگون وجود دارد!

– گفتم که… خندیدن را دوست دارم. به‌جز این‌ها، حس می‌کنم خودم، و به‌خصوص بچه‌ها با این قالب کاری، بیش‌تر جفت و جورند تا بقیه‌ی قالب‌ها.

* آیا به هر مطلب به ظاهر خنده‌داری، یا همین‌طور به هر عنوان غیرجدی‌ای، می‌شود لقب طنز داد؟

– مسلماً خیر! آن‌هایی که مطالب جلف یا عناوینی از این دست را می‌خواهند به نام طنز قالب کنند باید بدانند که هنوز طنز را به درستی نشناخته‌اند. طنز اصولاً یک ادبیات و یک ماهیت کاملاً انسانی است که هدف‌مند پیش می‌رود. آن‌هایی که هزل را جای طنز گذاشته‌اند باید بدانند سخت در اشتباه‌اند و دیر یا زود در اقیانوس اشتباه‌های‌شان، غرق خواهند شد! مثلاً بعضی می‌آیند و خاصه در حوزه‌ی کار برای کودک و یا نوجوان، آن‌چنان کارهای لوس، بی‌ماهیّت و بی‌هدف به نام طنز ارائه می‌د‌هند که نه اولش معلوم است و نه آخرش! چه‌قدر خوب است این تیپ افراد متوجه بشوند که دارند به نام طنز و با سوءاستفاده از این کلمه، چه توهین بزرگی به این مقوله‌ی ارزش‌مند می‌کنند!

* منظورتان از کارهای لوس و بی‌ماهیت، دقیقاً کدام‌هاست؟

– ببینید، این‌که مجله‌ای یا صفحه‌ای تحت عنوان لطیفه و یا این تیپ کارها، داشته باشیم، که به عنوان زنگ تفریح مخاطب به حساب آید، خوب است؛ امّا این‌که این‌گونه کارها را به نام کار طنز، در یک کتاب واحد بیاوریم، مشکل است و اصولاً صحیح نیست؛ چون طنز تعریف مخصوص به خود را دارد. تعریفی که هیچ ربطی با جلفی و پیش‌پاافتادگی ندارد.

* بعضی، از کلمه‌های رایجی که گاه و بی‌گاه، میان نوجوانان، پُررونق می‌شود، به عنوان طنز در نوشته‌های‌شان استفاده می‌کنند. آیا در این حالت می‌شود بگوییم، طنز به وجود آمده است؟

– من فقط می‌گویم ما باید مراقب زبان خود باشیم. آن هم زبانی که این همه برای آن زحمت کشیده شده است. علاوه بر این مسأله، ما باید بدانیم با ورود به جنبه‌هایی که حالت انحرافی دارند، چیزی را نمی‌توانیم به خورد مخاطبان‌مان بدهیم. زمانی است که ما از کلمه‌های رایج می‌رویم و بهره می‌گیریم؛ امّا کدام کلمه‌های رایج؟ همه؟ خیر! منظورم این است که از هر کل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.