پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
به ایستگاه که رسیدم مامان با کلی پلاستیک و خرت و پرت با لاله که بدجور درگیر بستهی پفکش بود، روی صندلی منتظرم بود. کنار لاله نشستم. مامان عرق روی پیشانیاش را پاک کرد: «بالأخره تشریف آوردی؟ چرا اینقدر دیر؟ مگه بهت نگفتم…»
به مامان نگاه کردم: «خب حالا واجب بود این موقع افطاری بدی؟ میذاشتی بابا میومد راحت با ماشین میرفتید خرید…»
مامان چادرش را روی سرش مرتب کرد. دانههای عرق از روی پیشانیاش راه گرفته بود: «نذری باید سر موقع خودش باشه. وای… دیدی زولبیا بامیه یادم رفت! یه دقیقه اینجا بمونید زود برمیگردم.»
مامان خرت و پرتها را کنار من و لاله گذاشت و رفت. اتوبوس آمد، ولی هنوز از مامان خبری نبود. راننده یا همان آقاسیبیلو جلو ایستگاه ترمز کرد و از ماشین پیاده شد. همیشه وقتی از مدرسه تعطیل میشدیم کلی مسخرهاش میکردیم. آخر اخمهایش همیشه توی هم بود. انگار با خودش قهر است. از جلو من و لاله رد شد و زیرچشمی نگاهمان کرد. مامان از دور پیدایش شد. پریدم بستهی بزرگ زولبیا و بامیه را از او گرفتم… مامان لبهایش را کمی با زبانش خیس کرد. چندتا از پلاستیکها را گرفت و رفت پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint. آقاسیبیلو آمد از کنارمان رد شد. بطری آبمعدنی را توی دستش تکان میداد. یک بطریِ آبمعدنی ِ تگریِ تگری…
دست لاله را گرفتم، چندتا از پلاستیکها را برداشتم و پاورپوینت کامل توی اتوبوس ۱۶ اسلاید در PowerPoint رفتیم. باید به بچهها میگفتم که آقاسیبیلو روزه نمیگیرد. من و لاله کنار هم نشستیم و مامان هم صندلی جلو. خانم جوانی کنار مامان نشسته بود. روسری آبی گلداری روی موهای مشکردهاش را پوشانده بود و با گوشوارهاش ور میرفت. اتوبوس بالأخره راه افتاد. دهانم خیلی خشک شده بود. تازه کارهای خانه مانده بود، مامان خیلی دلش میخواست برای افطاری کمکش کنم. لاله دانهدانه انگشتهای پفکیاش را توی دهانش میچرخاند و لیس میزد. بستهی چیپسی را از توی کیفش درآورد: «آبجی لیلا میخوری؟» نگاهش کردم: «نه! چهقدر میخوری؟ تشنهات میشه ها!»
بستهی چیپس را از دستش قاپیدم، مامان گفت: «توی کیفش آب داره.»
لاله با لبخند بستهی چیپس را از من گرفت و در یک چشم به هم زدن آن را باز کرد. بوی سرکه و نمک بینیام را پر کرده بود. چیپسها دانهدانه زیر دندانهای لاله خرد میشدند. مامان سرش را به شیشه چسبانده بود و زیر لب ذکر میگفت. لاله دوباره انگشتهایش را لیسید، بلند شد، لباسهایش را تکاند و درِ کیفش را باز کرد. با خودم فکر میکردم که باز هم میخواهد یکی از خوراکیهایش را بیرون بیاورد، کیفش را گرفتم: «دنبال چی میگردی؟ باز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 