پاورپوینت کامل نقد و بررسی رمان سفرهای گالیور ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و بررسی رمان سفرهای گالیور ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی رمان سفرهای گالیور ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی رمان سفرهای گالیور ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
>
اثر: جاناتان سوییفت
نام من «گالیور» است. سفرهایم آنقدر عجیب است که گاهی فکر میکنم گرفتار کابوسی ترسناک بودهام و همهی آن ماجراها، خواب و خیالی بیش نیست؛ اما همیشه از خود پرسیدم مگر در بیداری هم میشود خواب دید؟ داستان من از جایی شروع میشود که به عنوان پزشک در یک کشتی بزرگ تجاری استخدام شدم. در سحرگاه یک روز بهاری، کشتی از بندر «بریستول» عازم دریاهای جنوب شد. کشتی در روز هشتم گرفتار توفانی سهمناک شد. ناگهان موجی بزرگ مثل یک کوه عظیم بر عرشهی کشتی فرو ریخت و جهان پیش چشمم سیاه شد.
وقتی چشم باز کردم، خورشید بر سقف آسمان آبی میدرخشید و در اطرافم تا چشم کار میکرد، آب بود و آب. بار دیگر از هوش رفتم. این بار از شدت تشنگی و گرسنگی بود که لای چشمهایم را باز کردم. آسمان آبی با لکههای سفید ابر بالای سرم گسترده بود. به پشت افتاده بودم و سفتی خاک را زیر بدنم احساس میکردم.
حرکتی به خود دادم. انگار به زمین میخکوب شده بودم. خواستم سر بلند کنم که ناگهان صداهای ریز و عجیبی در گوشم پیچید. انگار هزارها جوجهگنجشک در اطرافم جیک جیک و جستوخیز میکردند. با زحمت زیاد حرکتی به گردنم دادم. به دنبال آن، جیغ ریز و درهم صدها موجود کوچولو در مغزم پیچید. با هر زحمتی بود سرم را کمی بالا آوردم. صدها آدم کوچولوی بندانگشتی در اطرافم به این طرف و آن طرف میرفتند. تمام بدنم با رشته نخهای محکمی به زمین میخکوب شده بود. از ترس فریاد کشیدم. آدم کوچولوها که ترسیده بودند، شروع به تیراندازی کردند. تیرهایی که پرتاب میکردند، مثل صدها سوزن در بدنم فرو میرفت و دردناک میشد. دست از تلاش برداشتم. آدم کوچولوها کمکم به من اعتماد میکردند. در این موقع کالسکهی طلایی کوچکی از دور پیدا شد. از ترس و احترام آدم کوچولوها، فهمیدم که امپراتور آنها برای دیدن من آمده است. امپراتور که مثل یک عروسک کوچولو، لباسهای اشرافی و پرزرق و برق به تن داشت، بالای یک برجک چوبی ایستاده بود و داد و بیداد میکرد. کلماتی به زبان میآورد که معنای آن را نمیفهمیدم. به شدت گرسنه بودم. پس با حرکت دادن لبها و بسته کردن دهان، مقصودم را به آنها فهماندم. امپراتور با حرکت دستها و فریاد، دستوری به سربازان داد و چند دقیقه بعد، گاریهای کوچک پر از غذا و بشکههای آب از راه رسیدند. با تکیه دادن چند نردبان به شانههایم، زنبیلهای پر از نان و گوشت روی سینهام قرار دادند. به دستور امپراتور، بندهای دست و موهای سرم را باز کردند تا بتوانم غذا بخورم.
وقتی فهمیدند که رام و آهسته هستم، همهی بندها را از بدنم باز کردند. امپراتور که شجاعتی پیدا کرده بود، همراه تعدادی از سربازان و فرماندهان مسلح به روی سینهام قدم گذاشت. با احتیاط به طرف صورتم آمد و بار دیگر کلماتی را بر زبان آورد که معنای آن را نفهمیدم.
دوباره ساکت و بیحرکت دراز کشیده بودم. در این حالت به خواب عمیقی فرو رفتم. چیزی مثل سوزن به صورتم فرو رفت و از خواب پریدم. نیزهی یکی از سربازها به طور اتفاقی به نوک بینیام فرو رفته بود. احساس کردم روی ارابهی متحرکی دراز کشیدهام. نگاه کردم، چند هزار رأس اسب کوچولو ارابه را میکشیدند. تعداد زیادی سوار مسلح در اطرافم حرکت میکردند. پس از چند ساعت، به شهر بزرگ «لیلی پوت» رسیدیم. به فرمان امپراتور بزرگترین ساختمان شهر را برای اقامت من در نظر گرفته بودند. این قصر که به چشم مردم «لیلی پوت» مثل یک کوه بزرگ به نظر میرسید، برای من، اتاق کوچکی بود که برای گذشتن از دروازهی آن مجبور بودم سینهخیز بروم. امپراتور با دهها سرباز و نگهبان به دیدن من آمد. چون چیزی از حرفهای او را نمیفهمیدم، بیدرنگ دستور داد که چند نفر از معلمان سرزمین «لیلیپوت» برای آموزش زبان آن سرزمین به پیش من بیایند.
برای هر وعده غذای من مجبور بودند، شش گاو و چهل گوسفند و پانصد نان تهیه کنند. مشاوران امپراتور عقیده داشتند که اگر حضور من در آن سرزمین ادامه پیدا کند، مردم با قحطی روبهرو خواهند شد. با این وجود، امپراتور قصد داشت برای رسیدن به اهداف بزرگ خود از وجود من استفاده کند. هدفی که بعدها فهمیدم جنگ با سرزمین همسایهی لیلیپوت، یعنی کشور «بل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 