پاورپوینت کامل سرگیجهی الّاکلنگی ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرگیجهی الّاکلنگی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرگیجهی الّاکلنگی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرگیجهی الّاکلنگی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
آپارتمانها ردیف ردیف در آفتاب لم داده بودند و پنجرهها با دهان نیمهباز، خمیازه میکشیدند. در خیابانهای اطراف، خبری از هیاهوی بچهها نبود، در پارکینگ و راهروها و آسانسور هم، هیچ بچهای بالا و پایین نمیپرید.
این وقایع عجیب نبود، خرداد شروع شده بود… ماه نفسگیر امتحانات. روبهرویِ درِ ورودی آپارتمان، پارک کوچکی بود با چند وسیلهی بازی جورواجور و فضای سبز زیبایی با گلهای رنگارنگ و درختانی تنومند و انبوه، که حالا خلوت و خالی مانده بود و هیچکس از پشت نردههای نارنجیاش بیرون را تماشا نمیکرد…
در این سکوت که فقط با غوغای گنجشکها به هم میخورد، حوصلهی سرسره و تاب و چرخ و فلک و الاکلنگ سر رفته بود.
گاهی باد با شدت میوزید و یکی از صندلیهای آویزان تاب را کمی هل میداد… گاهی هم برگ خشک کوچکی، پایین میافتاد و روی سرسره، سر میخورد.
الاکلنگ، پا در هوا مانده بود و چرخ و فلک بیحرکت نشسته بود. در این هنگام، آقای نگهبان از اتاقکش بیرون آمد، نگاهی به اینطرف و آنطرف انداخت و صدای سرفهاش، گنجشک کوچولویی را که روی لبهی چرخ و فلک نشسته بود، پراند…
الاکنگ قژقژ کرد و نالید: «ای بابا! یکی بیاد منو سر و ته کنه. از بس پا در هوا موندم خسته شدم.»
چرخ و فلک جواب داد: «مثلاً کی بیاد؟ کسی اینجا نیست. تازه فکر کردی ماها خسته نشدیم؟»
الاکنگ دوباره گفت: «شماها که مثل من نیستین، تو که نشستی سر جات، سرسره هم که هیچوقت تکون بخور نیست، تابم که فقط صندلیهاش میان و میرن، فقط من بیچاره یا سر در هوام یا پا در هوا…، کاشکی کسی میاومد منو جابهجا میکرد!»
باد که گفتوگوی آنها را میشنید، چند بار فوت کرد به شاخهها و گفت: «باور کن زور من همین قدره.»
چرخ و فلک، سر به سر باد گذاشت وگفت: «راست میگی؟ اِی کلک! پس کی بعضی وقتها در و پنجرهها رو محکم میکوبه به هم و دیوارها رو میلرزونه؟»
باد، دور خودش چرخی زد و گفت: «در و پنجرهها سبکن، اما الاکنگ، سنگینه، زور میخواد.»
الاکلنگ آهی کشید وگفت: «خوش به حال باد! هر جا بخواد میره، هرکار بخواد میکنه. مثل ما نیست که مجبور بشه یه جا بشینه و تکون نخوره.»
باد، زد پشت یکی از صندلیهای تاب و آرام زمزمه کرد: «نه بابا… وقتی بچهها نباشن، هیشکی دل و دماغ نداره.»
سرسره که تا حالا ساکت بود، آهی کشید و گفت: «راست میگی، این پارک، این آپارتمان… اصلاً این دنیا بدون بچهها صفا نداره.»
دیگر کسی حرفی نزد و همه رفتن توی فکر.
چند دقیقهای گذشت، ناگهان صدای قارقار چند کلاغ سکوت را شکست. باد از جا پرید و گفت: «فهمیدم.»
تاب و سرسره با هم گفتند: «چی چی رو؟»
باد جواب داد: «این که چه جوری الاکلنگ رو جابهجا کنیم.»
تاب و سرسره دوباره گفتند: «خب چهجوری؟»
باد گفت: «با کلاغپر.»
این بار چرخ و فلک قژقژ کرد و با تعجب گفت: «کلاغپر؟»
باد رو به بالا اوج گرفت و گفت: «آره، کلاغپر.» و پیچید دور و بر چند کلاغ که روی بلندترین شاخهها نشسته بودند…
بعد از چند لحظه کلاغها پایین پریدند و روی نردههای نارنجی پارک نشستند. یکی از آنها اشاره کرد به الاکلنگ و با صدای کلفتی گفت: «اینو باید تکون بدیم؟ فکر نکنم اگه من و جد و آباد قارقاریها هم جمع بشیم کافی باشه!»
باد گفت: «حالا شماها سعیتون رو بکنین شاید بشه.»
کلاغ صدا کلفت خندید و گفت: «باشه، قبول.» بعد پرید و رفت نشست روی پای در هوا ماندهی الاکلنگ، دوستانش هم آمدند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. کلاغها زدند زیر خنده، الاکلنگ عصبانی شد و داد زد: «زهرقار! به چی میخندین؟ اگه شما رو هم چن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 