پاورپوینت کامل چی بود، چی شد! ۴۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چی بود، چی شد! ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چی بود، چی شد! ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چی بود، چی شد! ۴۴ اسلاید در PowerPoint :
>
یک هفته از روزی که کارنامهام را گرفته بودم، میگذشت؛ امّا هنوز نه به پدر نشانش داده بودم، نه به مادر! یعنی راستش، هر جوری فکر میکردم، میدیدم جرأتش را ندارم! امّا در عوض، آنقدر دربارهاش فکر کرده بودم که از ناخن پا، تا موی کلهی مبارکم شده بود شکل فکر! آنقدر ریخت کج و کولهاش را تماشا کرده بودم که حتی با چشمهای بسته هم میتوانستم بگویم. بعد از آنکه لجم درآمد و مچالهاش کردم و بعد دوباره، مثلاً صاف و صوفش کرده بودم، چند تا چروک و خط کج و کوله، رویش افتاده بود! آخر راستش آنقدر ناراحت شده بودم که حتی رویم نشد به «نگین» دخترخالهام، که با هم خیلی دوست بودیم، نشانش بدهم! حتی همین ظهر، وقتی تلفنی با هم صحبت کردیم و گفت: به خاطر رفتن به خانهی مادربزرگش، که همدان است، نمیتواند با ما به مسافرت بیاید هم به او نگفتم کارنامهام را گرفتهام! حالا نگین هیچ! اگر پدر و مادر ببینند چه؟ حتماً پدر اخمهایش را میکند توی هم و داد میزند:
«بَهبَه! چشم و دلم روشن! چه دستهگلی خانم به آب داده! حالا که اینطوره پس دیگه سفر بی سفر، دریا- مریا دیگه خبری نیست! نگفتم این بچه سر به هوا شده؟ نگفتم اینقدر لیلی به لالاش نذارین!»
آنوقت است که مادرجان هم دنبال حرف پدر، تَقتَق، بزند روی لُپهایش و با آن صدای نازکش بگوید:
«خب منیژهخانم، چشم منم روشن! این بود نتیجهی اون چَشم- چَشمگفتنها… این بود نتیجهی اون میخونم، میخونمها؟… این بود جواب همهی زحمتهای ما؟…
با ضربهای که مادر به پشتم زد، با گیجی عجیب- غریبی، از جا پریدم. مادر گفت:
– آهای، حواست کجاس؟ کشتیهات تو دریا غرق شده، یا گربهی سر دیوار عطسه کرده! چند دفعه صدات کردم، متوجه نشدی. اینقدر فکر نکن دخترجون، خُل و چل میشیها…
خواستم بگویم الآنش هم متوجه چیزی نیستم که یکدفعه جلوی خودم را گرفتم. مادر نگاهم کرد و من که حس میکردم صورتم از داغی گُر گرفته، لبخند زورکی زدم و گفتم:
– گفتین گربه چیکار کرده؟
مادر جور عجیبی نگاهم کرد و گفت:
– دیدی گفتم حواست نیست؟
و بعد بلافاصله، انگار که میخواهد مطلب محرمانهای را بیخ گوشم بگوید، سرش را جلو آورد و با صدایی آهسته گفت:
– میدونم از چی ناراحتی، امّا آسمون که به زمین نچسبیده! نشد که نشد! یه فرصت دیگه…
در حالیکه از صحبتهای مادر جا خورده بودم، بیاختیار کف دستهایم را به دو طرف صورتم، که درست مثل تنور، داغ داغ بود، مالیدم و پیش خودم گفتم:
– وای… انگار مادر از قضیه بو برده! یعنی ممکنه کارنامهام رو دیده باشه؟ اصلاً شاید این حرفها رو میزنه که منو به حرف بیاره. یعنی… یعنی امکان داره بدونه و اینقدر خونسرد بمونه و تازه، دلداریم بده؟
همینطور که دلم داشت برای دیدن و ندیدن کارنامهام، از سوی مادر، به هزار راه میرفت، صدایش را شنیدم که میگفت:
– مگه با تو نیستم دختر؟ حواست کجاس؟ همچی غرق فکر شدی که انگار از دنیا غافلی! هیچ معلومه چی میگی و حرف حسابت چیه؟ آخه دو کلمه حرف درست و حسابی بزن و بگو چته!
با چشمهایی که حس میکردم نزدیک است از حدقه، بیرون بپرند و با زبانیکه به زور، توی دهانم تکان میخورد، گفتم:
– خب… من… چیز… مگه شما… خودتون نگفتین… چیز… غرق شده؟
مادر با دهان باز و چشمهاییکه مثل چشم چینیها، تبدیل به دوتا خط باریک شده بود، نگاه خیرهای به رویم انداخت و گفت:
– ای بابا… حالا بیا و درستش کن! مادرجون، من میگم چی شده که اینقدر توی فکری؟ هیچ میدونی چند دفعه صدات کردم، اما متوجه نشدی؟
بعد این حرف، مادر دوباره صورتش را نزدیک صورت من گرفت و با مهربانی گفت:
– ببینم منیژهجون، دختر گلم، حالت خوبه؟ هیچ میدونی لُپهایت چطور گُل انداخته؟ نکنه خدا نکرده مریض شده باشی؟
نگاهم را از نگاه مادر دزدیدم و در حالیکه سعی میکردم خودم را خوشحال نشان بدهم، دستم را مُشت کردم! آنوقت مُشتم را آوردم جلو صورتم و بِرّ و بِرّ، ناخنهایم را تماشا کردم و بعد، خندیدم و گفتم:
– بالأخره کی غرق شد؟
مادر انگشت اشارهاش را گذاشت زیر چانهام و سرم را بالا گرفت و گفت:
– تو! برای اینکه تمام نقشههات، نقشه بر آب شد!
یکدفعه دلم، هُوری ریخت پایین و با خودم گفتم:
– دیدی؟ نگفتم کارنامهام رو دیده؟ وای… حالا چی کار کنم؟ اما… اما اگه دیده پس چرا اینطور خونسرد حرف میزنه؟ چرا… شاید دلش برام میسوزه! همین یک دقیقه پیش گفت آسمون که به زمین نچسبیده. نشد که نشد. یه فرصت دیگه! خُب، حالا میگیم مادر فهمیده و به روم نمیآره! اما… اما اگه به پدر بگه چی؟ اصلاً اگه گفته باشه. وای… اگه گفته باشه، با اخلاقی که پدر داره حتماً سفر و دریا و همهی نقشههام پَر!
آنقدر به قول مادر، رفته بودم توی فکر که فقط وقتی سرم به طرف عقب کشیده شد فهمیدم مادر، نوک موهای دُماسبیام را توی دستش گرفته است! از شوخیای که کرده بود به زور لبخندی زدم. مادر دُماسبیام را ول کرد و گفت:
– بگیر. اینم دُمب اسبیات! مال خودت. فقط میخواستم از بیهوشی دربیایی!
بعد خیرهخیره، به چشمهایم نگاه کرد و گفت:
– آدم از فکر بیهوده، به جایی نمیرسه! اینقدر فکر نکن!
آنوقت خندهی عجیب و غریبی کرد و درحالیکه سرش را تکان- تکان میداد، از اتاق بیرون رفت. دوباره با نگرانیهایم و کابوس کارنامه تنها شدم. پیش خودم گفتم:
– کاش میتونستم مطمئن بشم کارنامهام رو دیده یا نه! اصلاً… اصلاً چطوره همهچی رو به مادر بگم و خودمو خلاص کنم؟ اونوقت حتماً مادر یه جوری که اوضاع بهم نریزه سر و ته قضیه رو هم میآره و نمیذاره پدر عصبانی بشه. خدا رو چه دیدی، شایدم برنامهی سفر شمال رو بِهِم نزنه! اما… اما اگه… آخ، دارم سکته میکنم! کاش لااقل نگین اینجا بود و بهم یاد میداد و میگفت چیکار کنم! وای که سر دوراهی موندن چهقدر بَده! مثل اون پسره… کی بود؟ آهان، هاملت. حالا میفهمم اون بیچاره چهقدر دلش هی هُوری ریخته پایین و هی دایم شک کرده و هی فکر کرده و آخر رسیده به این جمله که: آه… بودن یا نبودن فلسفه این است! که البته من طفلکی باید بگم: آه… بگم یا نگم!… بگم یا نگم… فلسفه این است!
دستهایم را گذاشتم روی گوشهایم تا جلو زنگ ناجوری را که از صدای داد مادر، توی سرم پیچیده بود گرفته باشم؛ اما انگار فایدهای نداشت، چون او، با همان صدای فریادمانند، پشت سر هم میگفت:
– اُوهُو… های… با توام… آها… کجایی؟ کُشتی منو دختر. باز دوباره خودت رو غرق فکرهایت کردی که… هیچ میدونی چند دقیقهاس که همینطور ایستادم و دارم نگاهت میکنم؟ بگو نه. از کجا بدونم. بله، معلومه. اگه دونسته بودی که مجبور نمیشدم حنجرهام رو پاره کنم و هی داد و فریاد بزنم. اصلاً هیچ معلومه چِت شده؟ دیگه دارم از دستت کلافه میشم!
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 