پاورپوینت کامل یک حرف و دو حرف;کتاب مخاطبش را پیدا می کند ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک حرف و دو حرف;کتاب مخاطبش را پیدا می کند ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک حرف و دو حرف;کتاب مخاطبش را پیدا می کند ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک حرف و دو حرف;کتاب مخاطبش را پیدا می کند ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
>
گفت وگو با مصطفی خرامان (نویسنده)
باران که تند می شود من هم قدم هایم را تند می کنم. کمی که در خیابان سمیه پیاده روی می کنم بن بست پروانه را می بینم. بن بست قدیمی ای که انجمن نویسندگان کودک و نوجوان آن جاست. مصطفی خرامان را پشت میزش ملاقات می کنم. اولین سؤالی که از او می پرسم راجع به انتشار کتاب «خوب، بد، زشت» است که می گوید هنوز منتشر نشده و قرار است به زودی به بازار بیاید. خرامان متولد ۱۳۳۴ است. نویسنده ای است که در حیطه های مختلف، رمان، فیلم نامه و زندگی نامه نوشته است. کتاب های خرامان زیادند و انگشت های دست من برای شمردن شان کم می آورند. از کتاب پلیسی شش جلدی بگیر تا پسر سرکار عبدی. بچه های آخر کلاس، روز تولد، حادثه ی چهارم، فرشته ها از کجا می آیند، فصل زرد و… دو تا از کتاب های خرامان هم به نام های «به جای دلگیری» و «همیشه رفیق» در حوزه ی ادبیات پایداری نوشته شده اند.
خرامان جایزه های زیادی را هم برده است که از جمله ی آن می توان به جایزه ی کتاب سلام و جایزه ی کتاب سال دفاع مقدس اشاره کرد. صحبت های ما در یک عصر زمستانی که باران، خیابان ها را براق تر کرده است در یک اتاق کوچک شروع می شود.
آقای خرامان بیایید با هم به کودکی تان برویم. توی کودکی تان چه خبر بود؟
– در دوران کودکی کار خاصی نمی کردیم؛ یعنی این دوره ویژگی خاصی نداشت. محل زندگی مان در آن سال ها دو- سه بار عوض شد و همین باعث شد من در مدرسه های متفاوتی درس بخوانم و دوستان زیادی پیدا کنم. دوره ی دبستانم را در محله ی آذری گذراندم. محله ای که خیابان هایش آسفالت نبود. آب لوله کشی نداشتیم و بهترین تفریح مان دوچرخه سواری بود؛ البته من دوچرخه ی شخصی نداشتم. پدرم دوچرخه داشت. ظهر که از سر کار می آمد بعد از خوردن نهار تا بعد از ظهر که زمان استراحتش تمام می شد، من با دوچرخه اش محله را می گشتم و پدرِ دوچرخه را درمی آوردم (می خندد).
آیا هوس می کنید دوباره به آن دوره برگردید و بعضی چیزها را دوباره تجربه کنید؟
– چون می دانم هیچ وقت نمی توانم به آن دوره بازگردم بنابراین فکرش را نمی کنم. دوره ی خوبی بود؛ اما ویژگی خاصی نداشت که بخواهم باز هم تجربه اش کنم.
چه طور سر خودتان را در آن دوران گرم می کردید؟
– فوتبال بازی می کردیم. با بچه های محل و یا پدر یکی از دوستانم فوتبال بازی می کردیم. عضو کتاب خانه ی مسجد بودیم؛ و اگر فرصتی باقی بود آن وسط ها درس هم می خواندیم (دوتایی می خندیم).
پس کتاب خواندن هم در برنامه های تان بود!
– این که خیلی کتاب بخوانم، نه! کتاب می خواندم، اما کرم کتاب نبودم. همه نوع کتابی می خواندم و همان طور که گفتم عضو کتاب خانه هم بودم؛ البته در مسجدِ ما همگی گرایش های سیاسی داشتیم. جلسه های قرائت قرآن و خواندن کتاب های سیاسی در برنامه ی ما بود و کلاً این طور نبود که از کتاب دور باشیم؛ اما در حوزه ی کودک و نوجوان کتاب های کمی وجود داشت و کتاب های ترجمه بیش تر از کتاب های تألیفی در دسترس بود.
چه اتفاقی افتاد که فهمیدید نویسنده خواهید شد؟
– در دوره ی دبیرستان یک معلم انشا داشتیم به نام آقای سمیعی (قدری مکث می کند و به فکر فرو می رود). همیشه به من می گفت استعداد نویسندگی دارم و سفارش می کرد کتاب های بیش تری بخوانم. من انشاهای خوبی می نوشتم. یک گروه تئاتر هم در مسجد داشتیم که نوشتن نمایش نامه هایش به عهده ی من بود؛ البته من هم می نوشتم و هم بازی می کردم!
بیایید برویم سراغ داستان های تان. شخصیت های کتاب های تان واقعی هستند یا با خیال تان آن ها را می سازید؟
– من نمی توانم بگویم هرچه شخصیت خلق کرده ام در زندگی واقعی ام آن ها را دیده ام. من به آدم ها خیلی توجه می کنم. به رفتارهای شان، حرف زدن شان و کارهایی که می کنند. بعد خیلی از این آدم ها را در ذهنم تجزیه و تحلیل می کنم و بعد آن ها می شوند شخصیت های واقعی داستان های من!
وقتی که داستانی را شروع می کنید شما داستان را به جایی می رسانید یا داستان شما را به جایی می برد؟
– یکی از عادت های نویسندگی من این است که وقتی ایده یا سوژه ای به ذهنم می رسد آن را یادداشت می کنم؛ اما تعداد کمی از آن ها داستان می شوند. روی بعضی سوژه ها تمرکز می کنم و با خودم می گویم خودش است، این داستان می شود و بعد راجع به آن فکر می کنم. در حد آن ایده ی اولیه نمی توانم تصمیم بگیرم که چه اتفاقی می افتد و داستان چه شکلی می شود. وقتی شخصیت ها جان می گیرند، رفتار آن هاست که تعیین می کند داستان به کدام سمت برود؛ ولی من معمولاً می دانم در آخر داستان چه اتفاقی قرار است بیفتد.
قبل از این که کتاب را به ناشر بدهید برای کسی آن را می خوانید؟
– بله، برای دوستانم؛ البته اگر وقت و حوصله داشته باشند. دوستانم کتابم را می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 