پاورپوینت کامل حالا که بزرگ و بزرگتر شدهای! ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حالا که بزرگ و بزرگتر شدهای! ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حالا که بزرگ و بزرگتر شدهای! ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حالا که بزرگ و بزرگتر شدهای! ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
>
نسیم میوزد و عطر گلهای وحشی را با خود به خانه میآورد. از خانه بیرون میآیی. سر کوچهیتان کسی را میبینی که همقد تو است؛ آشنا و ناآشنا. نمیدانی او را کجا دیدهای. با دیدنت لبخند میزند و به سویت میآید. دیدنش تو را به یاد همان عطر گلهای وحشی میاندازد. در یک قدمیات میایستد و یک کلمه بر لبانش میروید:
– سلام.
بر لبت گلی سبز میشود.
– سلام. من شما را میشناسم؟
فقط لبخند میزند. دستش را جلو میآورد تا با تو دست بدهد. دستت جلو میرود. پیش از دستها انگار دلهایتان به هم گره خورده است.
انگار چند سال است با او آشنا بودهای. از آن آشناهایی که چند سال با هم بودهاید. بعد یکی از شما- تو یا او- به مسافرت میروید و سالها یکدیگر را نمیبینید. بعد دوباره میبینید.
هرچه فکر میکنی که او را کجا دیدهای چیزی به خاطرت نمیرسد.
اصرار میکنی که بگوید کجا هم دیگر را دیدهاید؛ اما انگار دوست دارد خودت حدس بزنی. از جیب کت آبیاش بستهی کوچکی را در میآورد و در دست تو میگذارد. به بسته نگاه میکنی.
تقدیم به دوستم.
بعد هم اسم تو را نوشته است. میپرسی چیست. اینبار انگار به حرف میآید و میگوید: «جام جهاننما.» با تعجب میپرسی: «جهاننما!»
با تو دست میدهد و از تو جدا میشود. ته کوچه میایستد و نگاهی دوباره میکند؛ یعنی باز هم تو را خواهم دید.
کادو را به خانه میبری.
حالا جام جهاننما در برابرت میدرخشد؛ جعبهای کوچک و شیشهای. آن را زیر و رو میکنی؛ اما از آن سر در نمیآوری. با خود میگویی آیا این یک جعبهی جادویی نیست؟
چیزی است شبیه دوربینهایی که از مکه میآورند و در آن منظرههای فراوانی دیده میشود.
یکدفعه دستت به دکمهای میرسد.
دستگاه روشن میشود. انگار تلویزیون کوچکی است. دوست داری هیچکس آن را نبیند؛ غیر از خودت.
با تعجب به صفحهی کوچک نمایشش زل میزنی. فرشتهای پشت صفحه میآید و با صدایی که بارها شنیده و با آن آشنا هستی، میگوید:
– سلام. شاید از دیدن من تعجب کنی. شاید مرا نشناسی. من دوست دارم اول تو را به خودت معرفی کنم. تا بدانی من و آن دوستی که این کادو را به تو داد که هستیم.
تو در یک حادثهی سقوط، حافظهات را از دست دادهای. برای همین نزدیکترین دوستت را نمیشناسی. برای به دست آوردن حافظه، دیدن این فیلم به تو کمک خواهد کرد. البته خودت هم باید همکاری کنی.
فرشته میرود و تو اینبار صدایی شبیه رعد و برق احساس میکنی.
– آیا این صدای سقوط است؟
یکدفعه کودکی را روی تخت بیمارستان میبینی. گوشهی لبش خالی دارد. درست شبیه خالی که تو داری. نمیدانی این کودک از کجا به این اتاق آمده است. با خودت میگویی نکند کودک از تخت به زمین بیفتد! حس میکنی اگر او بیفتد تو هم میافتی؛ از ارتفاعی بلند.
اما یکدفعه فرشتهای را کنار کودک میبینی. دلت آرام میگیرد. فرشته، کودک را در آغوش میگیرد. تو گرمای خوشایند تنش را احساس میکنی. پستان در دهان کودک میگذارد. کودک دو دستی به سینه میچسبد و شیر میمکد. با لذت شیر میخورد و غان و غون میکند.
تو مزهی شیر را در دهانت احساس میکنی. انگار اولین غذایی است که در عمرت میخوری. انگار عسل را با تخم هزارگل مخلوط کردهاند و جلوت گذاشتهاند. طعم شیر، طعم بستنی کیم را در دهانت زنده میکند؛ اما نه، اصلاً نمیدانی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 