پاورپوینت کامل یاد و یادگار (سردشت);من هم بمباران شیمیایی شدم ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یاد و یادگار (سردشت);من هم بمباران شیمیایی شدم ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یاد و یادگار (سردشت);من هم بمباران شیمیایی شدم ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یاد و یادگار (سردشت);من هم بمباران شیمیایی شدم ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
>
هفتم تیر ۱۳۶۶ بود. یک روز تابستانی خنک. ساعت، حدود چهار و ده دقیقهی عصر را نشان میداد. ناگهان با غرش چند هواپیمای عراقی، روی زمین دراز کشیدیم. درست مثل رهگذران از همهجا بیخبری که ترس ورشان داشته بود.
شهرمان «سردشت» به خاطر نزدیکی به مرز، همیشه در خطر بمباران هوایی و توپخانهی دشمن قرار داشت. چند صدای هولناک انفجار بلند شد و سپس… هواپیماها رفتند.
برخاستم. مثل بقیهی آدمها؛ اما حیران و نگران.
– عراقیها کجا را زده بودند؟
گرد و خاک از پشت کوه «گرده سور» دیده میشد. دوباره هواپیماها آمدند و ما… دوباره انفجار… اینبار در نزدیکی خانهی ما. چشمهایم به سوزش افتاد. به سرعت به طرف خانه دویدم. همهجا پر از دود و گرد و غبار بود. بوی بدی مشامم را آزار میداد. یکی از آشناها داد زد: «حسین، به نظرم عراقیها بمب شیمیایی زدهاند!»
– چی، بمب شیمیایی؟(۱)
*
یکی بود، یکی نبود. شهر ما، بیدار بود، میخندید. دشمن نداشت. پر از برکت باران و بهار بود. عید نوروزهایش، بینظیر و دلانگیز بود. ما ایرانمان را دوست داشتیم. غُصههایمان کمرنگ بودند و شادیهایمان، زیبا. از پشتبام هر خانهای یک نردبان بود که به آسمان وصل میشد و ما میتوانستیم هر شب دامن دامن ستاره بچینیم و برای بچههایمان، گردنآویز درست کنیم.
اما… عراقیها که آمدند. هواپیماهای صدام وقتی که غریدند و آن روز… آن روز خیلی تلخ، وقتی که ما را بمباران شیمیایی کردند… آه!
*
سردشت، درست در انتها و در جنوب غربی استان آذربایجان غربی قرار دارد؛ در نزدیکی مرز ایران و عراق. بیشتر مردمان خوب و پاکدلش، کُردزبان هستند و اکثریت آنها کشاورزی میکنند. بعدش هم دامپروری، زنبورداری و…
پیش از آغاز جنگ ایران و عراق، از طرف آدمهای ضد انقلاب، اتفاقهای تلخی در این شهر و اطراف آن روی داد و عدهای از پاسداران انقلاب شهید شدند و به آسمان پریدند؛ اما با شجاعت مردان بزرگی مثل سردار شهید صیاد شیرازی و خلبان شهید شیرودی، دشمن شکست سختی خورد و از بین رفت.
*
سردشت، مدتی در دست ضدانقلاب اسیر بود؛ اما خیلی زود آزاد شد و نفس راحتی کشید. روز ۲۲ شهریور ۱۳۵۹ (۹ روز قبل از حملهی عراق به ایران) صیاد شیرازی به همراه جمعی از مردان دلاورش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 