پاورپوینت کامل تشکّر فقیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تشکّر فقیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشکّر فقیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تشکّر فقیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
دو فقیر نگاه به جمعیت کردند و بعد به هم چشم دوختند. لباسهای هر دو کهنه و چند جایش پاره بود. فقیر اول لبخندی زد، دندانهای زردش پیدا شد و گفت: «باید شانسمان را امتحان کنیم. شاید بعضیها ثروتمند و دست و دلباز باشند. چند روز است غذای درست و حسابی نخوردهام.» و در حالی که حرف میزد سوراخ کوچکی را که روی آستینش بود کشید و آن را بزرگتر کرد. فقیر دوم به حرفهای فقیر اول اعتنایی نکرد. هر دو به راه افتادند؛ یکی از سمت چپ و دیگری از راست.
صحرای منا پر بود از مردمی که برای انجام حج آمده بودند و حالا در آنجا چادر زده بودند. فقیر اول با صدای بلند شروع کرد به ناله کردن. دستهایش را به طرف مردم میگرفت و از آنها کمک میخواست.
– فقیرم، بیمارم، چند روز است که گرسنهام، به داد بچههایم برسید، کمکم کنید…!
گاه به گاه مردم سکّههایی به فقیر اولی میدادند. مرد نگاهی به سکّهها میکرد، لبخندی میزد و سکه را در شال کمرش پنهان میکرد.
فقیر دوّم پایش میلنگید. از کنار مردم میگذشت و از آنها کمک میخواست. وقتی از کنار چادری رد میشد، پایین لباسش به میخی گیر کرد و پاره شد. ایستاد و با افسوس به پارگی لباس نگاه کرد. زیرلب گفت: «نباید به اینجا میآمدم. اینها مسافرند و خودشان بیشتر به پول احتیاج دارند.» صدایی به گوشش رسید. کمی جلوتر چند نفر دور هم نشسته بودند، داشتند انگور میخوردند. نگاهش به انگورها که افتاد، آب دهانش را قورت داد. از دیروز چیزی نخورده بود. ناگهان فقیر اول از راه رسید و جلوتر از او به طرف کسانی که انگور میخوردند رفت و گفت: «من فقیرم، به من کمک کنید.»
یکی از حاجیها کمی انگور برداشت و به طرف فقیر گرفت. فقیر اخمهایش را درهم کشید. با دستش انگورها را پس زد و گفت: «به من پول بدهید!» آن شخص گفت: «پو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 