پاورپوینت کامل مشاهیر;من… وکیل‌الرعایا ۲۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مشاهیر;من… وکیل‌الرعایا ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مشاهیر;من… وکیل‌الرعایا ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مشاهیر;من… وکیل‌الرعایا ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

>

از خان زند تا شاه زند

کریم‌خان زند یا وکیل‌الرعایا یکی از پادشاهان دوره‌ی زندیان در ایران است‌. کریم زند‌، سال ۱۱۱۹ هجری قمری در روستای پری از توابع بخش زند شهر ملایر به دنیا آمد‌. آن روزها زندگی به صورت ایلی و طایفه‌ای بود‌. پدرش‌- ایناق‌خان زند‌- خان طایفه‌ی زند بود که یکی از بزرگ‌ترین و قدرت‌مند‌ترین طایفه‌های غرب ایران بودند‌. برای همین هم کریم‌، پس از مرگ پدرش خان طایفه‌ی بزرگ زند شد و فرماندهی و فرمانروایی را به خوبی یاد گرفت‌. کریم‌خان در زمان حکومت نادرشاه افشار‌، یکی از فرماندهان سپاه او در منطقه‌ی ملایر بود‌؛ اما بعد از مرگ نادر و به هم ریختن اوضاع کشور‌، به طایفه‌ی خود بازگشت و قشون منظمی آماده کرد‌. بعد با دو خان از ایل بختیاری به نام ابوافتح‌خان و علی‌مردان‌خان متحد شد و حکومت را در دست گرفت‌. در این مدت درگیری‌های زیادی را پشت سر گذاشت‌. مدتی با علیمردان‌خان که علیه او شوریده بود‌، مدتی با یکی از خانزاده‌های قاجار و مدتی با باقی‌مانده‌ی افغان‌ها جنگید‌؛ اما سرانجام کشور را به آرامش رساند‌.

اکنون وقت آن بود که به رسم دیگر پادشاهان مراسم شکوه‌مندی برای تاجگذاری و آغاز پادشاهی‌اش برگزار کند‌؛ اما از این کار خودداری کرد و گفت من «وکیل‌الرعایا» یعنی نماینده‌ی مردم هستم‌. برای همین هرگز کسی در سلسله‌ی زندیه با لقب شاه خوانده نمی‌شد‌. کریم‌خان بر تمامی ایران زمان نادرشاه سیطره پیدا کرد‌. در زمان حکومت او بصره و میان‌رودان (بین‌النحرین) نیز به تصرف او درآمد‌. او شیراز را پایتخت خود اعلام کرد‌. حمام‌، بازار و مسجد وکیل و نیز ارگ کریم‌خانی که محل حکومت او بود از یادگارهای زمان او است‌. کریم‌خان هوش‌مند و باتدبیر بود و به آرامش و رفاه مردم اهمیت می‌داد و به دانش‌مندان ارج می‌گذاشت‌. او کارخانه‌های چینی‌سازی و شیشه‌گری در ایران احداث کرد. صنایع و بازرگانی در دوره‌ی او رونق فراوان یافت‌. کریم‌خان که هم سرپرستی ایل را تجربه کرده بود و از نزدیک با مشکلات مردم آشنا بود و هم جنگاوری را در ارتش نادری آموخته بود‌، خوب می‌دانست که جنگ‌های پیاپی باعث آشفتگی‌، فقر و فساد در کشور می‌شود. بنابراین بیش‌تر در پی آرامش و صلح بود‌.

کریم‌خان در طول حکومتش به برخی طوایف اجازه می‌داد که مستقل زندگی کنند‌. پس از مرگ او در ۱۱۹۳ هجری قمری‌، زکی‌خان‌– پسرش‌– به حکومت رسید که البته نتوانست به زکاوت و هوش پدرش مملکت‌داری کند و پس از مدتی کوتاه حکومت زندیه‌، از سوی یکی از همان طوایف مستقل به نام قاجار‌، در هم شکسته شد‌. این سرگذشت کریم‌خان زند‌، به اختصار و کوتاه بود‌؛ اما برای این‌که با شخصیت او هم بیش‌تر آشنا شوید‌، بد نیست نگاهی به این چند حکایت از زندگی او بیندازید‌:

نه تو کریمی و نه من‌!

درویش یک‌لاقبا‌، سر راه ارگ کریم‌خان نشسته بود و بساط کرده بود‌. شاه داشت از سرکشی بازار به ارگ برمی‌گشت‌. چشم درویش به شاه افتاد‌. با دست اشاره‌ای به او کرد‌. کریم‌خان دستور داد درویش را به داخل باغ بیاورند‌. کریم‌خان گفت‌: «این اشاره‌های تو برای چه بود‌؟» درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چه‌قدر داده است و به من چه‌قدر؟» کریم‌خان که نی قلیانش در دستش بود گفت‌: «چه می‌خواهی‌؟» درویش گفت‌: «همین قلیان مرا بس است‌.» و کریم‌خان نیز همین کار را کرد‌. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و فروخت‌. از قضا خریدار قلیان کسی بود که می‌خواست نزد کریم‌خان رفته و تحفه‌ای برایش ببرد‌. او جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را نزد کریم‌خان برد‌. روزگاری سپری شد‌. درویش برای تشکر نزد خان رفت‌. چشمش که به قلیان افتاد‌، لبخندی زد و به خان زند گفت‌: «نه من کریمم‌، نه تو‌. کریم فقط خداست‌. جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست‌.»

باید بیدار باشیم

مرد ناله و فریادکنان به دربار خان زند آمد‌. می‌گفت می‌خواهد وکیل‌الرعایا را ملاقات کند‌. سربازان مانع ورودش شدند‌؛ اما خبر سر و صدای مرد که به خان رسید‌، دستور داد به حضور او بیاورندش‌. کریم‌خان مثل همیشه لم داده بود و داشت قلیان می‌کشید‌. از او پرسید‌: «ماجرا چیست‌؟ چه شده است که چنین ناله و فریاد می‌کنی‌؟» مرد با ناراحتی و درشتی پاسخ داد‌: «دزد، همه‌ی اموالم را برده و الآن هیچ چیزی در بساط ندارم‌!» خان پرسید‌: «وقتی اموالت به سرقت می‌رفت تو کجا بودی‌؟» مرد گفت‌: «من خوابیده بودم‌!» خان لبخ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.