پاورپوینت کامل روزی روزگاری;عاقبت حقه‌بازی ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روزی روزگاری;عاقبت حقه‌بازی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روزی روزگاری;عاقبت حقه‌بازی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روزی روزگاری;عاقبت حقه‌بازی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

باز هم مثل همیشه خلیفه در کنار دوست صحرانشین خود نشسته بود، گل می‌گفت و گل می‌شنید. ندیم او وقتی پا به قصر گذاشت و آن دو را با هم دید، دوباره دلش پر از خشم شد و بر صورتش اخم افتاد. او به دوستی خلیفه و آن مرد صحرانشین حسادت می‌کرد. چشم دیدن این‌که آن دو در کنار هم بنشینند و ساعت‌ها غرق در حرف زدن بشوند را نداشت.

مرد صحرانشین تا نگاهش به ندیم افتاد با خوش‌رویی گفت: «بیا در کنار ما دوست عزیز! چرا آن‌جا تنها ایستاده‌ای؟»

ندیم که مثل هیزم گُرگرفته‌ای شده بود جواب داد: «نه، من باید به کارهای حضرت خلیفه برسم!»

بعد با عجله از آن‌جا خارج شد. خلیفه و دوست صحرانشین او از رفتار ندیم تعجب کردند. ندیم به اتاق خود رفت. جلو آیینه ایستاد و به قیافه‌‌ی خودش خیره شد. همه‌ی سر و صورتش خیسِ عرق شده بود. به چشم‌هایش خون افتاده بود و قلبش تاپ تاپ بلندی می‌کرد.

او به خودش می‌گفت: «من باید به حساب تو برسم آدم بدبخت بیابان‌نشین. من باید هر طور شده، تو را از بین ببرم تا شرت از این‌جا کم شود!»

ندیم در همان ساعت یک نقشه چید. فردای آن روز مرد صحرانشین را به خانه‌ی خود دعوت کرد و از او پذیرایی گرمی به عمل آورد؛ اما در پشت پرده، به آشپز خود دستور داد، در غذای او مقدار زیادی سیر بریزد. غلام‌هایش سفره‌ی رنگارنگ و بزرگی پهن کردند و مردِ صحرانشین مشغول خوردن شد. او وقتی از آن غذا خورد، دهانش بوی سیر گرفت. ندیم بعد از غذا از او عذرخواهی کرد و گفت: «دوست خوب من، اکنون غذایی سیر‌دار خورده‌ای و دهانت بو می‌دهد، بهتر است وقتی که با خلیفه روبه‌رو شدی، دورتر از او بنشینی و دستت را جلو دهانت بگیری و کم‌تر حرف بزنی؛ چون خلیفه از بوی سیر خیلی بدش می‌آید!»

مرد صحرانشین که برای چند روزی مهمان خلیفه بود، قبول کرد. ندیم بعد از آن مهمانی، با عجله پیش خلیفه رفت و گفت: «سرورم، دوست صحرانشین شما که ادعای دوستی با شما را دارد می‌گوید از بوی دهان خلیفه در عذاب است و مجبور است هنگام صحبت کردن با شما، دستش را جلو دهانش بگیرد… من از این حرف او خیلی بدم آمد، چه آدم قدرنشناسی است!»

خلیفه عصبانی شد و پرسید: «او این حرف‌ها را به تو زد؟ وای بر من، داشتم مار توی آستینم پرورش می‌دادم!»

ندیم از قصر خلیفه بیرون رفت. خلیفه خیلی زود دوست صحرانشین خود را صدا زد. مرد صحرانشین به خاطر توصیه‌ی ندیم، دست به دهان گرفت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.