پاورپوینت کامل پرواز با کبوتر;امان از این ویروس ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پرواز با کبوتر;امان از این ویروس ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرواز با کبوتر;امان از این ویروس ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پرواز با کبوتر;امان از این ویروس ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

روشنش کرد، اما هرچه منتظر ماند سیستم بالا نیامد. با سیم‌ها ور رفت و دوباره کلید زد، اما بی‌فایده بود. برگشت و گفت: «مامان! بازهم آبجی به کامپیوتر دست زده؟»

مادر که دستمال خیس را روی دیوار آشپزخانه می‌کشید، گفت: «نه پسرم، امروز پسرخاله آمده بود این‌جا. اول سراغ تو را گرفت. وقتی دید نیستی سراغ کامپیوترت را گرفت. با کامپیوتر کار داشت. روشن کرد و کارش را انجام داد و رفت.»

داوود محکم با مشت زد روی میز: «ای لعنتی! این پسره چه‌قدر پرروست. بی‌اجازه آمده و دستگاهم را خراب کرده و رفته.»

مادر با یک بشقاب انگور آمد و گفت: «نه داوودجان، حسن از من اجازه گرفت. گفتم که می‌خواست ببیندت، اما دیر کردی. بعدش هم بهم گفت دستگاهت ایراد دارد و این حرف‌ها.»

– ایراد! خودش ایراد دارد. پسره‌ی پررو کارش همین است. هر سری می‌آید و یک وسیله‌ام را خراب می‌کند و می‌رود.

مادر بشقاب را روی میز گذاشت و گفت: «نه، این حرف‌ها را نزن. خب شاید ایراد از دستگاه بوده.»

– نه مادر، هیچ ایرادی ندارد.

عصبانی بود. از جا بلند شد به طرف چوب‌لباسی رفت و گفت: «الآن می‌روم حسابش را کف دستش می‌گذارم.»

مادر جلوش را گرفت و گفت: «چیزی نشده که. حالا بنشین میوه‌ات را بخور. شب بابا می‌آید درست می‌کند.»

– نه، تا حسابش را نرسم دلم خنک نمی‌شود. دلش کتک می‌خواهد. باید برم جلو مادرجونش حالش را بگیرم.

مادر دستش را جلو دهانش گذاشت و گفت: «اِ اِ اِ… آدم با پسرخاله‌اش این‌طور رفتار می‌کند. او یک اشتباهی کرد، قبول؛ اما تو نباید این‌طور از کوره در بروی. برای خودت ضرر دارد.»

– نه، اصلاً هم ضرر ندارد. باید بچه‌های پررو را ادب کرد. هرکه می‌خواهد باشد. ولم کن می‌خواهم بروم.

با دست، محکم مادرش را کنار زد و رفت. هرچه مادر صدایش زد فایده نداشت. خدا خدا می‌کرد اتفاقی نیفتد. مادر از توی کشو، اسکناسی برداشت و انداخت توی قلکی که روی تاقچه بود. بعد گفت: «خدایا خودت رحم کن!»

رفت سراغ تلفن تا به خواهرش زنگ بزند که داوود با توپ پر دارد می‌آید. حواسش باشد و نگذارد دعوا راه بیندازد. شماره‌ی خواهرش را گرفت، اما کسی گوشی را برنمی‌داشت. از دست پسرش کلافه شده بود. نمی‌دانست چه‌کار کند. فقط دعا کرد که آخر قصه خوش باشد. در همین حال و هوا بود که زنگ خانه به صدا درآمد. فوری رفت در را باز کرد. حسن بود. عرق روی صورتش نشسته بود. پسری هم‌سن و سال او هم‌راهش بود. خواس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.