پاورپوینت کامل مرد شتر سوار و حیله ی روباه ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرد شتر سوار و حیله ی روباه ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرد شتر سوار و حیله ی روباه ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرد شتر سوار و حیله ی روباه ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
>
مرد شترسواری که از کاروانش عقب مانده بود، تنها در بیابان میرفت تا به کاروانسرایی رسید. ایستاد تا خستگی را از تن به در کند. از شتر پایین آمد. به گوشهای افتاد و نشست. همراهانش که قبل از او آنجا بودند آتشی برپا کرده بودند که هنگام رفتن یادشان رفت خاموشش کنند. باد آتش را شعلهور میکرد. مرد نگاهی به آتش کرد و ناگهان مار بزرگی را دید که در میان آتش گیر افتاده بود و از هیچ طرف راه فراری نداشت. او که مهربان و نازکدل بود، با خود گفت: «اگرچه مار دشمن انسان و خطرناک است، در حال حاضر درمانده شده و دارد میسوزد. از مردانگی به دور است کمکش نکنم.» برخاست و توبرهاش را که در آن نان خشک ریخته بود خالی کرد و بر سر چوبی بلند بست. بعد میان آتش برد و جلوِ مار گرفت. مار بزرگ هم به سرعت درون توبره رفت. مرد بلافاصله توبره را از میان آتش بیرون کشید و مار را نجات داد. بعد هم توبره را از سر چوب جدا کرد و آن را زمین گذاشت و به مار گفت: «حالا هر کجا که میخواهی برو!» مار نگاه معنیداری به مرد مسافر کرد و به حرف آمد و گفت: «ای جوانمرد، اگر چه تو به من نیکی کردی و جانم را نجات دادی؛ اما خود میدانی که دشمنی بین مارها و انسانها ریشهدار است. تو با دشمنت راه دوستی پیش گرفتی و کمکش کردی. این کار تو اشتباه است. به همین جهت تا تو را نیش نزنم و زهرم را خالی نکنم از اینجا نمیروم. حال اختیار با توست که اول تو را نیش بزنم یا شترت را.» مرد مسافر که اصلاً انتظار شنیدن چنین حرفهایی را نداشت، با صورتی رنگ پریده و صدایی لرزان که بوی التماس میداد گفت: «آخر من در حق تو نیکی کردم و جانت را نجات دادم. تو جواب خوبی را با بدی میدهی؟» مار مصممتر از قبل گفت: «کار من درست است. اگر میخواهی به صدق گفتارم پی ببری بیا کسی را به عنوان گواه بگیریم و از او بپرسیم تا او میان ما حکم کند.» مرد مسافر که فکر میکرد راه نجاتش همین است، پذیرفت تا کسی میان آن دو حکم کند. چشم انداختند به بیابان. از دور گاومیشی را دیدند که در صحرا میچرید. مار گفت: «بیا از او بپرسیم!» پیش گاومیش رفتند. مرد پرسید: «گاومیش! آیا کسی که خوبی در حق کسی میکند سزایش بدی است؟» گاومیش اخمهایش را درهم کرد و محکم جواب داد: «بله، مرام آدمیان این است که خوبی را با بدی جواب بدهند. تا چندی پیش من در خدمت یکی از همین آدمها بودم. هر سال یک بچه برایش آوردم و خانوادهاش از شیر من استفادهمیکردند تا وقتی من بودم سفرهیشان پربرکت بود. همین که پیر شدم و نتوانستم دیگر بچهای بیاورم، صاحب من فوری رفت و قصابی آورد و مرا به او فروخت تا قصاب مرا بکشد و گوشت و پوست من را بفروشد….» گاومیش که حالا دیگر خشمگین و عصبانی شده بود به مرد مسافر نگریست و گفت: «پاداش این همه خدمت من این بود. عادت شما انسانها این است که خوبی را با بدی جواب بدهید.» مار گفت: «حرفهای گاومیش را شنیدی؟ پس حالا….» مرد مسافر حرف مار را قطع کرد و گفت: «شرط عقل نیست که فقط به یک گواه بسنده کنیم. بیا از کس دیگری هم بپرسیم!» مار پذیرفت. بعد نگاه کردند و از دور درختی را دیدند. نزد آن درخت رفتند و ماجرا را برایش تعریف کردند. درخت هم حرف مار را تأیید کرد و به مرد مسافر گفت: «در برابر خوبیهای بسیاری که برای شما انسانها کردهام، رنجهای بسیار کشیدهام. من درختی تنها در این بیابان هستم و میبینی که درخت دیگری در این حوالی نیست. کاروانیانی که در صحرا حرکت میکنند، طاقت آفتاب سوزان را ندارند. همین که به من میرسند میآیند و در سایهی من
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 