پاورپوینت کامل ضرب المثل- دم خروس ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ضرب المثل- دم خروس ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرب المثل- دم خروس ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرب المثل- دم خروس ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
دم خروس روی پلهها نشسته بود و داشت به اتفاقی که روز قبل افتاده بود، فکر میکرد. مادرش خیلی عصبانی شده بود. با او قهر کرده بود و باهاش حرف نمیزد. آخر مادرش گلهای باغچه رو خیلی دوست داشت و هر روز به اونها رسیدگی میکرد. دیروز هانیه دوستانش رو آورده بود خونه تا با هم بازی کنند. بچهها کنار باغچه طناببازی میکردند و توجه نداشتند که طناب به گلهای باغچه میخوره. غروب که مادر هانیه رفته بود به گلها آب بده، دیده بود که چند تا از گلها شکسته. وقتی گلها رو این طوری دید، کنارشون نشست و همراه با ردیف کردن اونها، آرام آرام، گریه میکرد. بعد هانیه رو صدا زد و گفت: «آخه دختر، چند دفعه گفتم مواظب گلها باشید و کنار باغچه بازی نکنید. ببین با گلهای بیچاره چی کار کردید!» اما هانیه باورش نمیشد که این کار رو کرده باشه، گفت: «مامان من که این گلها رو خراب نکردم. شاید داداش هادی این کار رو کرده باشه. شاید توی حیاط توپ بازی کرده باشه. به هر حال کار من نیست.» مادرش گفت: «عزیزم! من که نگفتم از قصد این کار رو کردی. میگم بیاحتیاطی کردی. مطمئنم این کار هادی نیست؛ چون وقتی توپ به گلها میخوره این جوری گلها تیکه تیکه نمیشن! این وضع گلها معلومه که بارها طناب به اونا خورده. عزیزم! بعضی وقتها از نشونههای یک کار معلومه که چرا و چه جوری خراب شده.» از روی پلهها بلند شد و کنار حوض نشست. ماهیهای قرمز داخل حوض داشتند با هم بازی میکردند و گاهی به دُم همدیگر تُک میزدند. دستش رو توی حوض آب فرو برد. با حرکت دادن آنها موجهای کوتاهی درست کرد. همین طور که در افکار خودش غوطه میخورد، صدای باز شدن در رو شنید. هادی بود. مثل همیشه با صورتی سرخ و عرق کرده و لباس خاکآلود. غروبها با بچههای کوچه فوتبال بازی میکردند. از در حیاط که اومد تو، صدا زد: «هانیه! نمیدونی تو محله چه خبری بود.» چنان با شور و حرارت صحبت میکرد که اجازهی هیچ پرسشی را به خواهرش نداد. کنار حوض نشست و چند مشت آب به صورتش زد. بعد دست خیسش رو به دور گردنش کشید و ادامه داد: «آبجی! وسط بازی یه دفعه سیامک یه شوت بلند زد. همهی ما داشتیم با چشمامون توپ رو تعقیب میکردیم که چشمت روز بد نبینه، درست توی یکی از پنجرهی آپارتمان یاس فرود اومد. چند دقیقه بعد خانم صاحبخانه، توپ به دست اومد توی کوچه و دنبال صاحب توپ گشت. توپ مال حمید بود. از میان بچهها خودشو نشون داد و گفت: «خانم توپ مال منه ولی من مقصر ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 