پاورپوینت کامل خب خدا را شکر! ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خب خدا را شکر! ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خب خدا را شکر! ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خب خدا را شکر! ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

>

آقای آذر یزدی! الآن که جایتان خوب است؟ پاورپوینت کامل خب خدا را شکر! ۲۱ اسلاید در PowerPoint

هاشمی سید سعید

اوّلین‌بار یکی‌- دو جلد از مجموعه‌ی «قصه‌های خوب برای بچّه‌های خوب» را در منزل اقوام دیدم. کلاس چهارم یا پنجم ابتدایی بودم. در همان فرصت اندکی که در آن مهمانی داشتم، یکی‌- ‌دو‌تا از داستان‌هایش را خواندم. روان و ساده نوشته شده بود، و من که کودکی بیش نبودم دوست داشتم کتاب‌ها را همان‌طور بخوانم و بروم جلو؛ مّا حیف که زمان مهمانی به‌سر آمد و من به خانه برگشتم. *** رفت و رفت تا به کلاس دوم راهنمایی رسیدم. دفاع مقدس اوج گرفته بود. قم زیر بمباران‌های وحشیانه‌ی رژیم بعثی دست‌و‌پا می‌زد. دولت مدارس قم را بعد از عید نوروز تعطیل کرد. تعطیلی‌اش هم به خاطر این بود که مردم بروند به جاهای امن. هفته‌های اول قم خلوت و ساکت شد؛ امّا مردم دیدند نمی‌شود این‌جوری زندگی کرد. این بود که با بمباران‌ها کنار آمدند و برگشتند سر خانه و زندگی‌شان. زندگی زیر بمب‌های سیاه و داغ بعثی‌ها جریان پیدا کرد؛ امّا مدارس تعطیل بود. خانه‌ی ما در آن زمان در شهرکی در حاشیه‌ی شهر بود. صبح می‌رفتیم کوچه، شب پدر و مادرمان می‌آمدند و ما را کشان‌کشان به خانه می‌بردند. یک روز صبح توی کوچه مشغول بازی بودم که در دست یکی از بچّه‌محل‌ها کتابی دیدم مشابه همان کتابی که در منزل اقوام دیده بودم؛ کتابی با جلد سبز رنگ که عکس چهره‌ی چند‌تا بچّه‌ی شوخ‌و‌شنگ روی آن نقاشی شده بود و بالای آن نوشته بود قصه‌های خوب برای بچّه‌های خوب. من که هنوز لذت آن دو‌سه قصه‌ای که سال‌ها پیش در این کتاب‌ خوانده بودم زیر زبانم بود، به دوستم گفتم: «کتاب را به من قرض می‌دهی؟» دوستم با سخاوت تمام گفت: «آره، بیا ببر بخون. از این کتابا زیاد دارم.» وقتی از او خواستم بقیه‌ی کتاب‌ها را بیاورد، هفت جلد دیگر مجموعه را برایم آورد. خانه‌ی ما در آن زمان یک خانه‌ی نیم‌ساخته بود. زیرزمینش را به صورت هول‌هولکی ساخته بودیم و تویش زندگی می‌کردیم. آن روز در خانه مهمان داشتیم و زیرزمین خانه محشر کبرا بود. من به یک جای دنج احتیاج داشتم. یک زیرانداز و یک بالش برداشتم و به طبقه‌ی ساخته نشده‌ی همکف رفتم. زیرانداز را زیرم انداختم و بالش را زیر سرم گذاشتم و آن روز تا شب تمام کتاب‌های قصه‌های خوب‌… را خواندم. حال کردم. هر چه می‌خواندم تمام نمی‌شد. به قول محمد میرکیانی‌- که او هم از رضا رهگذر نقل‌قول کرده بود‌- آذر یزدی در کتاب‌هایش کم‌فروشی ادبی نکرده بود. کتاب‌ها کت‌و‌کلفت و چاق و چله بودند. حروف کتاب هم ریز بود. کلی قصه داشت. آذر یزدی معجزه کرده بود. قلمش خارق‌العاده بود. در دوران شاه که هیچ قلمی برای بچّه‌ها نمی‌تپید، او چه‌جوری به آن نثر روان و شیرین که گاهی طنز هم در آن پیدا می‌شد دست پیدا کرده بود؟ کتاب‌ها تمام شد و من بعدها مجموعه‌ی ده جلدی «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن» او را هم تهیه کردم و خواندم؛ امّا نمی‌دانستم که آذر یزدی کیست. افتاده بودم توی وادی نوشتن و رفته بودم توی بحر نویسنده‌ها. اکثر نویسندگان بچّه‌ها را می‌شناختم؛ امّا آذر یزدی برایم یک نام رازآلود بود. مجله‌ی سوره‌ی نوجوانان در بهمن ۱۳۷۰ ویژه‌نامه‌ای چاپ کرد به نام ویژه‌نامه‌ی مهدی آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.