پاورپوینت کامل افسانههای ملل ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل افسانههای ملل ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل افسانههای ملل ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل افسانههای ملل ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
مار یکی بود یکی نبود. روزی مردی در راهی میرفت که چشمش به یک مار افتاد. مار بیچاره روی زمین خوابیده بود و سنگ بزرگی هم رویش افتاده بود؛ طوری که نمیتوانست از جایش تکان بخورد. مرد جلو رفت و سنگ را از روی مار برداشت؛ اما همین که مار آزاد شد، جلو رفت تا مرد را نیش بزند. مرد گفت: «صبر کن! چه کار میکنی؟ من بودم که نجاتت دادم. حالا میخواهی نیشم بزنی؟» مار گفت: «من کاری به این حرفها ندارم. حالا نیشت میزنم تا…» مرد دوباره گفت: «خواهش میکنم دست نگه دار! بهتر است یک نفر خردمند پیدا کنیم و از او بخواهیم تا بین ما داوری کند.» مار پذیرفت و آن دو به راه افتادند تا به کفتار رسیدند. مرد ماجرا را برای کفتار تعریف کرد و گفت: «حالا تو بگو، درست است که مار مرا نیش بزند، در حالی که من جانش را نجات دادهام؟» کفتار با بیاعتنایی گفت: «گیریم که او تو را نیش بزند، مگر چه میشود؟» مار با شنیدن این حرف به طرف مرد حملهور شد؛ ولی مرد دوباره گفت: «بگذار از یک حیوان دیگر هم بپرسیم. اگر دومی هم به نفع تو حکم داد، من دیگر حرفی ندارم.» به این ترتیب دوتایی به راه افتادند و به شغال رسیدند. مرد داستان را برای شغال هم تعریف کرد و گفت: «حالا تو بگو، آخر این انصاف است که مار مرا نیش بزند، در حالی که من جانش را نجات دادهام؟» شغال فکری کرد و جواب داد: «من نمیتوانم تصور کنم که چطور ممکن است یک مار زیر یک سنگ گیر کند و نتواند تکان بخورد. تا با چشمهای خودم نبینم، باور نمیکنم. باید مرا به آنجایی ببرید که مار افتاده بود و همه چیز را نشانم بدهید.» همگی به راه افتادند و به جایی که ماجرا اتفاق افتاده بود، رسیدند. شغال گفت: «خوب، مار، حالا برو و آن جا بخواب تا سنگ را رویت بگذاریم.» مار هم حرف شغال را اطاعت کرد. بعد مرد سنگ را روی مار گذاشت. شغال پرسید: «حالا میتوانی از زیر سنگ خودت را بیرون بکشی؟» مار هر چه تلاش کرد، نت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 