پاورپوینت کامل دریاچهی آقای جان ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دریاچهی آقای جان ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دریاچهی آقای جان ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دریاچهی آقای جان ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
>
پاورپوینت کامل دریاچهی آقای جان ۲۲ اسلاید در PowerPoint
نویسنده: کارل مور
مترجم: محسن اصغرینژاد
آن سوی طویلهی قرمز بزرگ در کنار درختان گردو، دریاچهی باشکوهی بود که با یک درخت بلوط قدیمی، سایهدار شده بود.
این یک قصهی قدیمی و متعلق به آقای جان است.
آقای جان مطلقاً ماهیگیری را در این دریاچه ممنوع کرده بود. او پنج تابلو در سراسر این منطقه گذاشته بود که این مطلب روی آن ثبت شده بود.
آقای جان گفت: «من به هیچ پسربچهی کوچکی اجازه نخواهم داد اینجا ماهی بگیرد و هر بچهای که اینجا بیاید ترجیح میدهم او را از بین ببرم.»
پسربچههای کوچک خیلی سر و صدا کردند. آنها با سر و صدایشان ماهیها و بسیاری از انسانها را میترساندند. آنها آب را گلآلود کردند. سپس آنجا را به خاطر ترس از آقای جان با ناراحتی ترک کردند.
او گفت: «من باید احمق باشم اگر اجازه دهم شما در برکهی من ماهی بگیرید.»
دیگر هیچکس جرأت نکرد در برکهی آقای جان ماهی بگیرد. مدتها از این جریان گذشت تا اینکه پسر کوچکی به نام «جرج جانسون» تصمیم گرفت دستور آقای جان را زیر پا گذاشته، این قانون را بشکند.
او گفت: «من میخواهم اینجا زیر درخت بلوط در کنار برکه، جایی که خیلی خُنک است ماهی بگیرم.» همچنین گفت: «میخواهم استراحت کنم، پاهایم را دراز کنم و سر قلاب ماهیگیریام طعمه بگذارم و آن را بر سر پنجههای پایم قرار دهم و در حالی که دارم چرت میزنم، ماهی بگیرم. هیچکس هم نخواهد توانست مرا بگیرد؛ چون من یک دوندهی سریع هستم.»
هرکس که فهمید جرج میخواهد در برکهی آقای جان ماهی بگیرد، او را نصیحت کرد. آنها میگفتند: «یک برکه، یک دریا نیست که تو میخواهی در آنجا ماهی بگیری. تو نمیتوانی آنجا آزادانه و با میل خود ماهی بگیری؛ چون این کار بدون اجازه از صاحبش دزدی است. گذشته از این، همهجور جانوری ممکن است در برکهی آقای جان پیدا شود.ممکن است چیزهای عجیب و غریبی هم آنجا ببینی. هیچکس نمیداند آن برکه واقعاً چهجور برکهای است و چه چیزهایی و به چه علت چنان جانورانی آنجا هستند. علاوه بر این بچههایی که آنجا میآمدند و ماهی میگرفتند، کفشها و چیزهای دیگری از خودشان را گم کرده و برمیگشتند. شما چیزهای خطرناکی صید خواهی کرد، اگر به هشدارهای ما توجه نکنی. تو حاضری به خاطر ماهیها جان خودت را به خطر بیندازی؟ ما که جرأت نداریم.»
اما جرج کوچک، فقط بینی خود را کمی تکان داد و وانمود میکرد که انگار نه انگار، اصلاً چیزی میشنود؛ بهطوریکه گویا چیزی مثل شیرهی قند گوش جرج را بسته بود و به او اجازه نمیداد چیزی بشنود!
برای او ماهیگیری از هر کار لذتبخشتر بود. او از هشدارهای مردم و از برکهی آقای جان اصلاً نمیترسید.
پس صبح زود با قلاب ماهیگیری خود که در دستش بود، به پشت طویلهی قرمزی که در زمین آقای جان بود؛ یعنی کنار درختان گردو نزدیک برکه، قلاب ماهیگیری خود را طعمهدار کرد و به ته برکه اندخت. سپس جرج جانسون کوچک به خواب عمیقی فرو رفت.
همهی وقایع با تکان سریع و ناگهانی یک ماهی که به سر قلاب گیر کرده بود شروع شد.
جرج سعی میکرد تا ماهیای را که سر قلاب ماهیگیری گیر کرده، بلند کرده و آن را خارج کند؛ اما با مقاومت شدید ماهی مواجه شد که سعی میکرد خود را از تله خلاص کند. هر کاری میکرد ماهی را بیرون بکشد نمیتوانست. بدون شک بزرگترین ماهی قزلآلایی بود که جرج فکر میکرد.
ده دقیقه به همین ترتیب قلاب را به طرف خود کشید. در آن زمان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 