پاورپوینت کامل به حرکت های تازه در شعر نوجوان امیدوارم ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به حرکت های تازه در شعر نوجوان امیدوارم ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به حرکت های تازه در شعر نوجوان امیدوارم ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به حرکت های تازه در شعر نوجوان امیدوارم ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
>
جلسه ی شعرخوانی و نقد و بررسی در تاریخ ۱۰/۳/۸۹ در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با حضور محمود پوروهاب، شاعر و مسؤول شعر مجله ی «سلام بچه ها» در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد. در این جلسه شش نفر شعر خواندند و کارشناس مهمان به صحبت درباره ی این شعرها پرداخت.
وقتی از پوروهاب درباره ی شرایط چاپ شعر در «سلام بچه ها» سؤال شد، گفت: «شرط به خصوصی ندارد غیر از این که شعر باشد. نیاز به هیچ رابطه ی خاصی هم ندارد. کافی است علاقه مندان شعرشان را به نشانی مجله بفرستند. خیلی وقت ها از بسیاری از کسانی که نمی شناختیم، شعر چاپ کرده ایم و این روال همچنان به قوت خود باقی است.»
پوروهاب از حضور در این جمع کوچک راضی به نظر می رسید: «خیلی خوش حالم که این جا هستم. جلسه شاید از نظر کمی، چندان پربار نباشد، ولی به قاعده ی «یکی مرد جنگی، به از صدهزار» با توجه به شناختی که از شعرهای دوستان دارم، از نظر کیفی سطح جمع بسیار بالاست. خود من آثار این دوستان را در «دوچرخه» یا نشریه های دیگر مطالعه کرده و حتی از آن ها چیزهایی یاد گرفته ام.»
کارگروه شعر یا مجری جلسه آقای عباس تربُن گفت: «قبل از آن که برویم سراغ گزارش کامل جلسه، دوست دارم از کسانی که در جلسه حضور پیدا کرده بودند، تشکر کنم: مجید ملامحمدی، طیبه شامانی، مریم مطهریان، صبا عباسی، آناهیتا عباسی، زیتا ملکی، وحید پورافتخاری، مهدی ارسلان، علیرضا کیانی، حمید فراهانی، زهرا جمالی، فریبا دشتی، حامد محقق، اصلان قزل لو، عزت الله الوندی، علی اصغر سیدآبادی، فاضل ترکمن و محمود پوروهاب که دعوت کارگروه شعر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان را پذیرفتند.
اولین کسی که برای شعرخوانی اعلام آمادگی کرد، حمید فراهانی بود که «اصفهان، نصف جهان» را -اولین شعر کودکی که سروده بود- خواند:
«دانش آموزها!/ با اسم الله/ شروع می کنیم/ درس دیگه ای/ از جغرافیا
بله، بچه ها/ تو ایران ما/ می شه پیدا کرد/ دنیایی زیبا
– آقا اجازه؟/ دنیایی زیبا؟/ تو ایران ما؟/ – بله بچه ها!
اهل سفرین،/ حاضر شین، یالله/ تا با هم بریم/ به دور دنیا
اولش می ریم/ سمت اروپا/ نزد مردمی/ دل شاد و زیبا
چشمای رنگی/ با موهای بور/ قدای بلند/ مردمی صبور
هروقت که خواستیم/ بریم اروپا/ می ریم…
شهرای تمیز/ سبز و باصفا/ اروپا زیباست/ تو ایران ما
سفر بعدی/ قاره ی سیاه/ اسم دیگه ش هم/ هستش آفریقا
دستای پاک و/ پوستای سیاه/ تو تملکِ/ خوزستانی ها
چشم های پرنور/ قلب های ساده/ تور ماهی شون/ تو آب افتاده
آخر خوبی/ پاک و بی ریا/ سرخوش و مستن/ با. .. و دریا
توی آفریقا/ سخت جدا می شن/ خورشید و دریا/ شاید عاشقن/ رازدارشون هم/ کل ماهی ها
خب بچه ها/ حالا باید بریم کجا؟/ – آقا اجازه؟/ باید بریم به آمریکا
– اما بچه ها/ قاره ی آمریکای ما/ داستانی داره/ که اونو می گم برای شما. ..
طیبه شامانی: بعضی جاها وزن به هم می ریخت، ولی شعر موضوع خوبی داشت و نگاه شاعر از این نظر که همه ی دنیا را در ایران پیدا کرده بود، خوب بود.
ارسلان: زبان یک دست نبود و کلمه هایی مثل «تملک» خوب در شعر ننشسته بود.
صبا عباسی: به نظر من هم موضوع جالبی داشت.
علیرضا کیانی: ولی اسمش را باید عوض کنند. چون اصفهان فقط جزئی از ایران است و اسم شعر نماینده ی خوبی برای کلش نیست.
محمود پوروهاب: به نظرم شاعر در این شعر موضوع سختی را انتخاب کرده بود و پرداختن این چنینی به موضوع برای هر شاعری مشکلات زیادی ایجاد می کند. سوژه، سوژه ی جدیدی بود و نوع بیان هم برای خردسال بود؛ منتها خردسال اصلاً آن را درک نمی کند. شعر خیلی بلند بود و گذشته از این فکر نمی کنم نگاه این چنینی به چنین موضوعی در حد و فهم خردسال یا حتی کودک باشد. بعضی واژه ها و اصطلاح ها هم سخت بود. شاعر بین هر گوشه ی ایران و قاره ها وجه اشتراکی پیدا کرده، اما من فکر می کنم بیان، مناسب خردسال نبود. این سوژه را با این نگاه، هیچ شاعری نمی تواند خوب از آب دربیاورد. شعر حالت مستقیم هم داشت و از نظر جوهره ی شعری چندان غنی نبود. البته همین که شاعر این جسارت را داشته که شعری بگوید و آن را در این جا بخواند، از نظر من باارزش است و پیشنهادم این است که سرودن شعرهای کوتاه را تجربه کند.
مسؤول کارگروه شعر: چه قدر در شعر خردسال این امکان هست که از مستقیم گویی پرهیز کنیم و به بیان پوشیده دست پیدا کنیم؟
پوروهاب: شعر می تواند خصوصیت های مختلفی داشته باشد؛ مثلاً تصویرهای خیالی که البته در شعر خردسال خیلی کم است. در شعر خردسال احساس و عاطفه حرف اول را می زند و نوعی بازی و سرگرمی در آن هست. در شعر کودک تشبیه یا تشخیص به کار گرفته می شود. در عین حال فن هم مهم است. یک شاعر باتجربه می داند که باید از کجا شروع کند، کجا شعر را تمام کند، کجا بندها را پس و پیش کند، قدرت بیان و لحن گرمی داشته باشد و… این قدر باید این ارتباط و همدلی و احساس نزدیک باشد که این حس را ایجاد کند که انگار یک کودک شعر را نوشته نه یک بزرگ سال.
آقای تربُن مسؤول کارگروه شعر از شروع فعالیت شعری پوروهاب در حوزه ی مطبوعات و سابقه اش در شعر مطبوعاتی پرسید و مسؤول شعر «سلام بچه ها» صحبت هایش را این طور شروع کرد: «من از دوران ابتدایی علاقه مند به نوشتن شعر شدم؛ ولی با ادبیات کودک و نوجوان آشنایی نداشتم؛ اما سال ۱۳۶۸ به طور اتفاقی وارد شعر کودک و نوجوان شدم و بعد در مجله ی «سلام بچه ها» مشغول فعالیت شدم. پیش رفت کارم را حضور در جلسه های شعر مجله ی «کیهان بچه ها» می دانم که مصطفی رحماندوست آن را اداره می کرد. بعد از آن جلسه با بیش تر مجله های کودک و نوجوان هم کاری داشتم و هنوز هم اگر چه کم، این هم کاری وجود دارد. اگر اشتباه نکنم، در سال ۱۳۶۸ مدت کوتاهی مسؤولیت بخش شعر «کیهان بچه ها» را داشتم. مدت زیادی هم مسؤولیت شعر مجله ی «باران» را داشتم و از حدود هجده سال پیش مسؤول شعر مجله ی «سلام بچه ها» هستم.
مریم مطهریان: برای چاپ شعر در مجله معیارهای خاصی مدنظرتان است؟ مثلاً اگر شعری بلند باشد، برای چاپ تأییدش می کنید؟
پوروهاب: معمولاً شعرهای کودک و نوجوان زیاد بلند نیست، اگر چهارپاره باشد، چهار یا پنج بند بیش تر نیست. بعضی شعرها هم که بلندترند، ممکن است یک صفحه ی مجله را اشغال کنند؛ اما حجم شعر، ملاک چاپ شدن یا نشدنش نیست. مهم این است که شعر خوب باشد.
مسؤول کارگروه شعر: یعنی اگر شاعری یک شعر خوب دو صفحه ای مثل «پیش از این ها فکر می کردم خدا…»ی قیصر امین پور به شما بدهد، منعی برای چاپش ندارید؟
پوروهاب: نه! هیچ منعی وجود ندارد. حتی همین شعری که شما به آن اشاره کردید، در یکی از ویژه نامه های «سلام بچه ها» به چاپ رسیده است.
عزت الله الوندی: من به طور جدی در سال ۱۳۷۶ با مجموعه ی دوستان فعال در قم آشنا شدم که من اسم شان را می گذارم «حلقه ی قم» که در ادبیات کودک و نوجوان خیلی مؤثر بود. آن سال من مسؤول اجرایی جشنواره ی کودک و نوجوان در کانون بودم و شعرهای این مجله را به طور جدی می خواندم. فکر می کنم حرکت خوب و مؤثری در فضای ادبیات کودک و نوجوان بود؛ یه این دلیل که ایده ها و دیدگاه های نو را در این مجله به خوبی بازتاب می دادند. همین طور در بخش آثار رسیده، یکی از قوی ترین مجموعه های آثار رسیده ی بچه ها در کنار «سروش نوجوان» و «آفتابگردان» که آن روزها خیلی فعال بودند، مجله ی سلام بچه ها بود. «سلام بچه ها» خیلی اهمیت می داد به آثار بچه ها و خیلی از آثاری که در جشنواره برگزیده می شد، از همین بخش بود. به خاطر این همه سال فعالیت می خواهم از محمود پوروهاب تشکر کنم.
پوروهاب: شعر نوجوان ما حرکت بهتری داشته است. ممکن است این شعرها وزن نداشته باشد و شعر سپید یا حتی نزدیک به نثر باشد؛ ولی من احساس می کنم نوقلمان ما حرکت و بینش تازه ای در شعرشان دیده می شود. در شعر ما تصویرها خیلی عینی بود؛ ولی تصویرهای این شاعران بیش تر ذهنی است یا درنهایت با تصویرهای عینی تلفیق شده است. این شعرها خیلی هنری تر جلوه می کند و خود من خیلی وقت ها تحت تأثیرشان قرار می گیرم. منتها آهنگ یا موسیقی را خیلی رعایت نمی کنند که ممکن است بعضی ها نپسندند. منتها شعر کودک خیلی پیشرفت نداشته. وقتی بعضی شعرهای شاعران جوان را می خوانم، می بینم همان دیدگاه شعرهای سال های گذشته ی من و هم نسل های من را داشته است. در شعر نوجوان برخلاف شعر کودک این امید و حرکت رو به جلو را می بینم. اتفاقاً چند وقت پیش در همین نشریه ی «دوچرخه» شعر بی وزنی خواندم که نگاهش چنان قشنگ بود که مرا واداشت شعری بر اساس آن بگویم. مضمون ها، تصویرها و جسارت های خوبی دارند. البته گاهی احساس می کنم به شعر جوان نزدیک شده اند. به همین دلیل گاهی فکر می کنم شاعران ما اگر برگردند و شعر کودک بگویند، تعادل را می توانند حفظ کنند. ما شاعرانی داشته ایم که از شعر کودک شروع کرده اند و به شعر بزرگ سال رسیده اند.
مسؤول کارگروه شعر از حضار خواست شعر کودکی بخوانند تا محمود پوروهاب درباره ی دیدگاه تازه یا غیرتازه ی آن قضاوت کند. حامد محقق داوطلب شد و شعر بی نامی را خواند:
خوابیده بود یه غنچه
کنار جوی آبی
خورشید با مهربونی
گفت که چه قدر می خوابی؟
*
غنچه چشاشو وا کرد
سلامی داد به خورشید
الاغ پیری اومد
با دندوناش گلو چید
حمید فراهانی: شعر آهنگ خوبی داشت و شاید سرگرم کننده هم بود؛ ولی از نظر معنایی چیزی نداشت و ما را به جایی نمی برد. از طرفی ممکن است مخاطب با خواندن این شعر به الاغی که گل را خورده، بدبین شود.
علی اصغر سیدآبادی: اهمیت این شعر در وزنش نیست. من فکر می کنم قوت این شعر در پایانش است. یعنی اول مخاطب را در فضای معمول شعر کودک و نوجوان فرو می برد و بعد اهمیتش در ضربه ی پایانی است. دنیا را خیلی شیرین نمی بیند و تصویر واقعی از دنیای بی رحم ارایه می دهد. این کار بعضی اوقات برای بچه ها لازم است. درضمن پیام تربیتی هم دارد که هرکس گل بچیند، الاغ است! به هرحال این هم یک شعر تصویری است که از یک واقعیت تلخ صحبت می کند. مثل یک قهوه ی تلخ که طول می کشد تا طعمش بنشیند و حس شود. البته من نمی گویم همه ی شعرهای کودک این طور شود، ولی خب در این شعر خوب است.
طیبه شامانی: ولی به نظر من کودک در این شعر دید بدی نسبت به دنیا پیدا می کند. چه اشکالی داشت اگر شاعر در پایان شعر می گفت «پروانه ای گل را بوسید».
علی اصغر سیدآبادی: این اتفاق ها قبلاً در شعر شاعران دیگر افتاده است و من فکر می کنم که ما تصویر ناقصی از دنیا به کودک داده ایم. در همه ی شعرها پروانه، گل را بوسیده و رفته است. آن هم خوب است؛ ولی به نظرم یک بار هم نشان دادن چنین تصویری خوب است.
محمود پوروهاب: به نظر من ما درباره ی این که شعر شاد برای کودکان خوب است یا غمگین، حکم صددرصد نمی توانیم بدهیم. گاهی همین شعر غمگین یا حتی خشن تأثیرگذاری اش بیش تر از شعر شاد می باشد. اولاً این که شاعر نگفته بود «خورد»، گفته بود «چید»؛ مثل کسی که گل را چیده است و باید به این نکته دقت داشته باشیم. مثلاً در بعضی شعرهای کیانوش احساس می کنید که شاعر قصد تحمیل بعضی چیزها را دارد که شعر جلوه ای شاد داشته باشد. مثل شعرهای رهی معیری که آخر همه ی شان خوب است. شاعر در حال صحبت از هجران و غم است، ولی به پایان که می رسید، می بینید شاعر می خواهد شعر را خوب تمام کند. چرا شعر نباید با همان غم یا هجران به پایان برسد؟ من زمانی کتاب های ویکتور هوگو را می خواندم و شگرد هوگو در داستان نویسی این بود که شخصیت داستان را می برد بالای قله و بعد می کشت! من بعضی وقت ها تا چند روز به آن فکر می کردم و می گفتم ای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 