پاورپوینت کامل زندگی در رؤیا ۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی در رؤیا ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی در رؤیا ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی در رؤیا ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

پرواز با نهج الحیاه

پاورپوینت کامل زندگی در رؤیا ۱۳ اسلاید در PowerPoint

همیشه می رفت توی رؤیا؛ یک رویای دل خواه و زیبا. در رؤیا خودش را توی ماشین آخرین مدل بابا می دید. بابا پشت فرمان نشسته بود، مادر کنار بابا و خودش و برادرش در صندلی عقب بودند. ماشین به حرکت در می آمد و نسیم کولر به صورتش می خورد. از خیابان با سرعت زیاد عبور می کرد. نگاهش به اطراف جاده بود. کوه، دشت، جنگل، دریا و همه ی این ها را از زیر نظر می گذراند. ماشین می ایستاد و پیاده می شدند. کنار چشمه ای می نشستند و مشغول چای خوردن می شدند. واقعاً چه رؤیای زیبایی!

نفس عمیقی کشید. نمی خواست از رؤیای رنگارنگش بیرون بیاید؛ اما با شنیدن صدای مادر، چشم هایش باز شد و سقف ترک خورده ی خانه را رو به رویش دید. خود را در خانه ی کوچک خودشان دید و آهی سوزناک کشید.

بلند شد و با همان رؤیای شیرین به آشپزخانه رفت. پدر سر سفره نشسته بود. تا چشمش به پدر افتاد، با صدای بلند گفت: «بابا! خریدی؟»

بابا لقمه را همان طور که داشت می جوید گفت: «علیک سلام! چی دخترم؟»

نسرین پایش را محکم به زمین کوبید و گفت: «اَه، چه قدر باید بگم. ماشین دیگر. ماشین!»

پدر به سرفه افتاد. مادر لیوانی آب پر کرد و جلو پدر گرفت. بعد به نسرین گفت: «تو هنوز یاد نگرفتی بی موقع حرف نزنی. چند بار بهت بگم با پدرت این طور حرف نزن!»

نسرین نشست و گفت: «آخه کی ما ماشین دار می شم. هر وقت که به بابا می گم، می گوید ان شاء ا…! آخه با ان شاءا… که صاحب ماشین نمی شم.»

پدر قاشق را روی بشقاب گذاشت و گفت: «حالا فرض کن ماشین هم خریدم. بعدش می خواهی چه کار کنی؟ حالا که نداریم نباید زندگی کنیم؟»

نسرین گفت: «آخه بابا، خودت گفتی می خرم.»

پدر گفت: «آره گفتم. حالا یه اشتباهی کردم. ببین دخترم، هنوز برای ماشین خریدن زود است. تازه این خانه را خریدیم، خودت که دیدی با چه زحمتی این خانه را پیدا کردیم. تازه، تعمیرات هم می خواهد. اگر پولم می رسید، تعمیرش می کردم.»

مادر بشقاب پلو را جلو نسرین گذاشت و گفت: «ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.