پاورپوینت کامل نقد و بررسی شبه?توحید ابن کمونه در مکتب صدرایی و مشایی ۸۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و بررسی شبه?توحید ابن کمونه در مکتب صدرایی و مشایی ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و بررسی شبه?توحید ابن کمونه در مکتب صدرایی و مشایی ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و بررسی شبه?توحید ابن کمونه در مکتب صدرایی و مشایی ۸۲ اسلاید در PowerPoint :
>
« علیرضا نوری – طلبه سطح سه علمیه و دانش پژوه کارشناسی ارشد فلسفه »
ابن کمونه:
عزالدوله، ابوالرضا، سعد بن نجم الدوله؛ منصور بن سعد بن الحسن بن هبه الله ابن کمونه الاسرائیلی البغدادی، فیلسوفِ عارف و دارای تألیفات در زمینه های فلسفه، طبیعیات، عرفان و تصوف می باشد.
جد او «هبه الله» یهودی بود، اما اولاد او با مسلمانان درآمیختند و با آنها زندگی می کردند. همان گونه که از اسم های ایشان پیدا است زندگی شان از مسلمانان تأثیر پذیرفته بود، خود «ابن کمونه» نیز تظاهر به اسلام می کرد و از این رو عداو را مسلمان شیعی دانسته اند.
با تتبع در آثارکوچک و بزرگش می توان دریافت که او در درجاول یک فیلسوف بوده است و فضای خانوادگی اش او را به سوی یهودیت کشانده همانگونه که فضای علمی و سیاسی اش در بغداد، وی را مجبور به تظاهر به اسلام کرده است.
از اساتید «ابن کمونه» جز، نجم الدین ابوالحسن علی بن عمر کاتبی قزوینی صاحب کتاب شمسیه، ذکری به میان نیامده است.
آثار و تألیفات ابن کمونه:
مهم ترین آثار او عبارتند از: تنقیح الابحاث فی الملل الثلاث، التنقیحات فی شرح التلویحات سهروردی، الجدید فی الحکمه، رساله ازلیه النفس او بقاء الروح، رساله فی ان النفس لیست بمزاج البدن او تجرد النفس، سوالات ابن کمونه از خواجه نصیر و جواب های خواجه، فرق بین ربانیین و قرائین (دو فرقیهودی) مغالطات ابن کمونه(شبهاستلزام، شبهه در توحید، شبهه جذر اصم) شبهات ابن کمونه در کلام و فلسفه مشهور است.
اما دلیلی وجود ندارد که تمامی شبهات نسبت داده شده به ابن کمونه از خود وی باشد، اینکه چرا این شبهات به او نسبت داده می شود؟ شاید به این دلیل باشد که گفته شده او کتابی در ضدیت با دین نوشته است فلذا به شخصی ملحد معروف شده است؛ از این رو هر شبهمجهول الصدوری را به او نسبت می دهند.
همان گونه که بسیاری از انحرافات فکری مثل پوچ گرایی و یا جبرگرایی را به خیام به خاطر شعرهایی که منسوب به اوست نسبت می دهند. (ر. ک: علی نقی منزوی، صص۲۷- ۱)
شبهابن کمونه در باب توحید
به نظر می رسد اولین کسی که شبهتوحید را به ابن کمونه نسبت داده است جلال الدین دوانی (متوفی ۹۰۸- ق) وی در کتاب شواکل الحور که شرح هیاکل النور است، شبهه را طرح و به جواب آن پرداخته است، بعد از ایشان به ترتیب محمد بن احمد الخفری، میر داماد، صدرالمتألهین شیرازی، احمد بن زین العابدین علوی، شمسا گیلانی، محمد شریف کشمیری شاگرد میر داماد، محمد طاهر قمی، محمد بن حسن شیرازی، محمد بن عبدالکریم بروجردی جد بحرالعلوم، ملاهادی سبزواری در رد این شبهه قلم زنی کرده اند.
برخی این شبهه را به جد ابن کمونه نسبت می دهد که نمی تواند صحیح باشد؛ زیرا یهودیان نیز موحدند اما احتمالا این شبهه، اصالتا از سوی ثنویین ایرانی مطرح شده باشد که به دو خدای خیر و شر معتقد بودند. (ر. ک: علی نقی منزوی، صص۲۷- ۱)
مشائین برای توحید خدای متعال به این شکل استدلال می کردند:
اگر خدا متعدد باشد، در واجب الوجود بودن با هم مشترکند و واجب است که هریک جهت امتیازی داشته باشند که از دیگری ممتاز شود و الا در صورت عدم امتیاز یکی خواهند بود نه چند تا. در این صورت خداهای چندگانه مرکب از جهت اشتراک و جهت امتیاز خواهد بود.
ترکیب با وجوب وجود منافات دارد؛ زیرا مستلزم امکان واجب های متعدد است. در نتیجه برای جلوگیری از ترکیبی که امکان به ارمغان می آورد و با وجوب واجب منافات دارد، ناگزیریم به خدای واحد ایمان بیاوریم.
ابن سینا در اشارات در اثبات وحدت عددی خدای متعال دارد: «کل أشیاء تختلف بأعیانها و تتفق فی أمر مقوم لها» (ابن سینا، ۱۳۸۱، ص۲۶۹) در حقیقت فرض او در اینست که واجب در امر مقومی با واجب دیگر، شریک است و اگر واجب در هیچ امر مقومی شریک نباشد بلکه به تمام ذات از دیگر واجب ها متمایز باشد، در این صورت برهان او شامل این فرض نمی شود و باید بر رد این فرض دلیل دیگری اقامه شود. (کاری که ابن سینا در آن مقام نکرده است).
اگر کسی بگوید ابن سینا در جای دیگر، اثبات کرده که واجب ماهیت ندارد بلکه وجودش محض است و عاری از جهات عدمی است، می گوییم که آن بحث ابن سینا متفرع بر اینست که توحید عددی واجب، اثبات شود و مادامی که این فرض رد نشود اصلا نوبت به آن بحث ابن سینا نمی رسد.
ابن کمونه در رد این استدلال می گوید: چه لزومی دارد که خداهای متعدد جهت مشترک داشته باشند بلکه می توانند متباین به تمام ذات باشند مانند مقولات عرضی که متباین به تمام ذاتند و جهت اشتراکی در ذات ندارند بلکه تنها یک عنوان عام (عرض) از این حقایق متباینه انتزاع می شود که خارج از حقیقت و هویت این اعراض است.
در مسئلمورد نظر نیز چنین است، واجب یک عنوان عام است که از ماهیت های مجهول الکنهی، انتزاع می شود، به عبارت دیگر یک معنی عقلی است نه عینی.
براهین ابن سینا مبتنی بر سبر و تقسیم است به این شکل که تمام اشکال متصوره در بحث را آورده سپس به بررسی شقوق مختلف می پردازد و بعد از رد تمام شقوق شق باقیمانده مطلوب خواهد بود اما ابن سینا با تمام نبوغش چرا فرض ابن کمونه را نیاورده است؟ آیا این به نابغه بودنش خدشه وارد می کند؟ جواب روشن است خیر. بلکه برهان توحید او مسبوق به این است که نباید در مورد واجب ماهوی فکر کرد و او این را اثبات می کند.
بله اگر ماهوی فکر کنیم بحث از واحد و کثیر بودن افراد یک ماهیت هیچ ربطی به بررسی واحد یا کثیر بودن افراد ماهیت دیگر ندارد بر فرض هم که اثبات شود که ماهیتی منحصر در فرد است ربطی به ماهیت دیگر که متباین به تمام ذات با آن ماهیت شماره یک است ندارد.
ابن سینا در مورد خداوند اصالت وجودی فکر کرده در حالیکه ابن کمونه اصالت ماهوی نگاه کرده و ما اثبات می کنیم حتی اگر اصالت ماهوی هم به قضیه نگاه کنیم باز می توان واحد بودن واجب را اثبات کرد.
اگر ما قائل به اصالت ماهیت شویم، طبعا وجوب واجب یک معنای عقلی یعنی معقول ثانی خواهد بود که لزومی ندارد در خارج ما به ازاء داشته باشد تا جهت مشترکی را در ازای آن در نظر بگیریم تا بعد نیاز به جهت امتیاز افتد. به عبارت ساده تر یک معنای نفسی نیست بلکه از مقایسمفاهیم ماهوی در ذهن، پدیدار گشته است.
همین نکته موجب شد که عدمدعی شدند بر اساس اصالت ماهیت نمی توان از دلیل ترکیب بر توحید خداوند استفاده کرد. این جا بود که ملاصدرا با اثبات اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، بار دیگر دلیل ترکیب را زنده کرد.
هم چنین ملا صالح مازندرانی که قائل به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود بود، برای اثبات توحید، دلیل ترکیب و امکان را رها کرده و به برهان دیگری متوسل گشت، ایشان مدعی است که می توان توحید را با برهان فرجه اثبات کرد و لزومی ندارد تا برای اثبات توحید مانند دیگران قائل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت شویم.
حل شبهه بر اساس دیدگاه صدرالمتالهین
شبهابن کمونه بر این اساس استوار بود که متن واقع یا کنه واقعیت، ماهیت اشیاء است و این مفاهیم ماهوی هستند که در ازای متن قرار می گیرند. از این رو، جایگاه مفاهیم عقلی که عارض بر مفاهیم ماهوی در ذهن می شوند کجاست؟ اگر موطن این امور آن گونه که شیخ اشراق ادعا کرده است تنها در ذهن باشد و در خارج هیچ واقعیتی نداشته باشند شبهه ابن کمونه به جاست و به حق برهان ترکیب را در هم می شکند. پس این شبهه بر دو رکن استوار است:
اینکه اصالت را به ماهیت اشیاء بدهیم و مفاهیم عقلی را عارض بر مفاهیم ماهوی در ذهن بدانیم.
مفاهیم عقلی که در ذهن عارض بر مفاهیم ماهوی می شوند را صرفا عقلی دانسته و در ازای آن، هیچ امر خارجی را قرار ندهیم آن گونه که شیخ اشراق قائل به آن شده است.
البته رکن اول تقدم رتبی بر رکن دوم دارد و در صورت پذیرفتن رکن اول، نوبت به دوم می رسد اما اگر اول را نپذیریم اصلا نوبت به دوم نمی رسد. از سوی دیگر اگر رکن اول را بپذیریم ولی در رکن دوم مناقشه نماییم باز شبهه ابن کمونه به سرانجام نهایی (در هم کوبیدن برهان ترکیب) نمی رسد.
ملا صدرا از اساس شبهه ابن کمونه را باطل می داند چرا که اصالت ماهیت پی این بنیان را تشکیل می دهد و اگر قائل به اعتباریت ماهیت شویم این خانه از اساس ویران می شود.
تا زمان ملا صدرا برای مفاهیم ماهوی در خارج عینیتی قائل بودند، به این معنا که متناظر با آنچه به عنوان مفهوم ماهوی و به صورت اولی به ذهن می آمد، امری خارجی وجود دارد(اثبات گرایی) و مفاهیمی که به صورت ثانوی در ذهن پدید می آیند در خارج نیز مترتب بر همین امور خارجی اولی هستند.
اما ملاصدرا این دیدگاه را تغییر داد به این شکل که؛ اولا: اموری که خارجی هستند اصلا به ذهن نمی آیند. ثانیا: آن امر خارجیِ یک پارچه در مقام توصیف شدن توسط ذهن به جهات و ابعاد گوناگونی تحلیل می شود که گوناگونی و پراکندگی این جهات نه از آن امر خارجی، بلکه از سوی ذهن به آن نسبت داده می شود. این جهات و حیثیات خارجی در اصل وجود با یک دیگر تمایزی ندارند و در هم تنیده اند این ذهن است که این واحد را تحلیل کرده و تبدیل به جهات و ابعاد می کند.
ثالثا: ماهیات؛ نهایات الوجودند و از جهت امکان و محدودیت آن ها انتزاع می شوند لذا قائم به وجود موضوعات خودند و استقلالی ندارند وقتی ذهن این جهات را تصور می کند در حقیقت با سرمایخود که همان علم باشد به این جهات محتاج و نیازمند، غنا و بی نیازی می بخشد و آن ها در ذهن قائم به وجود ذهنی می شوند.
طبق نظر ملاصدرا، مفاهیم ماهوی و مفاهیم ثانوی فلسفی هیچ کدام متناظر با آن امر خارجی صرف نیست. و از این جهت که همه شان عقلی اند باهم مشترکند و تمایزی بین مفاهیم ماهوی و فلسفی نیست.
رابعا: باید بحث کرد که بین این دو دسته از مفاهیم که در ذهن بوجود می آیند کدام یک، بر دیگری تقدم واقعی دارند؛ به این معنا که دستاز این ها نسبت به دستدیگر شایستگی بیشتری دارند که به خارج نسبت داده شوند و دستدوم ثانیا و به تبع دستاول به خارج نسبت داده می شوند.
اینکه عدقائل به اصالت ماهیت شده اند بدین معناست که مفاهیم ماهوی را کفؤ امور خارجی دانسته اند؛ به عبارت دیگر برای آن ها معانی عینی اثبات کرده اند، این گروه در حقیقت از ذهن به عین پل زده اند و اشکال اصلی این گروه اثبات گرایی ذهنی شان است در حالی که ملاصدرا درست در مقابل این گروه، مفاهیم فلسفی را کفؤ امور خارجی و دارای معانی عینی می داند نه مفاهیم ماهوی را از دیدگاه او مفاهیم فلسفی از ابعادی حکایت می کند که از حاق وجود خارجی انتزاع می شود در حالی که مفاهیم ماهوی از حدود متن خارج انتزاع می شود و روشن است که حد، امری عدمی و حاشیاست در حالی که حاق وجود در خود متن حضور دارد.
از این حیث مفاهیم فلسفی رتبتا بر مفاهیم ماهوی تقدم دارند. کار اصلی ملاصدرا این بوده که فلاسفه را از ذهن به عین برده و گفته که فلسفه را باید از خارج شروع کرد نه از ذهن و این ذهن است که تابع خارج است نه عکس آن.
در مانحن فیه، نیز وجوب از مفاهیم فلسفی است که از حاق امر خارجی انتزاع شده است و اثبات معنای عینی برای آن، از اثبات معنای عینی برای مفاهیم ماهوی اولی است؛ زیرا بر مفاهیم ماهوی تقدم رتبی دارد (در نسبت دادن به خارج مقدم است) بنا براین، مفاهیم فلسفی از یک بعد حقیقی و عینی در خارج حکایت می کند و در مرحلبعد، مفاهیم ماهوی هستند که به تبع مفاهیم فلسفی و به واسطآن ها به خارج نسبت داده می شوند و از جهات امتیاز وجودات (حدود) حکایت می کنند.
البته این کار را فلاسفه پیش از او نیز در مورد واجب الوجود انجام می دادند و او را عاری از ماهیت دانسته وجود را عین ذاتش می دانستند. (بحث الواجب ماهیته انیته)
بنابراین چند خدای متعدد اگر وجود داشته باشند این وجوبی که از حاق آنها در خارج، به ذهن آمده از امری عینی و خارجی حکایت می کند که ما به الاشتراک این خدایان است حال اگر این خدایان متمایزند باید جهات امتیازی داشته باشند که البته این با واجب بودن خدایان متعدد نمی سازد؛ زیرا امتیاز به امورعدمی و سلبی است و عدم در ذات واجب راه ندارد، بلکه او بسیط من جمیع الجهات است و جهات عدمی در او راه ندارد. اینجاست که خدایان در خارج مرکب می شوند از یک جهت مشترک یعنی «وجود» و یک جهت امتیاز یعنی «عدم» و این همان احیای دلیل ترکیب است که ملاصدرا به آن دست یازید. (ر. ک: صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، ج۱، ص۱۳۱، همو؛ الحاشیه علی الهیات الشفاء، ج۱، ص۳۵)
حل شبهه بر اساس دیدگاه اصالت ماهیت
گفته شد که شبهابن کمونه بر دو رکن استوار است که یک رکن آن اصالت ماهیت و رکن دیگر آن، پذیرفتن این نکته است که وجوب یک مفهوم انتز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 