پاورپوینت کامل اهل سنت و زیارت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اهل سنت و زیارت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اهل سنت و زیارت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اهل سنت و زیارت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

بر پایه سخنان و سیره امام رضا علیه السلام، دانش و شخصیت ایشان برگرفته از قرآن و سیره رسول خداست. از این رو، همواره امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، هشتمین امام از ائمه اهل بیت علیهم السلام، مانند دیگر امامان مورد توجه و احترام اهل سنت و جماعت بودند و هستند و آنان نیز ارادت و مودّت خود را به ساحت ایشان و دیگر خاندان پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله، اعلام و اظهار می دارند و به زیارت مرقد مطهر ایشان مشرف می شوند. توجه رسانه ملی به این موضوع و به تصویر کشیدن آن در قالب هایی همچون فیلم، مستند و گزارش، می تواند تقریب مذاهب اسلامی و گردشگری مذهبی را گسترش و تداوم بخشد.

مقدمه

همه مذاهب اسلامی زیارت مرقد مطهر نبی اعظم صلی الله علیه و آله و دیگر قبور اولیای الهی، را تأکید و سفارش کرده اند. (جزیری، ۱۹۸۶: ج۱: ۷۱۱ – ۷۱۲؛ مغنیه، ۱۹۸۲: ۲۸۴؛ سمهودی، ۱۴۱۵: ج۴: ۱۳۶۰ – ۱۳۶۴؛ سبکی، ج۳: ۳۸۴ و ۴۱۲)، ولی در جواز و مشروعیت برخی آداب زیارت، فقهای مذاهب اسلامی، نظرات مختلفی دارند. (ابن حجر هیتمی، ۲۰۰۰: ۱۱۴ – ۱۱۷؛ شهید اول، ج۲: ۲۴ – ۲۵) البته این اختلاف محدود به مذاهب عمده فقهی جهان اسلام (امامیه، زیدیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه) نیست، بلکه میان فقیهان یک مذهب نیز این اختلاف دیدگاه وجود دارد (برای مطالعه مسئله تقریب مذاهب اسلامی نک: (محسنی، ۱۳۸۷؛ واعظ زاده خراسانی، ۱۳۸۲: ۱۹ – ۵۰؛ همو، ۱۳۷۹: ۳۲۷ – ۴۱۶)).

اصولاً از منظر قرآن حکیم، اختلاف و تفاوت یکی از مظاهر آیات الهی و امری طبیعی است که خداوند حکیم آن را در همه پدیده های عالم به وجود آورده است؛ چنان که اختلاف شب و روز و اختلاف زبان ها و رنگ ها و نژادها و قبیله ها نشانه هایی از حکمت گسست ناپذیر خداوند عزیز است که دانایان آن را در می یابند و می پذیرند: «وَمِن آیاتِهِ خَلقُ السَّمواتِ وَالارض وَاختِلافُ أَلسِنَتِکم وَاَلوانِکم إِنَّ فِی ذلِک لایاتٍ لِلعالِمین.» (روم: ۲۲)

هدف از این اختلاف و تفاوت: ابتلاء، استباق در خیرات، رشد و تکامل و شناخت هرچه بهتر رحمت و نعمت های الهی و استفاده بهینه از آن است: «لِکلٍّ جَعَلنا مِنکم شِرعَهً وَ مِنهاجاً؛ وَلَوْ شاءَ اللَّه لَجَعَلَکم أُمَّهً وَاحِدَهً وَلکن لِیبلُوَکم فی ما آتاکم، فاستَبِقوا الْخَیراتِ؛ إِلَی اللهِ مَرجِعُکم جَمِیعا فَینبِّئُکم بِما کنتُم فِیهِ تَختَلِفون».[۱]

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بنا بر قول مشهور، در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ قمری، در مدینه به دنیا آمد و با بهره گیری از بینش و منش الهی پدر بزرگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام که برگرفته از قرآن کریم و سیره نبوی بود، رشد یافت. هنوز بیست و اندی از عمر شریفش نمی گذشت که در مسجد النبی در مدینه، به پرسش های مردم پاسخ می داد و اهل فتوا بود. (سبط ابن جوزی، ۱۴۰۱: ۳۱۵؛ ابن نجار، ۱۴۱۷: ج۴: ۱۳۴ – ۱۳۵؛ ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۷: ۲۳۹) و اگر عالمی در پاسخ مسئله ای خود را ناتوان می یافت، همه او را نزد علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرستادند تا پاسخ خود را بیابد. (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۴۹: ۱۰۰)

امام رضا علیه السلام حامل قرآن کریم و آگاه به سنت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و پیرو آن دو بود و می فرمودند: «آنچه را که کتاب خدا و سنت به درستی آن گواهی دهد، ما گوینده آن هستیم» (ابن بابویه، ۱۳۸۷: ۱۱۵)؛ «ما پیرو رسول خدا صلی الله علیه و آله و تسلیم اوامر و نواهی آن حضرتیم؛ همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله تابع اوامر خدا و تسلیم فرامین او بود. خداوند متعال می فرماید: «وَما آتاکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَما نَهاکم عَنهُ فَانتَهوا». (همان، ۱۳۷۲: ج۱: ۶۸۷)

حضرت رضا علیه السلام انس و مجالستی عمیق و دقیق با قرآن کریم داشت. ابراهیم بن عباس صولی می گوید: «تا آن زمان فردی عالم تر و آگاه تر از او، بر آنچه بر روزگار گذشته است، ندیده بودم؛ مأمون با طرح مسائل مختلف و پرسش از هر چیزی ایشان را می آزمود و وی پاسخ سؤال های او را می داد. سخنان، پاسخ ها و تمثیل های ‍[حضرت] رضا همه برگرفته از قرآن و مستند به آن بود. ایشان [گاهی] طی سه شبانه روز قرآن را با تلاوتی متدبّرانه ختم می کرد». (همان، ج۲: ۴۱۹ – ۴۲۰)

رجاء بن ابی ضحاک که مأمور آوردن امام از مدینه به مرو بود، می گوید: «به هر شهر و منطقه ای که وارد می شدیم، مردم آن جا درباره نشانه ها و ویژگی های دین و دینداری سؤال می کردند و ایشان اغلب مسائل آنان را با نقل روایت از پدرش و او از پدرانش از علی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ می داد». (همان، ۴۲۹)

حضرت رضا علیه السلام، قرآن کریم را معیار سنجش حق و باطل و صحت و سقم احادیث می دانست و می فرمود: «اگر روایات مخالف قرآن باشد من صدور آن ها را [از ناحیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام ] تکذیب می کنم». (کلینی، ۱۳۶۷: ج۱: ۹۶)

دانش و شخصیت امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنت

ائمه اهل بیت علیهم السلام همواره مورد توجه و احترام اهل سنت و جماعت[۲] بوده و هستند و آنان نیز ارادت و مودّت خود را به ساحت پاک خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام او اعلام و اظهار می دارند. البته حساب حاکمان ستمگر بنی امیه و بنی عباس و ناصبی ها از اهل سنت و جماعت جداست؛ زیرا آنان علاوه بر ستم های فراوانی که به ائمه طاهرین روا داشتند، هر صحابی، تابعی و عالم آزاد اندیشی را نیز تحت فشار قرار می دادند. چنان که ابوحنیفه (۱۵۰ ق) امام و پیشوای حنفیان به علت حمایت مالی از قیام زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام در سال های ۱۲۱ و۱۲۲ق و نپذیرفتن منصب قضا، در زمان حکومت مروان دوم، در سال ۱۲۹ق مجبور شد کوفه را ترک کند و دو سال آخر حکومت امویان را در مکه بگذراند.

همچنین او با سفّاح، اولین خلیفه عباسی بیعت نکرد و چون از قیام ابراهیم بن عبد الله حسنی در بصره بر ضد خلافت منصور حمایت کرد و مردم را به یاری ابراهیم فراخواند و منصب قضا را که از سوی منصور به او پیشنهاد شد، نپذیرفت، منصور عباسی را بر آن داشت که او را در بغداد، زندانی کند که پس از چند روز حبس در همان جا درگذشت. (پاکتچی، ۱۳۷۲: ج۵: ۳۸۱)

ابن راهویه (۲۳۸ ق)

فقیه، محدث و مفسر قرآن مجید، مصاحب و هم تراز امام محمد بن ادریس شافعی بود که محدثان بزرگی چون بخاری، مسلم، نسائی و امام احمد بن حنبل از او حدیث شنیده و در کتب خود نقل کرده اند. (رفیعی، ۱۳۷۴: ج۳: ۵۴۰)

در سال ۲۰۰ هجری قمری که امام رضا علیه السلام به حوالی نیشابور رسید، ابن راهویه و چند تن دیگر از بزرگان و مشایخ نیشابور،[۳] به همراه هزاران تن از مردم آن شهر تا روستای مؤیدیه در بیرون شهر به استقبال امام رفتند. ابن راهویه به نشانه مودت و احترام، مهار مرکب امام رضا علیه السلام را به دوش کشید و گفت: «به روز قیام[ت نزد] ملک علاّم جلّ جلاله وسیله نجاح و وصیله فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان [امام رضا علیه السلام ] خود بوده ام». (حاکم نیشابوری، ۱۳۷۵: ۲۰۸)

حاکم نیشابوری (۴۰۵ ق)

محدث، قاضی و فقیه مشهور شافعی در معرفی امام رضا علیه السلام می نویسد: «امیرالمؤمنین علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (رضی الله عنهم) الرضا ابوالحسن الامام الشهید (همان، ۹۱)… سلطان اولیا،[۴]برهان اتقیا،[۵] وارث علوم المرسلین، مهبط اسرار ربّ العالمین،[۶] ولی الله،[۷] صفی الله،[۸] فَلذهُ کبد رسول الله،[۹] غوث الامّه و کشف الغمّه…،[۱۰] سلطان المقرّبین یوم الحشر و الجزاء الامام ابوالحسن علی بن موسی الرضا صلوات الله و سلامه علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین و اتباعهم اجمعین الی یوم الدین». (همان، ۲۰۷)

ابن طلحه (۶۵۲ ق)

شاعر، قاضی و فقیه شافعی در بیان مناقب امام رضا علیه السلام چنین می آورد: «کسی که در شخصیت ایشان تأمل کند، در می یابد علی بن موسی به حق، وارث امیر المؤمنین علی و زین العابدین علی بن الحسین است… ایمان آن حضرت، بالنده؛ برهانش آشکار و روشن؛ یارانش بسیار؛ استعداد و توانش، گسترده و استوار؛ والامقام، بلندپایه، عزیز، محبوب، نیرومند و بانفوذ است.

فضایل و سیرت و منش او و الا و شکوه مند، صفات و شخصیت او درخشان و نورانی و مکارم اخلاق و خصلت های ایشان، پیامبر گونه است. کرامت، شرافت و سخاوت جز و ذات و اصالت اوست. هر آنچه از امتیازات ایشان شمارش شود، باز هم کم گفته شده و والاتر از آن است و هر اندازه از مناقب آن حضرت گفته و تبیین شود، رتبه و درجه ایشان بالاتر از آن خواهد بود». (ابن طلحه، ۱۴۱۹: ۲۹۵)

جوینی خراسانی (۷۰۳ ق)[۱۱]

وی در بیان مناقب امام ثامن، حضرت رضا علیه السلام را آشکار کننده اسرار و هوید اگر امور ناشناخته، سر چشمه کرامت و برکت و فرخندگی که فرهیختگان و خجستگان از او پیروی می کنند، می داند؛ شاکله شخصیتش استوار، مرقدش رفیع، بسیار بخشنده و باسخاوت، ریزش ابر و جودش فراگیر، الطافش خلل ناپذیر، حمایت و پناهش بسیار، امیر بزرگان، نور چشم آل یاسین و خاندان عبد مناف، پاک و معصوم، آگاه به حقایق علوم و دانا به رموز اسرار مکتوم و خبر دهنده از آینده و گذشته و آنچه منقضی گشته، مورد رضایت خداوند سبحان و در همه احوال از او راضی؛ از این رو، علی بن موسی – که درود خداوند بر محمّد و خاندان او باد – به «رضا» ملقّب گردید. (جوینی خراسانی، ۱۴۰۰: ج۲: ۱۸۷)

ابن صبّاغ مالکی (۸۵۵ ق)

ابن صبّاغ، محدث و فقیه مالکی، به نقل از برخی پیشوایان اهل علم آورده است: «مناقب علی بن موسی الرضا از ارجمندترین و فراترین مناقب، و فضایل و کرامات او متوالی و بدون گسست، و دوستی و پیوستگی با ایشان مورد ستایش و پسند همگان است؛ ویژگی های شگفت انگیز او بی نظیر و سیادت و سرپرستی، و شرافت و نجابتش در اوج است؛ دوستدارنش طالع سعادت را یافته اند و مخالفان و معارضانش دچار نحوستی فراگیرند.

شرف پدرانش از صبح روشن، شهیرتر و از خورشید گِرد تابان، درخشنده تر؛ اخلاق و سیرت و صفات و بینش و منش و نشانه های او تو را از هر گونه فخر فروشی باز می دارد و تبار والای او تو را به روش و شیوه ای که از پدرانش به ارث برده و فرزندانش میراث دار اویند، رهنمون می شود. همه آنان در کرم و سخاوت و پاکی و طهارتِ جسم و روح مانند دندانه های شانه متعادل و برابرند. عزت و افتخار نصیب اهل بیت و الامقام و عالی تبار است که ستاره علوّ و بزرگی آنان بر همه ستارگان آسمان، اشراف و برتری دارد.

اهل بیت مزین و آراسته به تمامی صفات کمالند… و به مرتبه ای از مجد و تعالی رسیده اند که کسانی که از آنان عقب بیفتند و یا جلوتر بروند، ساقط و بی اعتبار خواهند شد. دشمنان اهل بیت در کاستن از مرتبه و منزلت آنان بسیار تلاش کرده اند و بر مرکبی سخت سوار شده اند [تا بتوانند] به تدریج محاسن و یکپارچگی آنان را متزلزل و پراکنده کنند، ولی خداوند ایشان را رفعت و علوّ بخشید و آنان را جمع و متحد ساخت. دشمنان چه بسیار حقوق اهل بیت را ضایع و تباه ساختند، در حالی که خداوند در رعایت حقوق آنان هیچ اهمال و سستی نورزید». (ابن صبّاغ مالکی، ۱۳۸۵: ۴۰۲)

فضل الله بن روز بهان خنجی (۹۲۷ ق)[۱۲]

وی ارادت و موّدت خویش را به امام رضا علیه السلام این گونه بیان می کند: «آن حضرت، امام به حق است بی خلاف؛ و مناقب و فضایل آن حضرت را نهایتی نیست… کلمات و مناقب و فضایل آن حضرت، بسیار ظاهر و مشهور و معروف بود و همه طوایف امت از عرفا و علما و حکما از علوم آن حضرت بهره می برده اند و آثار امامت و وارثت نبوت و وصایت در آن حضرت ظاهر بوده… آن حضرت مهترِ نیکو خصالِ نیکوکارِ نیکو سیرت است… آن حضرت جامع انواع محاسن صوری و معنوی و مکارم خَلقی و خُلقی بود و گویا نیکویی، صفت ذات اوست و احسان، صناعت و پیشه او؛ و آن حضرت سند و برهان است که به مردمان قائم گشته جهت اظهار حق؛ و آن حضرت حجّت خدای تعالی است بر انس و جان.. . آن حضرت صاحب جود و مروت و نیکوکاری است… در او درخشنده است انوار حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله نزد چشم عیان؛ یعنی ارباب معاینه می دانند که انوار حضرت نبی بر سیمای مبارک آن حضرت ظاهر است و این اشارت است بدان که آثار جمال و کمال حضرت نبی صلی الله علیه و آله از صفحات و وَجَنات آن حضرت ظاهر و باهر بوده… آن حضرت آیات توحید را بر مردمان مبین گردانیده و اعلام ایمان از اعلام و تعلیم آن بر مردمان ظاهر شده… آن حضرت، رونده است بر بالاترین درجه های علم و عرفان… چنانچه روایت کرده اند که جمیع طوایف از ارباب علم و معرفت از آن حضرت استفاده می کرده اند و مشکلات از آن حضرت می پرسیدند؛ فقها، مشکلات فقه و دقایق آن را از آن حضرت می آموخته اند؛ و اطبّا معضلات علم اَبدان را از فواید مجلس آن حضرت اندوخته؛ و حکما، معارف الهی و طبیعی از مقتبسات انوار آن حضرت استکشاف می کرده اند و عارفان، آداب طریق حقیقت و اسرار مکاشفات از اطوار سلوک آن حضرت می یافته اند… آن حضرت اقتدا کننده است به رسول الله صلی الله علیه و آله در هر حالی و در هر کاری و شأنی که آن حضرت را پیش آمده». (ابن روزبهان، ۱۳۸۴: ۲۱۱ – ۲۲۳)

محیی الدین لاری (۹۳۳ ق)

او پس از اشعاری در مدح خلفای نخستین، آورده است:

چون که علی داشت به خاک انتساب

کرد نبی کنُیت او بوتراب

وَه که از آن خاک چه گل ها دمید

نکهت جاوید به عالم وزید

سنبل و گل را به چمن زیب و زین

موی حسن آمد و روی حسین

آن دو نهالند که تا روز دین

بارورند از گل و از یاسمین

هر دم از این باغ بری می رسد

تازه تر از تازه تری می رسد

آن ده و دو همچو بروج فلک

نظم جهان داده سما تا سمک

باز دمید از چمن او گلی

کامده روح قُدُسش بلبلی

خاک خراسان شده زو مشک بو

خلق به آن بو شده در جست وجو

دم چه زنم از صفتِ بی حدش

داده پیمبر خبر از مرقدش[۱۳]

خلق محمد کرم مرتضی

هر دو عیان ساخت علی الرضا

هر که به آن سلسله پیوسته شد

از ستم حادثه وارسته شد

من که در آن روضه ریاضت کشم

زآن گل و گلزار ببوی خوشم

(لاری، ۱۳۶۶، ۲۷ – ۲۸).

خواند میر (۹۴۲ ق)

او در تاریخ حبیب السِیر می نویسد: «اقارب و اجانب از مشرق تا مغرب بر وفور علوّشان و سُمّو مکان آن امام وافر احسان، اعتراف داشته اند و دارند و اقاصی و ادانی، بلکه جمیع افراد انسانی مناقب و مفاخر آن حمیده مآثر را بر صحایف ضمایر نگاشته اند و می نگارند؛ کرامتش از هر چه تصور توان کرد بیشتر بود و امامتش به موجب نصّ آبای بزرگوارش معین و مقرّر». (۱۳۵۳، ج ۲: ۸۳)

یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی (۱۳۵۰ ق)

وی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را از بزرگان ائمه و چراغ های [هدایت] امت از اهل بیت علیهم السلام نبوت معرفی می کند که معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی است. آن حضرت، جایگاه والایی دارد و نام ایشان شهره آفاق و صاحب کرامات بسیاری است. (عطایی، ۱۳۸۸: ۵۳، به نقل از: جامع کرامات الاولیاء: ج ۲: ۲۱۱)

سید محمد طاهر هاشمی شافعی (۱۴۱۲ ق)

او که نسبش از طریق ابویزید برزنجی به امام کاظم علیه السلام می رسد و اهل روانسر کرمانشاه است، در پایان نگارش کتاب مناقب اهل البیت از دیدگاه اهل سنت (۱۳۷۸: ۴۵۳) به تاریخ دوازدهم ذی الحجه ۱۴۰۹ می نویسد: «اگر بخواهم لذت های روحی و فیوضات و برکات و جذبات و سرور و شوق و شور حالاتی را که در اثناء تألیف این کتاب مستطاب به این فقیر مذنب ارزانی می شد با زگویم الحق بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت های روحی و معنوی و عرفانی عاجز است، حق سبحانه و تعالی آن نعمت را بر این اضعف احقر مداوم دارد بمنّه و سعه فضله».

اهل سنت و زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام

پس از این که خبر ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در ۲۵ ذیحجّه سال ۲۰۱ هجری قمری به مردم بغداد اعلام شد، «گروهی [آن را] پذیرفتند [ولی]، خاندان بنی عباس و طرفدارانشان در بغداد از ولایت عهدی امام رضا علیه السلام اظهار ناخشنودی و از بیعت به نام آن حضرت و پوشیدن لباس سبز خودداری کردند. آنان این امر را نقشه و دسیسه فضل بن سهل، وزیر مأمون، برای بیرون کردن خلافت از عباسیان می دانستند.. . از این رو، روز یکم (یا پنجم) محرم ۲۰۲ هجری قمری با ابراهیم بن مهدی عباسی معروف به ابن شَکله که عموی مأمون و مردی آوازه خوان و عود نواز و مِی خواره بود، بیعت کردند و او را مبارک نامیدند و مأمون را [از خلافت] خلع نمودند. [در پی این ماجرا] هرج و مرج در دیگر ولایات و سرزمین های خلافت به اوج رسید.

حضرت رضا علیه السلام که ادامه این وضعیت را به صلاح امت اسلامی نمی دانست، در پی تقاضای جمعی از امرای لشکر، در اقدامی صادقانه مأمون را از جنگ و آشوبی که مردم… به آن گرفتار بودند خبر داد» (ناجی،۱۳۸۷: ۴۹ – ۵۰)؛ و به وی گفت که فضل بن سهل، اخبار بغداد و نارضایی مردم از ولایت عهدی آن حضرت را از خلیفه مخفی می کند. مأمون پس از تحقیق در این باره به عزم آرام ساختن اوضاع عراق از مرو رهسپار بغداد شد. فضل بن سهل که نمی خواست مأمون را در این سفر همراهی کند با تعهد نامه ای که مأمون به او داد، همراه شد، ولی در حمام سرخس به قتل رسید.

«مأمون پس از آن، امام رضا علیه السلام را سخت تحت نظر قرار داد و به بهانه این که امام رضا علیه السلام مشغول عبادت و نماز است، از رفت و آمد مردم و دیدار آنها با آن حضرت جلوگیری کرد». (همان، ۵۳)

امام در طوس، پس از سه روز و به قولی دوازده یا سیزده روز بیماری، بنا بر مشهور در آخر صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در گذشت. اغلب مورخان، علت درگذشت امام را مسمومیت با انگور یا اناری که مأمون زهر آلود کرده بود، دانسته اند. (همان، ۵۵) روز بعد از شهادت امام، مردم طوس (نوقان) اجتماع کرده بودند و می گفتند که مأمون، امام را ناجوانمردانه کشته است. مأمون از محمد بن جعفر صادق، عموی امام رضا علیه السلام خواست تا مردم را آرام کند و بگوید که ابوالحسن امروز تشییع نمی شود. چون مردم پراکنده شدند، به دستور مأمون پیکر مطهر امام را شبانه غسل دادند و کفن کردند. (ابن بابویه، ج ۲: ۵۸۹ – ۵۹۱) و در باغ و سرای حُمَید بن قحطبه در قریه سناباد از توابع نوقانِ طوس، در کنار قبر هارون الرشید (۱۹۳ ق) به خاک سپردند. (همان، ج ۱: ۳۴)

بر پایه گزارش های تاریخی، زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام پس از شهادت آن حضرت به تدریج مورد توجه عموم مسلمانان اعم از شیعی و سنّی قرار گرفت.

ابن خزیمه (۳۱۱ ق) و ابو علی ثقفی (۳۲۸ ق)

حاکم نیشابوری می گوید: «از ابوبکر محمد بن مؤمّل بن حسن بن عیسی شنیدم که می گفت: با پیشوای اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه[۱۴] و هم تراز او ابوعلی ثقفی [۱۵]و گروهی از استادانمان برای زیارت مرقد علی بن موسی الرضا – در حالی که آنان بسیار به زیارت مرقد آن حضرت می رفتند – [از نیشابور] – به سمت طوس خارج شدیم. در آن جا چنان تواضع و احترام و تعظیم و تضرعی از ابن خزیمه نسبت به آن بقعه دیدم که همه را شگفت زده کرد (ابن حجر عسقلانی، ۱۴۰۴، ج ۷: ۳۳۹) به طوری که عده ای از خاندان سلطان، آل شاذان ابن نعیم و آل شنقشین و گروهی از علویان نیشابور، هرات، طوس و سرخس نیز که در شاهد این نحوه زیارت بودند، شادمان شدند و به شکرانه آن صدقه دادند و همگی می گفتند: «اگر این امام [ابن خزیمه] آنچه را در آداب زیارت انجام داد، سنت و فضیلت نمی دانست آنها را به جا نمی آورد». (جوینی خراسانی، ۱۴۰۴: ج ۲: ۱۹۸)

ابن حبّان بُستی (۳۵۴ ق)

محدث، مورخ، لغوی، قاضی و فقیه شافعی[۱۶] در کتاب الثقات (۱۳۹۳: ج ۸: ۴۵۶ – ۴۵۷) آورده است: «علی بن موسی الرضا از عقلا، بزرگان و خردمندان اهل بیت و بنی هاشم است… مرقد ایشان در سناباد، خارج از نوقان، در کنار قبر هارون الرشید، مشهور و معروف است و مردم به زیارت آن می روند. من نیز فراوان آن را زیارت کرده ام. وقتی در طوس بودم هر مشکلی که بر من وارد می شد، به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا – که درود خدا بر او و جدش باد – می رفتم و از خداوند حل آن را می خواستم و خداوند نیز دعایم را استجابت می کرد و آن سختی از من برطرف می شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را با محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت او بمیراند».

گزارش مَقدِسی[۱۷] (۳۷۵ ق)

وی که در عهد سامانیان (۲۷۹ – ۳۸۹ ق) به خراسان سفر کرده است، به نقل از برخی پیران «نَسا» می آورد: «مردم طوس در دو جهان پیش هستند؛ در دنیا از آن روی که پیش از دیگر مردم خراسان به اسلام گرویدند، در آخرت نیز از از آن روی که خدا می گوید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم.» (اسراء: ۷۱) علی [بن موسی] الرضا یکی از فاضل ترین امامان بود که نزد ایشان است.» (مقدسی،ج ۲: ۴۶۸) بر پایه گزارش مقدسی، مردم طوس در آن دوره اغلب شافعی مذهب بودند. (همان، ۴۷۴)

با آن که امیران سامانی، غالباً پیرو مذهب حنفیه بودند، (ناجی، ۴۰۰) ولی به آبادانی بارگاه رضوی و زیارت آن اهتمام داشتند. مقدسی گزارش می کند: «قبر علی الرضا در طوس است و دژی برای آن ساخته شده که خانه ها و بازارها دارد. عمید الدوله فائق (۳۸۹ ق) [از سرداران سامانی] نیز مسجدی برایش ساخت که در همه خراسان بِه از آن نیست». (مقدسی، ج ۲: ۴۸۸؛ نیز نک: ابن بابویه، ج ۲: ۷۰۶)

ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی[۱۸] (۳۵۰ ق)

شیخ صدوق (۳۸۱ ق) به نقل از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، چنین آورده است: «در ایام جوانی بر اهل مشهد [الرضا] سخت می گرفتم و در راه متعرض زائران شده، اموال آنان را می ربودم. روزی به قصد شکار خارج شدم و تازی (سگ شکاری) خود را در پی آهویی فرستادم. آهو پس از فرار به دیوار مزار [حضرت رضا علیه السلام ] پناه برد و همان جا ایستاد. تازی نیز در مقابل او ایستاد و به او نزدیک نمی شد. هر چه کوشش کردیم، تازی به او نزدیک شود، نمی شد، ولی تا آهو از آن دیوار دور می شد، تازی او را دنبال می کرد تا این که آهو وارد یکی از حجره های آن سوی دیوار مزار شد. من وارد رباط [صحن و سرای مرقد مطهر] شدم و از ابونصر مقری پرسیدم، آهویی که اکنون وارد این مکان شد، کجاست؟

او گفت: آن را ندیدم. وارد راهرو شدم، ولی جز پِشگِل و اثر بُول آهو، چیزی در آن جا ندیدم. با خداوند عهد و نذر کردم که از آن پس نه تنها به زوّار آزار نرسانم، بلکه نیازهای آنان را برآورم. از آن زمان، هر گاه امر مشکلی و دشواری به من روی می آورد، به این مشهد [مرقد] پناه می برم و آن را زیارت می کنم و از خداوند متعال بر آورده شدن حاجتم را می خواهم، خدا نیز حاجتم را بر می آورد… و این از برکت این مشهد است». (ابن بابویه، ۱۳۷۳: ج ۲: ۷۰۱ – ۷۰۲)[۱۹]

وی همچنین به حاکم طوس، معروف به «بیوردی» که فرزند نداشته، گفته است: «چرا به مشهدالرضا نمی روی و در آن جا دعا نمی کنی که خداوند به تو فرزندی عنایت کند. من خود خواسته هایی داشتم که در آن جا از خداوند درخواست کردم و اجابت شد. حاکم می گوید من به مشهد رفتم و نزد مرقد رضا دعا کردم تا خداوند فرزندی به من دهد. پس از آن، خداوند فرزند پسری به من عنایت کرد. ابو منصور پس از شنیدن خبر استجابت دعای من، مرا انعام و اکرام کرد». (همان، ج ۲: ۶۸۶ – ۶۸۷)

ابوبکر حمّامی فرّاء

وی که از اصحاب حدیث است، می گوید: «مالی را که برخی مردم به من ودیعت نهاده بودند در ناحیه «سکه الحرب» نیشابور پنهان کردم، ولی مکان آن را فراموش کردم، گروهی را دیدم که به زیارت مزار علی بن موسی الرضا می رفتند. من نیز با آنان به مشهد الرضا آمدم و مرقد [حضرت] رضا را زیارت کردم و از خداوند خواستم که مکان اموال را به من نشان دهد.

در آن جا محل اختفای آن اموال به من الهام شد. پس از بازگشت نشانی مکان را به صاحب اموال دادم و او اموال خود را پیدا کرد. از آن پس آن مرد این واقعه را برای مردم تعریف می کرد و آنان را به زیارت مشهد الرضا ترغیب می نمود». (همان، ۶۸۸)

ابو نصر موذّن نیشابوری

شیخ صدوق و جوینی خراسانی (۷۳۰ ق) به نقل از ابو نصر موذّن نیشابوری آورده اند که گفت: «به مرض سختی مبتلا شدم به طوری که نمی توانستم سخن بگویم، به ذهنم خطور کرد که به زیارت [حضرت] رضا علیه السلام روم تا در آن جا با دعا و توسّل، آن امام را به درگاه خداوند شفیع آورم تا خداوند عافیت و سلامتی را به من بازگرداند. پس بر مرکبم سوار شدم و به قصد زیارت مشهد [الرضا] حرکت کردم، در بالا سر مرقد [حضرت] رضا دو رکعت نماز خواندم و سجده کردم و در دعا و تضرّع صاحب این قبر را شفیع قرار دادم تا خداوند گره زبانم را بگشاید؛ در سجده به خواب رفتم و دید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.