پاورپوینت کامل نقد تکثّر گرایی در قرائت متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد تکثّر گرایی در قرائت متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد تکثّر گرایی در قرائت متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد تکثّر گرایی در قرائت متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده:

آنچه در این مقال می خوانید نقد تکثر گرایی متون دینی از منظر تئوری قبض و بسط است. صاحب این تئوری دو دلیل برای به رسمیت شناختن قرائتهای مختلف از متون دینی آورده است. یکی – که اصلی ترین دلیل است – صامت بودن متون دینی و دخالت انتظارات، پیش فرضها و پرسشهای پیشین در تفسیر آنهاست.

دیگری ذوبطون و چند لایه بودن این متون است.سخن ما این است که متون دینی صامت نیستند؛ بنا بر این دخالت انتظارات و پیش فرضها در تفسیر، از نوع تفسیر به رأی مذموم است. و نیز ذوبطون بودن متون دینی به معنای به رسمیت شناختن قرائتهای مختلف نیست زیرا هر تفسیری را نمی توان باطن متون به حساب آورد.

مسأله تنوّع و تعدّد قرائتهای دینی از مباحثی است که امروزه در سطح گسترده ای، در میان بسیاری از نویسندگان و نظریه پردازان مطرح است.

بررسی مبسوط و عمیق این مسأله مستلزم آن است که بحث «هرمنوتیک» با گرایشهای متعدّدی که در آن وجود دارد (کلاسیک – رمانتیک – فلسفی) به صورت فنّی و جدّی مطرح شود که یقینا در حوصله این مقاله نیست. آنچه که در این مجال مد نظر است، نقد و ارزیابی تکثّرگرایی قرائت متون دینی از منظر «تئوری قبض و بسط» است. صاحب این نظریه در این باره می نویسد:

«من در نظریه قبض و بسط کوشیده ام تا راز تکثّر فهم دینی را توضیح دهم و مکانیسمهای آنرا بیان کنم. اجمالاً سخن این است که فهم ما از متون دینی بالضروره متنوع و متکثر است و این تنوع و تکثر قابل تحویل شدن به فهم واحد نیست. نه تنها متنوع است بلکه سیال است، دلیلش هم این است که متن دین (قرآن و سنت) صامت است و ما همواره در فهم متون دینی و در تفسیر آنها، خواه فقه باشد، خواه حدیث، خواه تفسیر قرآن، از انتظارات و پرسشها و پیش فرضهایی کمک می گیریم و چون هیچ تفسیری بدون تکیه بر انتظاری و پرسشی و پیش فرضی ممکن نیست و چون این انتظارات و پرسشها و پیش فرضها از بیرون دین می آید و چون بیرون دین متغیر و سیال است و علم و فلسفه و دستاوردهای آدمی مرتبا در حال تزاید و تراکم و تغییر و تحولند، ناچار تفسیرهایی که در پرتو آن پرسشها و انتظارات و پیش فرضها انجام می شوند، تنوع و تحول خواهند یافت.

این مجمل نظریه ای است که در قبض و بسط آمده است. خواه شما به این مکانیزم یابی خاص معتقد باشید، خواه نباشید، اصل این معنا را نمی توانید انکار کنید که کتاب الهی و سخن پیامبر، تفاسیر متعددی برمی دارد و به تعبیر روایات، کلام الهی ذو بطون است و سخن حق چند لایه است، به طوری که وقتی پوسته اول معنی را برمی دارید، سطح دیگری از معنی بر شما نمودار می شود.. . این مختص کلام الهی نیست، وقتی به سخن بزرگانی چون مولوی و حافظ در زبان فارسی و به سخن بزرگانی دیگر در زبانهای دیگر مراجعه کنید همین چند لایه بودن و تودرتو بودن را خواهید آزمود…».[۱]

نویسنده محترم، تنوع و تعدد قرائتها از دین را به نظریه قبض و بسط مستند می سازد. در نظریه قبض و بسط آمده است که از دیدگاه معرفت شناسانه هر معرفتی از دین و هر فهمی از متون دینی دستخوش دگرگونی، تحول، تعدد و تنوّع است؛ و راز این تحول و تنوع این است که معرفت دینی برگرفته از معرفتهای برون دینی است، و با عنایت به این که معرفتهای بشری برون دینی متنوع و متحوّلند، قهرا معرفتهای دینی ما نیز متنوّع و متحول خواهد بود.

بر همین اساس معتقد است که متون دینی در ذات خود صامتند نه ناطق و آنچه که این متون را ناطق می سازد انتظارات و پیش فرضها و پرسشهای ماست و آنچه که انتظارات و پیش فرضها و پرسشهای ما را تعیین نموده و شکل می دهد، معرفتهای بشری برون دینی ماست.

نقد و بررسی این نظریه

همانگونه که گفتیم، نقد و بررسی این نظریه، موقوف به طرح تفصیلی بحث هرمنوتیک و نقد و ارزیابی گرایشهای مختلفی که در آن وجود دارد می باشد؛ و آنچه که در این مختصر به عنوان نقد نظریه فوق مطرح می شود نکاتی است بدین شرح:

۱- ادعاهای مطرح شده در قبض و بسط تئوریک شریعت فاقد دلیل مستحکمی است و آنچه به عنوان ادله مطرح گردیده است، جدّا مخدوش، نارسا و ناقص به نظر می رسد که مجال نقد آنها در این مقال نیست.

۲- اعتقاد به سیال و تحول پذیر بودن تمام معارف بشری و یا تمام معارف دینی که مدّعای قبض و بسط تئوریک شریعت است چیزی جز «نسبیت» و یا «شکاکیت» تمام عیار نیست.

۳- اعتقاد به سیال بودن همه معارف بشری و نیز همه معارف دینی با اعتقاد به «وجود ضروریات و بدیهیات»، هم در عرصه معرفتهای بشری و هم معرفتهای دینی، سازگار نیست.

۴- مهمترین مشکل اعتقاد به تحول پذیری و سیلان در همه معارف بشری مشکل «خود شمولی» است و همانند طنابی به گردن همین نظریه می پیچد و آن را بی رمق و بی جان می سازد؛ یعنی اگر تمام معرفتهای بشری در تحولند مدعیات قبض و بسط هم به عنوان بخشی از معرفتهای بشری، در گذر و دگرگونی خواهند بود.

نویسنده محترم در پاسخ می گوید:

«مدّعیات قبض و بسط از شمول آن تحول مصونیت دارند چون از نوع معرفتهای درجه دومند نه درجه اول»[۲]

و گاه می گوید:

«مدعیات قبض و بسط هم مشمول آن تحول و سیلان هستند، اما نه تحول صدقی و کذبی بل تحول تعمیقی»[۳]

اما این قبیل پاسخها علاوه بر این که «متناقض» و ناسازگارند، برای حل آن مشکل جدّی افاقه نمی کند؛ چون این پرسش مطرح است که اوّلاً بر اساس چه ملاکی معرفتهای درجه دوم از دگرگونی و تحول مبرّا دانسته شده است؟ مگر معرفتهای درجه دوم همانند معرفتهای درجه اول بخشی از معرفتهای بشری نیستند؟ مگر به زعم نویسنده محترم همه معرفتهای بشری ناثابت و نامقدس نیستند؟ ثانیا به چه دلیل و با چه تضمینی ادعا می شود که معرفتهای درجه دوم، تحول صدقی و کذبی نمی پذیرند و تنها تحول تعمیقی می پذیرند؟! آن ویژگی که باعث چنین تضمینی می شود چیست؟

۵- نویسنده محترم مکرر در کتاب قبض و بسط به صراحت گفته است، نگاه و منظر او نگاه یک معرفت شناس است؛ یعنی کارش صرفا تماشاگری و توصیف و عکسبرداری است نه داوری و فتوا و ارزیابی.

در این باره می گوید:

«معرفت شناس فتوا نمی دهد که خوب است رو به کمال آورید یا شتاب خود را بکاهید و یا بیفزائید و نیز داروی نمی کند که فلان رأی خطاست و فلان رأی دیگر صواب. آنان فقط توصیف می کنند…».[۴]

حال با این ادعا، چگونه در سراسر تئوری قبض و بسط و نیز در کتاب صراطهای مستقیم، در جایگاه یک داور نشسته و به داوری و اظهار نظر پرداخته و یا بر کرسی خطابه و وعظ نشسته و به وعظ و خطابه می پردازد؟ آیا یک «معرفت شناس» می تواند به «تکامل معرفتها» در جریان تحول آنها فتوا دهد؟ آیا تکامل معرفت، جز صائب تر، صادقتر و واقع بینانه تر بودن آن معرفت معنای دیگری دارد؟ و آیا یک معرفت شناس می تواند فتوا دهد که تفسیرهای متنوع از متون دینی همگی حق و صحیحند؟ خلاصه آیا یک معرفت شناس می تواند خود «پلورالیست» باشد و دیگران را به «پلورالیسم» دعوت کند و همگان را نشسته بر سر سفره حق و حقیقت ببیند و آنها را از انحصارگرایی و اعتقاد به باطل بودن عقاید و ادیان دیگر بر حذر دارد؟

۶- آیا هر تفسیری به صرف این که در ظاهر، به کتاب و سنّت مستند است باید «حقانیت» یافته و به «رسمیت» شناخته شود؟ آیا «برداشت منافقین» و برخی از مارکسیستها که آیات توحیدی را به جامعه بی طبقه توحیدی، و آیات بهشت و جهنم را به دوره کمون نهایی و تشکیل جامعه بی طبقه، و داستان اصحاب فیل را به گروه چریکی و پارتیزانی انقلابی، تفسیر می کردند مورد قبول است؟ اگر چنین است پس «تفسیر به رأی» که در روایات ما نکوهش شده است، معنایش چیست؟ مگر خود قرآن، برخی از تأویلها و تفسیرها را سخت، نکوهش نکرده است؟[۵]

این که گاهی نویسنده محترم در کتاب قبض و بسط می گوید: منظور ما معرفتها و «تفسیرهای مضبوط» و روشمند است نه هر تفسیری، در حلّ این معضل ثمری ندارد؛ زیرا پرسش این است که اولاً معرفت شناس نمی تواند معرفتها و تفسیرهای مضبوط را از غیر مضبوط تمییز دهد و این تمییز کار او نیست. ثانیا مضبوط بودن و روشمندی، خود میزانی است «غیر مضبوط». کدام معرفت مضبوط و روشمند و کدام معرفت غیر مضبوط و غیر روشمند است؟ نظر چه کسی در این باب ملاک است؟ نظر صاحب هر معرفت و تفسیر و یا نظر دیگری؟

۷- صامت دانستن کتاب و سنت (متون دینی) سخنی است نادرست، چون متون دینی از نوع سخن و کلام است و هر سخن معناداری بر معنای خود دلالت دارد. چه فرق است بین سخن ملفوظ و مکتوب؟ اگر کسی به صورت شفاهی و حضوری سخنی را از پیامبر(ص) در باره امور دینی بشنود آیا باز هم می تواند سخن ایشان را صامت و خالی از دلالت بداند؟ چه فرق است بین سخن خدا و پیامبر و سخن دیگران؟ آیا می توان کتابها و سخنان دیگران را هم صامت و بی دلالت فرض کرد؟ آیا حداقل، «محکمات» قرآن و سنت، در دلالت خود ناطق (غیر صامت) نیستند؟ اگر قرآن در دلالت خود گنگ و صامت است، چگونه خود را «نور»، «کتاب مبین»، «فرقان»، «تبیان کل شی ء»، «بیان»، «هادی»، «شفاء» و «رحمت» معرفی می کند؟

نویسنده محترم در کتاب قبض و بسط، شریعت را همچون طبیعت و یا دانشمندی که قفل بر دهان زده،صامت می داند.[۶] حقیقتا تشبیه شریعت بهطبیعت و دانشمند قفل بر دهان زده تشبیهی است ناروا! زیرا قانون طبیعت را جز با ابزار تحقیق و تجربه و آزمون نمی توان فهمید؛ مثلاً طبیعت نسبت به قانون جاذبه و یا تکامل انوا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.