پاورپوینت کامل ویژگیهای علم فقه ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ویژگیهای علم فقه ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ویژگیهای علم فقه ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ویژگیهای علم فقه ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
>
چکیده:
مقاله حاضر[۱] در یک نگاه اجمالی به موضوع فلسفه فقه، در مقام نقد و بررسی دیدگاهی است که علم فقه را ناقص، محدود و برای اداره و تدبیر زندگی اجتماعی، ناتوان دانسته و بر این باور است که این علم، حیلت آموز، ظاهربین، مصرف کننده از دیگر علوم، تابع و متأثر از تحوّلات اجتماعی و سیاسی، تکلیف مدار و نه حق مدار است و جامعه فقهی را نیز لزوما یک جامعه دینی ندانسته و فقه را در پیشبرد جامعه مدرن، ناکارامد معرفی کرده است.
این مقاله در فضایی صمیمی به نقد و تحلیل دیدگاه یادشده پرداخته است.[۲]
موضوع بحث، نقد و بررسی ویژگیهایی است که برخی از نویسندگان محترم نسبت به فقه اسلامی نوشته اند. قبل از هر چیز پاسخ به این پرسش ضروری است که این گونه بحثها باید تحت چه عنوانی مطرح شوند؟
اگر کلمه فلسفه، مفرد ذکر شود به معنای هستی شناسی است البته برخی هم آن را به معنی جهان شناسی می دانند ولی معنای هستی شناسی بهتر است؛ زیرا مفهوم واجب الوجود را هم دربرمی گیرد. وقتی کلمه فلسفه با پسوند خاصّی مثل فلسفه تاریخ به کار می رود مفهوم دیگری پیدا می کند یا به تعبیر بهتر، مصداق دیگری می یابد که در این صورت فلسفه تاریخ به معنای هستی شناسی نخواهد بود بلکه اشاره دارد به دانشی به نام تاریخ و دانشی به نام فلسفه تاریخ.
فقه و فلسفه فقه، نیز دو علم متفاوت از هم به شمار می روند؛ دانشی که درباره افعال مکلف سخن بگوید، روا و ناروا را روشن سازد و به تعبیر علمی، حلال و حرام را بیان کند و افعال مکلف را مرزبندی نماید، علم فقه نام دارد. «العلم باحث عن أحْوالِ أفعال المکلّفین.» هر چند حضرت امام خمینی قدس سره موضوع فقه را گسترده تر از این می دانستند که خود مقام دیگری را برای بحث می طلبد ولی در این جا ما فعل مکلف را مطرح می کنیم و حکمش را به عنوان وجوب و حرمت، استحباب و کراهت یا اباحه بیان می کنیم.
هرگاه موضوع علم فقه، کل نگری باشد به عنوان مثال گفته شود موضوع طهارت تا دیات چیست؟ یا مبادی تصوریه، مبادی تصدیقیه و غایت این علم چیست؟ پاسخ تمام این پرسشها در علمی به نام فلسفه فقه مورد بحث قرار می گیرد. از این رو فلسفه فقه به یک اعتبار دانش نوپاست و به اعتباری هم نیست؛ نوپاست به این معنا که امروزه به صورت یک علم مدون در بیاید، و نوپا نیست، زیرا اکثر این مباحث، کم و بیش در علم اصول مطرح شده و گاهی هم در بخشهای دیگر بحث شده است.
بنابراین، بیان ویژگیهای فقه و دفاع از این ویژگیها و تجزیه و تحلیل آنها، جزء علم فقه نیست و فقیه با این امور کاری ندارد؛ چرا که این امور جزء فلسفه فقه است که درباره مبادی تصوری و مبادی تصدیقی، همچنین غایات و بیان ویژگیها و دفاع از علم فقه و نقد اشکالات آن، بحث می کند و لازم است مورد توجه ویژه ای قرار گیرد و به عنوان یک دانش در حوزه علمیه مطرح گردد.
البته باید نسبت به نقدهایی که در باره فقه می شود، کاملا استقبال شود زیرا موجب تکامل علم فقه است. در لغت عرب می گویند «الحقیقه بنت البحث»؛ حقیقت زاییده مکالمه و محاوره است. اگر این نقدها و تحلیل ها در یک افق روشن و فضایی دوستانه مطرح شود، مایه انفتاح فقه و تکامل آن می شود.
اگر این مسائل را مطرح می کنیم، تنها به عنوان طرح بحث است؛ نه نقدی بر طراح سول داریم و نه اشکال شخصی؛ بلکه فکر را مطرح کرده و در اطراف آن بحث می کنیم. این سولات در شماره ۴۶ مجله کیان مطرح شده است و از یک مقامی خواسته اند که به این پرسشها پاسخ بگوید. ما هم در این بحث تمام این پرسشها را جزء به جزء مطرح نموده و آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
۱- کمال منابع فقه
«علم فقه از آن نظر که یک علم بشری است، همواره ناقص است و امکان تکامل بیشتر و بیشتر را دارد، نه فقط تحقیقات درون فقهی، بل تحولات علم اصول می تواند علم فقه را شدیداً متحول کند از این روی، ادعای کمال آن بی وجه است.»
در مورد این پرسش باید گفت: این که می گویند علم فقه یک دانش بشری است، مقصودشان از این سخن چیست؟ آیا کتابهای مدون فقهی، مانند نهایه شیخ طوسی، مکاسب، جواهر و… مقصود است در این صورت ادعای درستی است؛ چرا که یک فکر بشری است و مسلماً فکر بشر این کتابها را به نام نهایه و مکاسب و… پدید آورده است و اگر مقصود سول کننده بشری بودن منابع و مصادر فقه، یعنی همان کتاب و سنت است، این عقیده اشتباه است؛ چرا که منابع فقه ما، وحی خطاناپذیرند پس باید بین فقه مدون و منابع فقه تفاوت گذاشت.
عبارتهای دو پهلو در این گونه موارد برای اشخاص کم اطلاع مضرّ است زیرا ممکن است گمان برند که فقه به طور کلی اندیشه بشری است. این که سول کننده می گوید علم بشری همواره ناقص است و ناقص احتیاج به تجزیه و تحلیل دارد، آیا مقصودش این است که فقه ما پاسخگوی نیازهای امروز بشر نیست؟
اگر مقصود این باشد، پذیرفته نیست زیرا فقه ما پاسخگوی تمام احکام و حوادثی است که امروزه رخ می دهد. در این چهارده قرن نیز فقه در برابر حوادث، ناکام نبوده است. چون عامل اجتهاد در میان ماست نمی توان فقه را در پاسخ به سولات ناتوان دانست. و اگر مقصودش این است که فقه امروز نمی تواند حوادث یک قرن بعد را پاسخگو باشد، ادعای درستی است امّا این دلیل بر ناتوانی منابع فقه نیست چراکه منابع فقه، پاسخگوی نیازهای یک قرن بعد هم خواهد بود. بنابراین، اگر چه کمال مطلق در فقه امروزی نیست اما در منابع فقه ما این کمال وجود دارد و این موجب افتخار ماست.
۲- فقه و جامعه سازی
«علم فقه، علمی دنباله رو است؛ یعنی جامعه ساز و طراح و برنامه ریز نیست بلکه وقتی جامعه ساخته شد و شکل و صبغه خاصّی به خود گرفت، فقه، احکام آن را صادر می کند…»
مجموع این سول از دو بخش تشکیل شده است:
۱- فقه علم دنباله رو است؛ یعنی پس از آن که حادثه ای رخ می دهد، در صدد پاسخ آن برمی آید.
۲- فقه جامعه ساز و برنامه ریز نیست.
در پاسخ بخش اول باید گفت که مراد از دنباله رو بودن چیست؟ اگر مراد آن است که علم فقه کاملا مصرف کننده است، پاسخ آن در بند ۶ آمده است و اگر مقصود آن است که پس از وقوع حادثه ای، فقه در صدد پاسخ آن بر می آید باید گفت این اختصاص به علم فقه ندارد بلکه بسیاری از علوم دارای چنین ویژگی هستند علم پزشکی نیز همین گونه است؛ یعنی ابتدا بیماری به وجود آمد سپس طب آن را معالجه کرد. اصولا کار علم این است که دنباله رو باشد، یعنی حادثه ها را پاسخ می دهد.
امّا این که علم فقه جامعه ساز و برنامه ریز نیست، در پاسخ باید گفت اگر ابواب فقه را مجموعا در نظر بگیرید، مثل باب جهاد، باب مدیریت، باب معاشرت و… همه برنامه ساز هستند. به عنوان نمونه کتاب عشرتِ وسائل الشیعه همه برنامه است؛ به مردم آداب و اخلاق یاد می دهد، کیفیت معاشرت یاد می دهد، پس چگونه می گویید برنامه ریز نیست؟ بنابراین، برنامه ریز نبودن فقه پذیرفته نیست زیرا مسائل اخلاقی و سنن و آداب همه و همه برنامه اند یعنی به مردم الگو معرفی می کنند.
نکته دیگر این که اسلام نیامده است تا عقول و اندیشه ها را تعطیل کند. اصولا دین و آیین خاتم باید کلیات را بگوید و برنامه ریزی را به خود مردم واگذار کند تا اندیشه ها بارور شود.
اسلام فرموده است «النظافه من الایمان»[۳] امّا کیفیت نظافت در جهان و جامعه چگونه است؟ این شأن دین خاتم نیست که آن را بیان کند. دین خاتم در این صدد است تا کلیات را بگوید و اجمالا برنامه ریزی را به مردم بیاموزد و امّا تفصیل آن به عهده خود آنهاست.
۳- دنیوی بودن فقه
«علم فقه همچون علم حقوق، علمی است حیلت آموز که خصلت شدیدا” دنیوی آن را نشان می دهد.»
این سخن از دو بخش تشکیل یافته: ۱- فقه علم دنیوی است؛ ۲- فقه، حیلت آموز است.
در مورد بخش اول باید گفت مقصود از این که می گویند فقه علم دنیوی است یعنی چه؟ اگر منظور این باشد که روابط مردم را در این دنیا بیان می کند، حرف درستی است. یکی از افتخارات فقه این است که بتواند برنامه ریزی کند تا روابط مردم را در این جهان تدوین نماید. بخشی از فقه ناظر به دنیای مردم است؛ مثل بیع، رهن، مضارعه، مساقات، نکاح و… همه ناظر به امور دنیاست و اگر منظور این است که فقه بار منفی دارد و کاری به غیر دنیا، کمال خلق و تهذیب نفس ندارد، سخن نادرستی است؛ زیرا بخشی از فقه ما را عبادات تشکیل می دهد، آیا عبادات ما جنبه دنیوی دارد؟
طهارت، صلات، زکات، حج، جهاد و… همه باید با قصد قربت باشد، اگرچه در عبادات نیز آثار مثبت دنیوی موجود است. این گونه قضاوتها و دو پهلو سخن گفتن، در شأن یک محقق واقع گرا نیست.
امّا در مورد بخش دوّم که گفته است فقه حیلت آموز است، باید گفت که ایشان فقه شیعه را با فقه برخی از مذاهب اشتباه گرفته است. در بعضی از مذاهب، در فقه خود بابی به نام باب «حیلْ» دارند که نام آن را فتح الذرایع نامیده اند.
در آن جا یک سری حیله گریهایی است که حلال را حرام کنند و حرام را حلال. این بخش در فقه شیعه وجود ندارد؛ حتّی در فقه مالکی هم وجود ندارد. مالک در مقابل فتح الذرایع، به سدّ الذرایع اعتقاد دارد. این بحث باید در کتابهای اصولی ملاحظه شود. (نقص کتابهای اصولی ما این است که ناظر به اصول فقه دیگر مذاهب نیست.) کتابهای مفصلی در مورد فتح الذرایع نگاشته شده است. منطق شیعه منطقی است مغایر با منطق یهود که در آیه مبارکه آمده است:
«و سْئَلْهُمْ عن القریه التی کانت حاضره البحر اذ یعدون فی السّبت اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهمِ شُرَّعاً و یوم لایسبتون لاتأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون»[۴]
از این آیه شریفه چنین استفاده می شود که یهود کسانی هستند که فقه آنها حیلت آموز است. قرار بود یهود روزهای شنبه شکار ماهی نکنند حیله گری کرده و نهرهایی رو به دریا باز کردند و روزهای شنبه هنگام جزر دریا که سطح آب بالا بود، جلوی نهرها را می بستند و روزهای یکشنبه ماهیانِ به دام افتاده را شکار می کردند. خداوند همه آنان را به کیفر اعمالشان رسانده و لباس آدمیت از تن آنها برکنده و به صورت میمون درآورد.
منطق شیعه حیلت آموز نیست تلاش برخی از فقها، در بعضی از تنگناها برای نجات مردم از ربا، یک مسأله استثنایی است. این استثنا را هم ما نپذیرفته ایم. حضرت امام قدس سره نیز این استثنا را نپذیرفت؛ زیرا در این گونه موارد اراده جدی نیست و چون اراده جدی نیست، نمی تواند محلِّل حلال یا محرِّم حرام باشد. حکم یک نفر یا دو نفر نمی تواند مبین فقه جامعه هزار ساله باشد.
۴- موضوع احکام فقهی
«علم فقه علمی است ظاهربین، یعنی به ظواهر اعمال و اعمال ظاهر کار دارد. حتّی اسلام آوردن زیر شمشیر را هم اسلام محسوب می کند. جامعه فقهی لزوماً جامعه دینی نیست.»
در این سخن به دو مطلب اشاره شده است:
۱- فقه در پذیرش اسلام به ظاهر اکتفا می کند.
از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده است:
«… فانما أُمرتُ أن أُقاتل الناس حتّی یقولوا لا اله الا اللّه فَاِذا قالوها عَصَموا منّی دمائَهم و أموالَهم.»[۵]
اسلام در این موارد به ظاهر اکتفا می کند؛ یعنی برای مسلمان شدن همین که «لا اله الا اللّه» را بر زبان جاری نمود کافی است. بنابراین، بخش اول این سخن درست است؛ اسلام برای مسلمان شدن فرد، به اقرار ظاهری وی اکتفا می کند. آیا راهی وجود دارد که انسان درون افراد را بفهمد؟ نبش قلب کند؟ مگر عقل نمی گوید: «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها»؟. اگر کسی گفت «اشهد ان لا اله الا اللّه» به او بگوییم نه؟ ما نمی توانیم قلب کسی را بخوانیم. البته اگر اظهار اسلام از روی نفاق باشد، حکم دیگری دارد.۰
۲- فقه با ظواهر اعمال سر و کار دارد. این سخن بسیار اشتباهی است، فقه هم ظاهر اعمال را ملاک میداند، و هم نیات و باطن را. به قدری مسأله نیت در اسلام مهم است که در قرآن به عنوان مهمترین منبع فقه شیعه آمده است:
«و ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد اللّه شاهدین علی انفسهم بالکفر…»
از آنجا که مشرکین نیت فاسد دارند، وحدانیت خدا را قبول نکرده اند امّا مسجد الحرام را تعمیر می کنند. خداوند می فرماید این عمل ارزش ندارد. سپس می فرماید:
«اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون* انما یعمر مساجد اللّه من امن باللّه.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 