پاورپوینت کامل پارادوکس آزادی مطلق ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پارادوکس آزادی مطلق ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پارادوکس آزادی مطلق ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پارادوکس آزادی مطلق ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده:

آزادی به عنوان یکی از بحث انگیزترین موضوعات جوامع بشری، اثر شگرفی در تکوین شخصیت فرد و پرورش منش آدمی دارد. فیلسوفان دین و متکلمان ادیان به رابطه دین و آزادی و آزادی و ایمان توجّه کرده اند. برخی از متفکران آزادی را از مفاهیم کیفی و نفسانی و حالتی روانی دانسته اند که باید آن را بلاواسطه یافت و پاره ای دیگر از متفکران قائل به دو نوع آزادی مثبت و منفی شده اند و فون هایک نیز آزادی را تبعیت از حکومت قانون می داند. محور این مقاله در پاسخ به این پرسش اصلی که آیا آزادی نامحدود ممکن است یا خیر؟ پایه گذاری شده و نویسنده آزادی را که یک فضیلت و ارزش و کمال است در ذات خود «مقید» و محدود و پذیرای حد و مرز و قلمرو معینی دانسته است. و آزادی را در شعار و لفظ نامحدود و مطلق نمی انگارد زیرا در آن صورت به ضد خود تبدیل خواهد شد.

آزادی همواره یکی از بحث انگیزترین موضوعات جوامع بشری بوده است. در اندیشه معاصر، فیلسوفان سیاسی و فیلسوفان اخلاق درباره آزادی به بحث پرداخته اند. هرچند که باید افزود جامعه شناسان و روانشناسان نیز مباحث عالمانه و سودمندی را درباب آزادی مطرح ساخته اند. جامعه شناسان به ویژه در جامعه شناسی سیاسی و جامعه شناسی معرفت و نیز در بحث از جامعه شناسی فرهنگ به جایگاه و تأثیر آزادی بر جامعه و گروههای اجتماعی توجه کرده اند و روانشناسان و مربیان و متخصصان دانش تعلیم و تربیت به تأثیر آزادی در تکوین شخصیت فرد و پرورش منش آدمی و رفتار او و روابط او با اعضای جامعه و خانواده و گروه همسالان پرداخته اند. افزون بر بحثها و مطالعات یاد شده، در روزگار ما فیلسوفان دین و متکلمان ادیان و متألهان بزرگ و برجسته ای نیز به رابطه دین و آزادی و نسبت آزادی و ایمان توجه کرده اند که رویکرد تازه و ابتکارآمیزی است و از میوه های «الهیات مدرن» و «کلام جدید» و دانش دین پژوهی است. نمونه ای از اینگونه مباحث نوین الهیاتی و دین پژوهانه را می توان در آثار مربوط به فلسفه دین، جامعه شناسی دین، روانشناسی دین، دین پژوهی و الهیات جدید سراغ گرفت.

در گذشته، آزادی بیشتر از جنبه اخلاقی و در علم اخلاق – که یک دانش هنجاری بود و در باب فضیلت ها و رذیلت های نفسانی و ارزشها و ضدارزشهای اخلاقی سخن می گفت – مورد کاوش قرار می گرفت، ولی در روزگار ما و با پدید آمدن چالشهای فرهنگی نوین و نیازهای فرهنگی جدید، دانشهای متعدد و متنوعی به مطالعه بحث آزادی و حدود و انواع و قلمرو آن روی آورده اند و بحثهای جدید و مفیدی در این زمینه در دسترس علاقمندان و پژوهشگران قرار گرفته است. البته باید افزود که در گذشته متکلمان و عارفان و نیز حکیمان الهی درباره آزادی به طرح بحثهای دقیق و عمیقی پرداخته اند، ولی بحثهای آنان جنبه کلامی و اخلاقی داشته و در قالب مسأله کهن و معروف «جبر و اختیار» بحث آزادی آدمی را در انتخاب و انجام افعال و کارها مطرح می ساختند. عارفان نیز صحبت از آزادی درون و آزادی معنوی می کردند که وارستگی از بند تعلّقات بود و ترک تعینات. اما جنبه های سیاسی، اجتماعی و حقوقی آزادی و در ارتباط با مباحث انسان شناختی، جامعه شناختی، روانشناختی، علوم تربیتی، دین پژوهی، فرهنگی و… مغفول مانده بود. در روزگار ما از سوی محققان به همه این جوانب توجهی عمیق مبذول شده است و لذا بحث از آزادی دیگر منحصر به موضوع «جبر و اختیار» یا آزادی معنوی، یعنی آزادگی و بی تعلّقی عارفانه نیست و ابعاد مربوط به حقوق بشر، شهروندی، حکومت و رابطه آن با فرد و نیز سیاست خارجی و روابط بین المللی و شکوفایی شخصیت و فرهنگ در جامعه کاملاً کانون توجه اندیشمندان و عالمان قرار گرفته است و لذا مباحثی مثل آزادی و قانون، اخلاقِ آزادی، آزادی و روشنفکری، آزادی و هنر، آزادی و دین، آزادی و سیاست، آزادی و عُرف، آزادی و عدالت، آزادی و استقلال، آزادی و علم، آزادی و قدرت، آزادی و سعادت و دهها موضوع و مسأله مشابه وارد آثار و ادبیات تخصصی مربوط به آزادی شده است. حتی ابعاد فلسفی بحث آزادی نیز دستخوش تحول و پیدایش مسائل تازه ای شده است. برای مثال فلسفه های پوچی[۱] (عبث/پوچ انگار = نیهیلیستی)، الحادی، اومانیسم، سکولاریسم، نگرش ها و نظریه های پُست مدرنیستی چالشهای فلسفی جدیدی را پدید آورده اند و ابعاد جدیدی به جنبه های فلسفی – کلامی بحث آزادی بخشیده اند و موجب طرح دیدگاههای تازه ای در این مورد شده اند که طرفداران ادیان و متألهان و فیلسوفان را به تعمق واداشته اند تا آماده رویارویی مؤثر و عالمانه با این چالشهای جدید شوند. برای مثال می توان ادعا کرد محور اصلی دیدگاههای فیلسوفان اگزیستانسیالیست در هر دو شاخه الحادی و الهی این فلسفه، بحث انسان و آزادی و انتخاب اوست که خود ماجرایی مفصّل و تأمل انگیز است و ما اکنون در پی طرح و ارزیابی این دیدگاهها نیستیم و تنها قصدمان از آوردن این توضیحات، شناساندن مقام و جایگاه کنونی بحث آزادی و شاخه های مطالعاتی مربوط به آن بود که به اختصار مورد اشاره قرار دادیم.

امّا آزادی چیست که اینهمه بر سر آن مناقشه می رود و معرکه آرا شده است و آیا اصلاً می توان تعریفی از آن ارائه داد یا نه، از مقوله های تعریف ناپذیر است و تنها می توان آن را احساس کرد یا فقدانش را احساس و تجربه نمود یا خیر؟

برخی متفکران رُمانتیک و عارف مآب اساسا معتقدند که آزادی از مفاهیم کیفی و نفسانی بوده و یک حالت روانی است که باید آن را وجدان کرد و بلاواسطه یافت و قابل توصیف و بیان نیست و به تعبیر فلسفی، مثل همه «کیفیات نفسانی» بیان ناپذیر و توصیف ناپذیر است و یک وضعیت روانی و یافت حضوری و مستقیم است. این افراد دچار بلای تحویل گرایی و فروکاهش (reductionism) هستند و آزادی را به آزادی معنوی و باطنی و عرفانی و آزادگی تقلیل می دهند و از ابعاد اجتماعی آن غفلت می کنند.

پاره ای دیگر از متفکران معاصر و فیلسوفان سیاسی مثل آیزایا برلین[۲] نیز که اندیشه آزادی محور اصلی آثار و کتابهای اوست قائل به دو نوع آزادی مثبت و آزادی منفی شده اند. از نظر آنان آزادی مثبت، مبتنی بر خودمختاری عقلانی است که به آدمی هشدار می دهد و او را به احتیاط فرا می خواند تا کارهایش را با معیار عقلانیت سنجش و ارزیابی کند و تصمیم گیریهای سنجیده و معقولی به عمل بیاورد. پس آزادی یعنی تصمیم گیری معقول و سنجیده و محتاطانه و بدور از افراط گری. امّا همین کسان گاه به جنبه سلبی آزادی یا آزادی منفی توجه کرده و آن را به نبود قید و بندهای تحمیلی دیگران و فقدان موانع تعریف کرده اند. مقصود برلین از آزادی منفی یا فقدان قید و بند همانا «عدم مداخله دیگران» است. او آزادی را همان «توانایی انتخاب» می داند، یعنی آن چیزی که کانت آن را Willkür می خواند و تأکید می کند که توانایی انتخاب، هم آزادی «مثبت» و هم آزادی «منفی» را مستحکم می کند. نکته مهمی که در اینجا لازم به یادآوری است این که بسیاری از منتقدان برلین، تلقی او را از آزادی و بخصوص آزادی منفی درست درک نکرده اند. او معتقد است قید و بندهای تحمیلی از سوی طبیعت یا دیگران موجب ناکامی آدمی در رفتار آزادانه و دلخواه او می شود و او را ناکام می سازد، امّا تأکید می کند که نمی توان از آزادی بشر دم زد مگر آن که امکانها و شقوق مختلفی برای انتخاب و تصمیم گیری در مقابل او وجود داشته باشد تا او بتواند از آن میان یکی را گزینش کند. پس آزادی منفی، همان «حرکت بی تزاحم» هابز یا دنبال کردن بدون مانع تمنّاها و امیال نیست که فایده گرایانی مثل بنتام مطرح کرده اند و برخی از منتقدان برلین از جمله چارلز تیلور، آن را همان دانسته اند. آزادی منفی برلین انتخاب میان شقوق مختلف یا امکانهای گزینشی متفاوت است که در ضمن دیگران هم مزاحمتی برای آن فراهم نمی آورند. آزادی منفی را نمی توان به جانوران نسبت داد (دست کم با مفهوم متداولی که از تواناییهای آنها داریم) و در عین حال نمی توان آن را در مورد انسانهایی هم به کار برد که در چنان وضعی هستند که اعمال واقعا مقدورشان را نمی توانند امکان گزینش به حساب آورند. این بدان معناست که تلقی آیزایا برلین، که شاید از برجسته ترین نظریه پردازان آزادی در بین فیلسوفان سیاسی معاصر است که بیشترین حجم آثارش را به مسأله آزادی اختصاص داده است؛ به معنای «مقدور بودن گزینش های متفاوت» است که متفاوت با تلقی رایج آزادی به عنوان عمل بی تزاحم و ممانعت دیگران و طبق تمنّاهای عملی آدمی است. طبق این تلقی که برلین ارائه داده است، فردِ عاملی که هرگز تمنّاها و میلهایش را نسنجیده و ارزیابی نکرده است ضرورتا برخوردار از آزادی نیست زیرا که عمل و تصمیم او مبتنی بر اندیشه و عقلانیت و ارزیابی معقول نیست. بعلاوه چنین کسی چون توانایی انتخاب میان شقوق مختلف را ندارد، پس نمی تواند آزادی منفی داشته باشد، چنین کسی حتی نمی تواند از آزادی منفی محروم هم شود.

برخلاف آزادی منفی که آزادی از مداخله دیگران است، آزادی مثبت، در نگرش برلین، آزادی سروری بر خویش، آزادی کنترل عقلانی زندگی خویش است.

فون هایک، دیگر نظریه پرداز سیاسی معاصر که به سبب برخی دیدگاههایش در فلسفه و معرفت شناسی از آوازه خاصی در جهان برخوردار گشته است، آزادی را «متابعت از حکومت قانون» می داند. هایک که از مدافعان لیبرالیسم جدید است آزادی را «امکان بهره گیری افراد از امکانات جامعه» می داند و استدلال می کند که اگر افراد آزاد باشند که از شناخت و دانش و منابع خود بیشترین بهره را برگیرند، آنها بایستی در بستر قواعد معلوم و پیش بینی پذیری این کار را بکنند که قانون بر آن حاکم است. هایک معتقد است در بستر آزادی تحت حکومت قانون است که عدالت و رفاه همگانی، هر دو، جاری می شوند. او معتقد است که قواعد عدالت باید بر هرگونه ادّعای بخصوص نسبت به رفاه، اولویت داشته باشد. او در این مورد پیرو هیوم و کانت است و از مبنای این دو در فلسفه اخلاق پیروی می کند. لذا او می کوشد تا نوعی همسازی بین فایده گرایی و قراردادگرایی لیبرالیستی با قواعد عدالت ایجاد کند. او همچون همه لیبرالیستها مدافع جدّی آزادیهای فردی است، امّا معتقد است که آزادی فردی زاییده و مخلوق قانون است و بیرون از جامعه مدنی (حکومت و نظم قانون مدار) نمی تواند وجود داشته باشد. او حتی در این مورد افراط را به جایی رسانده که ادّعا می کند حکومت قانون اگر درست فهمیده شود و به صورتی منسجم به اجرا گذاشته شود بایستی لزوما حافظ آزادی فردی باشد. همین نکته موجب خشم منتقدان او شده تا در مقام ایراد بپرسند که: معلوم نیست به چه دلیلی حکومت قانون، حتی به آن صورتی که خودِ هایک به تصور درمی آورد، نبایستی به هیچ روی راه به سیاستهای سرکوبگرانه یا وضع قوانین ظالمانه بدهد. آشکار است که تعریف و تلقی هایک از آزادی مبتنی بر اصول فلسفه سیاسی لیبرالی است، او بیش از حدّ بر حفظ آزادیهای فردی تکیه می کند و تنها حافظ این آزادیها را قانون می داند و نقش اصلی و عمده قانون را هم حفظ همین آزادیهای فردی می انگارد. او می نویسد:

«مفهوم آزادی تحت حکومت قانون که عمده ترین موضوع این کتاب است متکی بر این اعتقاد است که اگر ما از قانون اطاعت کنیم، و منظور از قانون همان قواعد انتزاعی عامّی است که بدون در نظر گرفتن اِعمالشان بر ما وضع می شوند، ما تابع اراده فرد دیگری نخواهیم بود و بنابراین آزاد خواهیم بود. و چون آن قاضی که قانون را اجرا می کند هیچ نوع آزادی در اخذ نتایجی که از مجموعه قواعد موجود و واقعیات خاص در هر مورد بدست می آید ندارد، می توان گفت که آنچه حاکم است قانون است و نه افراد… چون قانون حقیقی از هیچ مورد جزئی و خاصی نباید نام ببرد، پس نباید هیچ فرد یا گروهی از افراد را متمایز کند.»

سخن هایک در مورد دفاع از آزادیهای فردی و حکومت قانون و برابری در برابر قانون جالب و ستایش انگیز است ولی منتقدان واقع نگر او را راضی نمی سازد. «همووی» یکی از منتقدان مهم و معروف هایک در ردّ نظر او چنین اظهار نظر می کند:

«این که هیچ نام خاصّی نباید در قانون ذکر شود به هیچ روی افراد یا گروههای خاصّ را از ایذا و آزار قوانین تبعیض آمیز علیه آنان مصون نمی داد و یا مانع از آن نمی شود که امتیازات خاصّی به کسانی اعطا شود که از بقیه مردم دریغ شده است. این گونه منع در مورد صورتی که قوانین ممکن است به خود بگیرند ضمانت ظاه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.