پاورپوینت کامل رویکردهای گستره شریعت ۸۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رویکردهای گستره شریعت ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رویکردهای گستره شریعت ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رویکردهای گستره شریعت ۸۷ اسلاید در PowerPoint :
>
عبد الحسین خسروپناه[۱]
چکیده:
متفکران مغرب زمین و جهان اسلام از گذشته ها با این پرسش روبرو بودند که دامنه و گستره دین چقدر است؟ و تا چه اندازه می توان متعلق دینداری را توسعه داد؟ آیا در این دایره، عقل آدمی نیز جایگاهی دارد؟ یا اصولاً دین، تمام دامنه نیازهای آدمی را تأمین می کند؟ مسیحیان در قرون وسطا بر اثر کیهان شناسی و طبیعت شناسی آن روزگار رویکردی ارائه کردند که از رنسانس به بعد، مورد انتقاد جدی قرار گرفت. از آن پس، رویکردهای دیگری از سوی عقل گرایان، تجربه گرایان، متکلمان، فلاسفه، جامعه شناسان و روان شناسان مطرح گردید.
متفکران مسلمان اعم از حکیمان، متکلمان و عارفان نیز با مشربهای گوناگون – علی رغم پذیرش قدر جامع – در باب قلمرو حدّاکثری یا حدّاقلی دین به چالش برخاستند. نگارنده در این نوشتار، در صدد است به گونه شناسی رویکردها و گرایشهای مختلف متفکران در باب قلمرو دین بپردازد.
گفتار اول: گونه شناسی پاورپوینت کامل رویکردهای گستره شریعت ۸۷ اسلاید در PowerPoint
الف) گونه شناسی اول
نظریه نخست: نفی هرگونه کارکرد مثبت از دین
مارکسیست ها بر این باورند که دین، هیچ گونه کارکرد مثبتی ندارد و نه تنها موجب تکامل حیات اجتماعی و زمینه ساز سعادت بشر نمی شود بلکه مانع تکامل انسانها و موجب تخدیر ملتهاست.
آنها در فلسفه تاریخ و تکامل اجتماعی بر رشد ابزار تولید، تأکید کرده و تغییر روابط اجتماعی انسانها را زاییده تحول ابزار تولید دانسته اند. به زعم مارکس با پیدایش اولین ابزار تولید، «برده داری و مالکیت فردی» شکل می گیرد و در کنار این شکل گیری «دولت و مذهب» پدید می آید.
از این رو دولت و مذهب، حامیان سرمایه داری و مالکیت فردی اند و مثلث «زر و زور و تزویر» و «تیغ و طلا و تسبیح» را ظاهر می سازند. بر اساس این نظریه، پیامبران، دست نشانده خرده مالکها و سرمایه داران هستند. به همین دلیل با نفی طبقات و تحقق جامعه بی طبقه، دین رو به زوال می رود.
به گفته لنین:
«آموزش و پرورش می تواند به تضعیف دین کمک کند، اما در نهایت، خود جریان دیالکتیکی، بهترین مربی است. هنگامی که جامعه بی طبقه تحقق یافت دین از میان خواهد رفت؛ زیرا شرایط اجتماعی و اقتصادی که موجب پیدایش دین می شده دیگر وجود ندارد.»[۲]
مارکس نیز در این زمینه می گوید:
«زورمندان و زرمندان برای فریب زیردستان و استثمار بیچارگان این عقده را ایجاد نموده اند. آنها برای این که بتوانند به بهره کشی خود ادامه دهند، مسأله دین را مطرح کردند تا ضعفا را وادار به صبر نمایند.»[۳]
استاد شهید مطهری نیز در تبیین این نظریه می نویسد:
«با پیدایش مالکیت، جامعه به دو طبقه متخاصم تقسیم شد: طبقه حاکم و بهره کش و دیگر طبقه محروم و بهره ده. طبقه حاکم همیشه طرفدار حفظ وضع موجود برای حفظ امتیازات خود بوده است و علی رغم تکامل جبری ابزار تولید می خواهد جامعه را در یک حال نگه دارد، اما طبقه محکوم هماهنگ با تکامل ابزار تولید می خواهد وضع موجود را واژگون سازد و وضع کاملتری جانشین آن سازد.
طبقه حاکم در سه چهره مختلف نقش خود را ایفا کرده است: دین، دولت، ثروت. به عبارت دیگر، عامل زر، زور، فریب. نقش ارباب ادیان، اغفال و فریب به سود ستمگران و استثمارگران بوده است. آخرت گرایی ارباب ادیان، واقعی نبوده، فریبی بوده بر چهره دنیا گرایی آنها، برای تسخیر طبقه محروم و انقلابی و پیشرو. پس نقش تاریخی ارباب ادیان از آن جهت منفی بوده است که همواره در جناح طبقه کهنه گرا و محافظه کار و طرفدار حفظ وضع موجود، یعنی صاحبان زر و زور بوده است.»[۴]
نیچه فیلسوف پست مدرن و ماتریالیست آلمانی نیز هرگونه زمینه سازی دین جهت سعادت و تکامل انسانها را نفی کرده و با بیان دیگری، دین را مصنوع دست بشر معرفی می کند:
«دین و مذهب، اختراع ضعفا برای ترمز اقویا است و ارباب ادیان مفاهیم عدل، آزادی، درستی، راستی، انصاف، محبت، ترحم، تعاون و… را، به عبارت دیگر اخلاق بردگی را به سود ضعفا یعنی طبقه منحط و ضد تکامل و به زیان طبقه اقویا یعنی طبقه پیشرو و عامل تکامل اختراع کردند و وجدان اقویا را تحت تأثیر قرار دادند و مانع حذف و از بین رفتن ضعفا و اصلاح و بهبود نژاد بشر و پیدایش ابرمردها گشتند. لهذا نقش مذهب و پیامبران که مظهر این نیرو بوده اند، از آن جهت که طرفدار «اخلاق بردگی» و بر ضد «اخلاق خواجگی» که عامل تکامل تاریخ و جامعه است، بوده است.»[۵]
طبق این نظریه، هرگونه کارکرد مثبت از دین منتفی می شود و دین، ساخته دست بشر، جهت کارکردهای منفی و منحط معرفی می گردد.
نقد و ارزیابی
نگرش تاریخی به دین اسلام، پندار و غلط بودن این نظریه و تحلیل را آشکار می سازد و ما را از پاسخ دادن بی نیاز می کند. کارامدی دین در سازماندهی اخلاقی و رفتار فردی انسانها و نیز تحولات اجتماعی و پیدایش انقلابهای اسلامی، بر این ادعا خط بطلان می کشد. خطا و خلط امثال مارکس و نیچه بر این بوده است که از یک قرائت خاص از دین مسیحیت و جریانات تاریخی در دینداری مسیحی به حکم کلی در باب تمام ادیان فتوا داده اند.
بنابراین نه تنها دین، مصنوع دست بشر نیست و با اثبات عقلانی ضرورت بعثت پیامبران و نیاز بشر به دین این ادعا مردود می شود بلکه دین، حقیقتی معصوم از خطاست که کارکردهای مثبتی را به ارمغان می آورد. پاسخ به احساس تنهایی، حفظ حیات اجتماعی و دهها کارکرد دیگر از ثمره ها و برکات دین است.[۶]
نظریه دوم: دین، افسانه دروغین، ولی سودمند
طبق این نظریه گر چه دین و مذهب، افیون ملتها نیست و بشر در بخشی از حیات اجتماعی، بدان نیازمند است، ولی افسانه ای در خدمت بشریت است. بدین معنا که مذهب، ساخته ذهن بشر است و گزاره های دینی از واقع و نفس الامر حکایت نمی کنند و بر وجود خدا و آخرت در عالم واقع دلالتی ندارند، ولی این افسانه دروغین به حال بشر سودمند و منشأ پیدایش امنیت روانی و در خروج انسانها از اضطراب و دغدغه های درونی مفید است.
آرتور دریوز در مورد شخصیتهای انجیل نظیر حضرت عیسی و دیگران، ضمن خیالی و اسطوره خواندن آنها می گوید:
«روش اسطوره ای دانستن مسیح، از این واقعیت به دست آمده که (به اعتراف خود متکلمان) انجیلها کتب تاریخ نیستند، بلکه کتبی برای اعتلای معنوی و تهذیبند. آنها هیچ چیز درباره عیسای تاریخ به ما نمی گویند، بلکه تنها درباره شخصیت صرفا اساطیری آن انسان سرشناسی که در آیین مسیحی اولیه مورد احترام بوده و مبدأ و منشأ وی را می توان در اساطیر جهان باستان دنبال کرد سخن می گوید…. شخصیتهایی که در نقلها و حکایتهای انجیل وجود دارد، صرفا نمادهای رمزی برای آن اشکال خیالی اند که قوه خیال انسان در صور فلکی آسمان ترسیم می کند… انجیلها منعکس کننده کهکشان یا بیشتر افسانه هایی اند که انسانها درباره کهکشان تصویر می کردند.»[۷]
نقد و بررسی
طبق این دیدگاه که شخصیتهایی چون حضرت عیسی را خیالی و افسانه ای پنداشته اند، بالتبع دین و مذهب را به طریق اولی اسطوره خواهند پنداشت و آن را محصول جهل و وهم بشر معرفی خواهند کرد و لازمه این رویکرد این است که هر چه گستره معلومات بشر گسترش یابد و نظام پیچیده عالم کشف گردد، اعتقادات دینی نیز کاهش می یابد. به اعتقاد آگوستن:
«با توسعه علم بشر، کم کم دست و پای خدا جمع می شود و هر چه به طرف جلو می رویم و هر چه علم بشر توسعه پیدا می کند، جهل بشر کمتر می شود و حیرت بشر نسبت به نظام طبیعی عالم کمتر می شود، رفع این حیرتها، پایان اعتقاد دینی بشر است.»[۸]
بر این دیدگاه می توان نقدهای ذیل را عرضه کرد:
۱- این رویکرد بر مبنای نفی خدا و امور ماورای طبیعت مبتنی شده و زاییده تجربه گرایی افراطی است. بنابراین با تعمیم معرفت شناسی، مبنای مذکور نیز ویران می شود. توضیح مطلب این است که اگر طرفداران این نظریه در کنار روش حسی و تجربی برای روش تعقلی ارزش معرفتی قائل می بودند با استدلال و برهان می توانستند به وجود خداوند متعال پی ببرند و نظم جهان را حجتی بر وجود ناظم و ممکنات را دلیل بر وجود واجب تعالی بگیرند، آن گاه دین را مخلوق بشر و اسطوره دروغین معرفی نمی کردند؛ زیرا خداوند حکیم که دین را جهت هدایت انسانها نازل کرده است، هیچ گاه به دروغ با بشر سخن نمی گوید. عقل عملی و بدیهی آدمی نیز دروغ گفتن خداوند را زشت و ناروا می شمارد و با کمال مطلق بودن او ناسازگار می داند.
۲- اگر دین، منشأ الهی نداشته باشد و جهل، وهم، ترس و مانند اینها منشأ پیدایش دین باشند همچنان که اگوست کنت، اسپنسر و راسل و دیگران اعتراف کرده اند، پس باید میان کاهش جهل و ترس و کاهش گرایش بشر به دین تلازم دیده شود در حالی که چنین ملازمه ای نه منطقا صحیح است و نه آمار اجتماعی آن را تأیید می کند.
۳- پیش فرض مدعیان این رویکرد آن است که منطق نمی تواند منشأ پیدایش فکر مذهب باشد. از این رو نتیجه گرفته اند که پس امور غیر منطقی مانند ترس و جهل منشأ گرایش بشر به مذهب می باشد، ولی اصل این پیش فرض، ادعای بی دلیل است که به اثبات حاجتمند است.[۹]
نظریه سوم: دین عهده دار سعادت اخروی بشر
این دیدگاه تلقی حدّاقلی از دین در مسأله گستره شریعت دارد، تلقی ای که از رنسانس در مغرب زمین سرچشمه گرفته است. این رویکرد، بر این باور است که دین به مسائل دنیوی و زندگی اجتماعی انسانها ارتباطی ندارد و اصولاً اداره جامعه و برنامه ریزی توسعه و تکامل اجتماعی به خرد انسانی و عقلانیت ابزاری واگذار شده است. دین تنها، رابطه معنوی انسان با خداوند سبحان و سعادت اخروی او را تأمین می کند و اگر احکام و قوانین و آداب و مناسکی در دین است به پوسته و قشر دین ارتباط دارد؛ زیرا گوهر و حقیقت دین، خداشناسی، خدایابی و سعادت اخروی انسانهاست. بنابراین جامعیت و کمال دین اسلام به سعادت ابدی انسان اختصاص دارد و تنظیم نظام معیشتی و دنیوی بشر را متکفل نشده است.
شاید بتوان ریشه تفکیک دین از اجتماع و علم و عقل را در تقسیم بندی حکمت یونانی یافت، آن جا که حکمت را به نظری و عملی منشعب ساخته و معیار حکمت نظری را عقل نظری و معیار حکمت عملی را عقل عملی دانسته اند. بر این اساس، الهیات، ریاضیات و طبیعیات با عقل نظری و اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن نیز با عقل عملی ارزیابی می گردد؛ حال که تمام علوم، معارف و نیازهای دنیوی بشر به دو بخش حکمت نظری و عملی تقسیم می گردد و معیار داوری و ارزیابی آنها نیز عقل نظری و عملی انسانهاست، دیگر جایگاهی برای دین در حاجتهای دنیوی و این جهانی انسانها باقی نمی ماند و تنها جایگاه و گستره شریعت در حاجتها و نیازهای اخروی انسانها خلاصه می گردد.
نکته ای که قائلان به این نظریه از آن غفلت کرده اند این است که دین در حکمت، فلسفه، عقل و تجربه آدمیان نیز جایگاه مهمی دارد و اصولاً عقل در حوزه نظر و بویژه در حوزه عمل به دین محتاج است، گرچه دین در فهم و تفسیر نیز به عقل حاجت دارد و جامعیت دین به معنای تعطیل کردن حس و عقل نیست. انبیا و اولیای دین، اولین احیاگران حس و عقل بشری اند؛ تأکید فراوان قرآن به عقل ورزی و بهره وری از حس و تجربه بر همگان آشکار است، حال اگر این سرمایه های بشری با نظارت و سرپرستی دین مورد بهره برداری قرار نگیرند گرفتار طغیان می گردند و از مسیر تکامل منحرف می شوند و سعادت دنیوی آدمی را نیز مخدوش می سازد.
اصولاً انسانها با انگیزه و غایتهای مشخصی می اندیشند، این انگیزه ها یا زاییده ولایت شیطانی است و یا برگرفته از ولایت الهی است؛ هر کدام از این دو نوع انگیزه، دو مدل از اندیشه را به ارمغان می آورد و نظام اجتماعی و معیشتی و دنیوی را بنا می کند. معلل بودن معارف و اندیشه ها – البته به نحو موجبه جزئیه – و تأثیرپذیری اندیشه از انگیزه های شخصی نه تنها از منظر درون متون دینی تأیید می شود؛ در جامعه شناسی معرفت نیز مورد پذیرش قرار گرفته است.
علاوه بر این مطلب، از دقت در حقیقت انسان و مباحث انسان شناسی بدست می آید که انسان از ساحتهای گوناگون و اضلاع وجودی متفاوت، تشکیل شده است که مجموعا یک حقیقت را تشکیل داده اند. بدین ترتیب نمی توان نظام معاش و معاد یا سعادت دنیوی و اخروی انسان را از یکدیگر تفکیک کرد. آیات قرآن از جمله «فَمَنْ یعْمَلْ مَثْقالَ ذَرَّهٍ خَیرا یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مَثْقالَ ذَرَّهً شَرّا یرَهُ» نیز بر این داوری حکم فرماست. بنابراین از آن رو که ارتباط تنگاتنگی میان نظام معیشتی و نظام اخروی انسان برقرار است، پس دین در تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر رسالت دارد. بررسی تاریخی سیره نبوی و علوی نیز از دخالت انبیا در امور معیشتی انسانها حکایت می کند.
«محمد سلیمان الاشقر» در کتاب «افعال الرسول» در این باره می نویسد:
افعال دنیوی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هفت دسته تقسیم می شود: طبابت، صناعت، زراعت، تجارت، مکاسب دیگر، تدابیر و اداره جامعه. لزوم متابعت و تأسی در آنچه از آن حضرت در این زمینه ها به ما رسیده، متوقف است بر این که اعتقادات حضرت در این امور مطابق واقع باشد و به عبارت دیگر حضرت در این امور نیز معصوم باشد.[۱۰]
مهندس بازرگان در دوران دهه آخر عمرش به دین حدّاقلی گرایش یافت و چنین تصریح کرد:
«هدف رسالت پیغمبران دو چیز بوده است: ۱- انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسانها برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهانها. ۲- اعلام دنیای جاودان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی.»[۱۱]
«ابلاغ پیامها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیل دنی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 