پاورپوینت کامل مبانی مشروعیت ولایت فقیه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبانی مشروعیت ولایت فقیه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبانی مشروعیت ولایت فقیه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبانی مشروعیت ولایت فقیه ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده:

از آنجا که مشروعیت، پایه قوام و مایه دوام هر نظام سیاسی است، جای این پرسش است که مشروعیت نظام اسلامی در عصر غیبت از کجا نشأت می گیرد. به باور نویسنده، با تحقیق و تأمل به این نتیجه می رسیم که از دیدگاه اسلام منشأ مشروعیت اذن خداوند است و بر پایه دلایل عقلی و نقلی حق حاکمیت در زمان غیبت به مجتهد آگاه و کاردان سپرده شده است.

مشروعیت عامل ثبات و استمرار هر نظام سیاسی است. مشروعیت پاسخی به این پرسش هاست که چرا یک گروه خاص حق حکمرانی بر دیگران می یابند و این که حکومت شوندگان چگونه و به چه دلیل تن به اطاعت می سپارند؟ حکومت کنندگان با چه ابزاری اطاعت را نهادینه می کنند؟

مشروعیت از مسائلی است که از دیرباز صاحب نظران علوم اجتماعی و علوم سیاسی را به خود مشغول کرده است. از آنجا که در هر جامعه ای بر مبنای باورهای رایج آن جامعه تنها گروهی خاص صلاحیت حکمرانی پیدا می کنند که وضع قانون و یا امر و نهی از سوی آنان ناشی از حقی است که دارند و تبعیت ملت ناشی از اعتقادشان به صلاحیت و شأنیت اعمال حکمرانی آنان است، ما بر آنیم تا بدانیم در نظام اسلامی چه کسی حق حاکمیت و حکمرانی دارد و چرا مردم باید از آن تبعیت کنند و عنصر مشروعیت از کجا نشأت می گیرد؟

تعاریف مشروعیت

اندیشمندان حوزه علوم سیاسی در معنای اصطلاحی این واژه که معادل انگلیسی آن «Legitimacy» است تعاریف مختلفی را ارائه کرده اند.

۱. درجه ای که بر اساس آن نهادها برای خود ارزش قائلند و خود را به حق و شایسته می دانند.[۱] این تعریف بنا به سنت ماکس وبر است.

۲. مشروعیت به ارتباط استوار موجود میان حاکم و فرمانبردار اشاره دارد و توافق بر کار یا روش سیاسی حکومت را متضمن است که مصالح و ارزش های اجتماعی هم میهنان را در برداشته باشد و پذیرش آزادانه قوانین نظام سیاسی را از سوی ملت موجب شود.[۲]

۳. مشروعیت توجیه عقلی اعمال قدرت حاکم است یعنی حاکم برای اعمال قدرت خود چه مجوزی دارد.[۳] اعمال قدرت و سلطه از سوی حاکم باید توجیه عقلانی داشته باشد و در چارچوب عقل و منطق باشد.

۴. مشروعیت به معنی قانونی بودن یا طبق قانون بودن است. این کلمه در اروپای سده های میانه به همین معنا به کار می رفت. سیسرو (Cicero)این واژه را برای بیان قانونی بودن قدرت به کار برد، بعدها این واژه در اشاره به روش های سنتی، اصول قانون اساسی و انطباق با سنت ها به کار رفته، و سپس عنصر رضایت به معنی آن افزوده شد و رضایت پایه و اساس فرمانروایی مشروع دانسته شد.[۴]

مشروعیت و مقبولیت

یکی از مفاهیمی که در اندیشه سیاسی بلافاصله بعد از مشروعیت خودنمایی می کند، مفهوم مقبولیت است. وقتی نظامی سیاسی رضایت مردم را کسب نمود و با اقبال مردم رو به رو شد مقبولیت یافته است. مشروعیت بیانگر حقانیت است و پاسخی است به این پرسش که چه قانونی یا چه حاکمی باید بر جامعه حاکمیت داشته باشد.

در حالی که مقبولیت نگاهی جامعه شناسانه به مسأله داشته، بیانگر آن است که چه قانون و حاکمی می تواند در جامعه حاکمیت داشته باشد. چه بسا قانون و حاکمی بر حق باشد اما مقبولیت مردمی نیابد؛ چنان که در طول تاریخ پیامبران زیادی از حقانیت برخودار بوده اما با اقبال مردمی مواجه نشده اند.

ارتباط تنگاتنگ و مستقیم دو مفهوم فوق، موجب شده که احیانا بین این دو مفهوم خلط گردیده و هر دو به یک معنا انگاشته شوند در حالی که مقبولیت معلول مشروعیت است؛ به این معنی که حکومت مشروع زمینه برای مقبولیتش نیز وجود دارد، البته مشروعیت علت تامه تحقق مقبولیت نیست؛ زیرا در مقبولیت یک نظام سیاسی افزون بر مشروعیت، عوامل دیگری از قبیل کارآمدبودن، رعایت حقوق متقابل مردم و زمامداران نیز نقش دارند.

مشروعیت در اندیشه سیاسی اسلام

با توجه به دیدگاه اسلامی، سرچشمه مشروعیت، ذات اقدس باری تعالی است چرا که حاکمیت مطلق عالم و آدم متعلق به اوست.

خدایی که آفریدگار همه انسان هاست و وجود و عدم همه به اراده او وابسته است اگر کسی را برای اجرای احکام و قوانین خود معین کرد، او مشروعیت می یابد و دیگر نیازی به پذیرش و یا عدم پذیرش مردم نیست. وقتی خداوند حق حکومت و ولایت را به پیامبر، امام معصوم و یا جانشین امام معصوم واگذارد او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند؛ چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی از اوست؛ از این رو در نظریه حکومت اسلامی که بر اساس آن حاکم اسلامی از طرف خداوند مجری قوانین و احکام الهی است هیچ نوع تعارضی وجود ندارد و آن نظریه منطبق با اصول عقلانی است.

این نظریه نزد معتقدان به خدا قابل قبول است؛ پس نزد کسانیکه به خداوند، پیامبر و دین اسلام اعتقاد دارند، معقول ترین راه مشروعیت حکومت این است که خدای هستی آفرین به منظور رعایت مصالح جامعه، حق حکومت بر مردم را به یکی از بندگان خود واگذارد.[۵]

بر این اساس هیچ کس حق حکمرانی و حاکمیت بر دیگری را ندارد، مگر این که از جانب خداوندباری تعالی منصوب شده باشد. حال سؤال اساسی این است که آیا این حق و منصب را خداوند به کسی بخشیده و این نصب به چه صورتی تحقق پذیرفته است؟

با تتبع در قرآن و سنت به این نتیجه می رسیم که حاکم در نظام اسلامی به دو گونه معین می شود و حکومتش مشروعیت می یابد.

۱. شخص حاکم با نص صریح از طرف خداوند تعیین می شود چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – به عقیده همه مسلمان – و امامان معصوم – به عقیده شیعه – به عنوان حاکم از طرف خداوند منصوب شده اند.

۲. شخص خاصی برای حاکمیت برگزیده نشده است؛ بلکه ویژگی ها و اوصاف آن فرد معین شده است.[۶]

در زمان حیات پیامبر آن حضرت از ناحیه خداوند بر مردم ولایت داشت در قرآن کریم آمده است. «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم».[۷]

این آیه به وضوح بر نصب پیامبر به حکومت از سوی خداوند دلالت دارد. خداوند آن حضرت را بر جان و مال مردم مسلط گردانیده است تا به اجرای حق، عدالت و اصلاح جامعه بپردازد.

پس از پیامبر، امامان معصوم علیهم السلام که از سوی خداوند تعیین و توسط نبی اکرم صلی الله علیه و آلهمعرفی شده اند، حاکمیت الهی را بر مردم اعمال می نمایند و واضح است که تعیین امام نمی تواند از سوی مردم صورت گیرد؛ چرا که مردم شناخت کافی ندارند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با معرفی جانشین خود حجت را بر مردم تمام کرد که روایات فراوانی بر آن دلالت دارد و ما به یک نمونه از آن اشاره می کنیم. «محمد بن سعد الانصاری عن عمر بن یعلی بن مره عن ابیه عن جده یعلی قال: سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله: یقول لعلی بن ابی طالب علیه السلام: یا علی أنت ولِی النَّاسِ من بعدی فَمن أطاعک فقد أطاعنی و من عصاک فقد عصانی؛[۸]

محمد بن سعد انصاری از عمر بن عبداللّه بن یعلی بن مره از پدرش از جدش یعلی بن مره نقل کرده که گفت: از رسول خدا شنیدم که به علی بن ابی طالب علیه السلاممی فرمود ای علی پس از من، تو ولی و سرپرست مردم می باشی، هر که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که تو را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.»

احادیث فراوانی ولایت و امامت علی علیه السلام را به صراحت بیان می کنند و دسته ای نیز بر امامت دوازده امام دلالت دارند.[۹]

بنابراین حکومت در اسلام به لحاظ مشروعیت صرفا جنبه الهی داشته و از نصب مستقیم یا غیر مستقیم خداوند بر می خیزد و مردم در آن نقشی ندارند؛ به این معنا که اگر مردم به هر دلیل از امام معصوم یا فقیه جامع شرایط روی گردان شوند به ولایت او خدشه ای نمی رسد. و حکومتش مشروعیت دارد؛ چرا که امام و فقیه جامع شرایط شایستگی و مشروعیت خود را برای پیشوایی بر خلق از رأی مردم نمی گیرند تابا رأی مردم آن را از دست دهد.

بر این اساس مشروعیت سیاسی در اندیشه و تفکر اسلامی از نوع شیخوخیتِ نژادی معتبر در حکومت های پادشاهی و قبیلگی نیست؛ همچنین از نوع پدرسالاری، وراثت و ملیت پرستی حکومت های اشراف گرا، نخبه گرا، کاریزماتیک و مانند آن نیست. حکومتی با توجه به نظریه سیاسی اسلام حقانیت دارد که به موازین شرعی و الهی پای بند باشد.

البته شایان ذکر است از آن جهت که مقبولیت اجتماعی و رضایت مردم پایه اقتدار و توفیق حکومت است، نظر و رأی در «استمرار و استقرار» نظام اسلامی نقش اساسی دارد. در واقع مقبولیت مردم است که به حکومت فعلیت می بخشد و حکومت را ممکن بلکه متعین می سازد؛ از این روی اگر چه مردم در مشروعیت والی نقشی ندارند؛ ولی در تحقق و عینیت بخشیدن ولایت نقشی اساسی و تعیین کننده دارند.

حضرت علی علیه السلام قیام پیشوا و امام را در گروه یاری کننده و ناصر می دانند و حکومت خود او زمانی محقق شد که مردم با آن حضرت بیعت کردند. «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر… لالقیت حبلها علی غاربها»[۱۰]

اگر حضور بیعت کنندگان نبود و با وجود یاران حجت بر من تمام نمی شد… رشته کار حکومت را از دست می گذاشتم.

هم چنین با توجه به سخن آن حضرت کسی که اطاعت نشود و مردم مطیع او نباشند حکم و رأیی ندارد.[۱۱]

مشروعیت فقیه در عصر غیبت

در عصر حضور امام، ولایت و سرپرستی جامعه به عهده امام است و مردم می بایست مطیع فرمان او باشند.[۱۲] حال سخن در این است که در عصر غیبت زعامت سیاسی و سرپرستی امور جامعه چگونه خواهد بود؟ هنگامی که مردم از فیض حضور امام محروم هستند هدایت گری و سامان بخشی به زندگی اجتماعی به چه شکل خواهد بود؟

بدون تردید دین جامع[۱۳] و جاودان[۱۴] اسلام و رهنمودهای امامان معصوم علیهم السلامطریق هدایت را فراروی مردم قرار داده است.

اندیشمندان شیعه، اندیشه سیاسی اسلام را به دو دوران حضور و غیبت معصوم تفکیک کرده اند. در دوران حضور جملگی ولایت سیاسی و اجتماعی پیشوایان دین را پذیرا شده اند ولی نسبت به دوران غیبت بیشتر دو رویکرد ارائه کرده اند. اغلب ولایت انتصابی فقیهان را مطرح و برای اثبات آن به دلایل نقلی و براهین عقلی استناد کرده اند. اما گروهی به ولایت انتخابی فقیه از سوی مردم نظر داده اند. طرفداران این نظریه انتخابات را در طول نص و نصب شارع می دانند؛[۱۵]

به این معنا که اگر خداوند کسی را برای ولایت و امامت معین کرد حکومت از آن اوست و مردم باید از او پیروی کنند؛ ولی در صورت عدم نصب صریح از سوی شارع – مانند عصر غیبت – مردم حق انتخاب دارند و ولایت با رأی مردم منعقد می شود.[۱۶] در این صورت مشروعیت حاکم از رأی مردم سرچشمه می گیرد و در نتیجه حکومت فرد منتخب از میان فقیهان مشروع است و دیگر فقها باید از او تبعیت کنند.

با توجه به حوزه اختیارات و محدوده قدرت و حقوقی که در نظام اسلامی به حاکم شرع واگذار شده (عفو و اغماض نسبت به اجرای حدی از حدود الهی، تعطیل موقت حکمی از احکام الهی و…) و این که فقیه در عصر غیبت نائب امام معصوم است و نیابت امری نیست که با رأی مردم و آراء عمومی قابل تحصیل باشد، به نظر می رسد که ولایت فقیه در عصر غیبت انتصابی است و حکومت فقیه با نصب عام از سوی شارع مشروعیت پیدا می کند.

اندیشمندان و فقیهان شیعی در جهت اثبات ولایت انتصابی فقیه و مشروعیت حکومت ولی فقیه که از مهم ترین مباحث حکومت دینی ولایی است با نگاه کلامی و فقهی، به دلایل و براهین عقلی و نقلی استدلال کرده اند. عده ای که از دریچه کلامی به این منظر نگریسته اند بیش تر به ادله عقلی تکیه کرده و فقیهان بیش تر به دلایل نقلی استناد داشته اند؛ بنابراین در عصر غیبت زعامت سیاسی و سرپرستی جامعه به عهده اسلام شناسان آگاه و فقیهان عادل گذاشته شده است.

دلایل عقلی

۱. حیات معقول اجتماعی به قانونی مصون از نقصان و خطا نیازمند است. قوانینی که بشر تا کنون به تصویب رسانده، همواره پس از مدتی به نقص آن پی برده و آن را نقض کرده است؛ تنها قانون الهی است که خطا و نقصی در آن راه ندارد و همیشگی و جامع است. قانون در نظام اجرایی تحقق می یابد و حاکم مجری قوانین الهی به حکم عقل باید از سه ویژگی برخودار باشد:

الف. شناخت کاملی از قوانین الهی داشته باشد.

ب. توان مدیریت جامعه و تحقق بخشیدن به قوانین فردی و اجتماعی اسلام را داشته باشد.

ج. در اجرای دستورهای الهی عدالت و پرهیزگاری داشته باشد.

در عصر غیبت فقیه جامع شرایط دارای چنین ویژگی هایی است و سرپرستی جامعه به عهده او است.

۲. اسلام برای جمیع شؤون فردی و اجتماعی انسان برنامه دارد و پیوسته می کوشد تا انسان در هیچ بعدی از ابعاد زندگی از صراط مستقیم منحرف نگردد؛ از این رو معقول نیست که برای رهبری جامعه و مسؤولیت اجرایی عدالت اجتماعی، شرایطی را ارائه نکرده باشد؛ زیرا زعامت سیاسی یکی از مهمترین ابعاد زندگی اجتماعی اسلامی است و به حکم ضرورت اسلام باید در این بعد مهم نظر داشته باشد و شرایط لازم را ارائه کرده باشد در غیر این صورت، ناقص و بدون تعیین مسؤول اجرایی خواهد بود که طبیعتا چنین نظامی ثبات و دوام نخواهد داشت. به طور طبیعی در همه نظام های اجتماعی سیاسی بُعد مسؤولیت اجرایی از مهم ترین ابعاد مورد نظر است.

اکنون با در نظر گرفتن جهات یاد شده، حکمت الهی اقتضا می کند همان گونه که برای نجات بشریت شریعت و پیامبر فرستاده است امامت و زعامت سیاسی قافله انسانیت را نیز رهنمون باشد و این همان قاعده لطف است که اهل کلام در مسأله امامت مطرح کرده اند.

به همین جهت، خواجه نصیرطوسی امامت را لطف الهی می داند که باید از جانب خداوند معرفی شود تا غرض از تشریع حاصل گردد.[۱۷] بنابراین امامت و رهبری امت جلوه ای از لطف الهی است.

امام خمینی رحمه الله می فرماید: دلیلی که بر ضرورت امامت اقامه می گردد همان دلیل بر ضرورت تداوم ولایت در عصر غیبت دلالت دارد؛[۱۸] بنابراین ولایت فقیه در سایه سار امامت در حرکت است و در عصر غیبت مردم رها شده و سرگردان نیستند و زعامت سیاسی و رهبری آن ها بر عهده ولی فقیه است.

۳. دلیل دیگر اصل عقلایی «تنزل تدریجی» است، انسان همواره می کوشد تا در اعمالش شرایط مطلوب را فراهم آورد؛ مثلا برای درمان بیماری به پزشک متخصص رجوع می کند و اگر متخصص در دسترس نبود به پزشک عمومی مراجعه می کند.

در مورد زعامت سیاسی و رهبری هم، که از مهم ترین مسائل زندگی انسان است وقتی همه شرایط مطلوب به دلائلی فراهم نبود به یک مرحله نازل تر مراجعه می کند. حکومت ایده آل و مطلوب در اسلام حکومتی است که امامان معصوم علیهم السلام مجری آن باشند. در عصر غیبت که به امام معصوم دسترسی نیست، امر حکومت بر عهده فقیه عادل است؛ چرا که نزدیک ترین و شبیه ترین فرد به امام معصوم علیه السلاممی باشد، اگر چه فاصله میان آن ها بسیار زیاد است.[۱۹]

دلایل نقلی

دلایل نقلی در این زمینه بسیار است که ما تنها به سه حدیث اشاره می کنیم.[۲۰]

۱. قال امیرالمؤمنین علیه السلام قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله اللهم ارحم خُلفائی – ثلاث مراّت – قیل یا رسول اللّه و من خلفاؤک؟ قال الذین یأتون من بعدی یروون حدیثی و سنتی؛[۲۱]

پیامبر فرمود: خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده. سؤال شد، ای رسول خدا جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که بعد از من می آیند و حدیث و روش مرا نقل می کنند. در مورد این حدیث چند نکته شایان ذکر است.

۱. این حدیث محذور سندی ندارد و مرحوم صدوق در چند کتاب به چند طریق معتبر آن را نقل نموده است.[۲۲]

۲. رسول خدا جانشینانی دارد.

۳. جانشی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.