پاورپوینت کامل دیدگاه های متفکران اسلامی در باره گستره شریعت(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دیدگاه های متفکران اسلامی در باره گستره شریعت(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیدگاه های متفکران اسلامی در باره گستره شریعت(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دیدگاه های متفکران اسلامی در باره گستره شریعت(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

عبد الحسین خسروپناه[۱]

چکیده:

نویسنده در دو بخش، دیدگاههای متفکران اسلامی را در باره گستره شریعت مطرح کرده است. در بخش اول که در شماره نهم به چاپ رسید، متفکران اسلامی را به دو دسته سنت گرایان و متجددان منشعب کرده و سه رویکرد را در مسأله قلمرو دین بیان کرده بود

نگارنده در بخش دوم مقاله که اینک از نظر خوانندگان می گذرد، نیاز بشر به دین، مسأله خاتمیت و فلسفه ختم نبوت و این که چرا نبوت ها تبدیل و تغییر یافتند و علل تجدید نبوت ها چیست؟ را مورد بررسی قرار داده است. سپس به دیدگاه شهید مطهری در این باره پرداخته است که بلوغ و رشد فکری و اجتماعی بشر را عامل ختم نبوت معرفی می کند و می گوید با ختم نبوت نیاز بشر به تعلیمات الهی رفع نشده بلکه صرفا وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده است.

و بعد به آثار ایمان مذهبی از دیدگاه آن شهید می پردازد. در ادامه نظریه مهندس بازرگان را در رابطه با نیاز انسان به دین مطرح می کند و می گوید روش شناسی آقای بازرگان در پاسخ به مسأله قلمرو دین و انتظار بشر از دین، از نوع درون دینی است و با بیان آیات و روایات در صدد اثبات این نکته است که آبادانی دنیا را نباید از دین انتظار داشت. نویسنده مقاله، با وارد کردن چهارده اشکال اساسی نظریه ایشان را رد می نماید.

بحث مهم دیگر در مسأله نیاز بشر به دین، مسأله خاتمیت و فلسفه ختم نبوت است که چرا نبوت ها تبدیل و تغییر یافتند و علل تجدید نبوت ها چیست؟ استاد مطهری، بلوغ و رشد فکری اجتماعی بشر را عامل ختم نبوت معرفی می کند و این علیت و نقش را در چند جهت می داند:

۱- نگهداری کتاب آسمانی از تحریف.

۲- تکامل انسان از جهت این که برنامه تکاملی خود را یک جا تحویل بگیرد.

۳- بلوغ فکری و رشد اجتماعی جهت ترویج، تبلیغ، اقامه دین، امر به معروف و نهی از منکر توسط بشر و عدم نیاز به پیامبران تبلیغی.

۴- رشد فکری بشر و توانایی او در تفسیر انطباق احکام در شرایط مختلف زمانی و مکانی در پرتو اجتهاد توسط علمای امت.

پس معنای ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده رفع شده بلکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده نه نیاز به دین و تعلیمات الهی.

استاد مطهری در مقاله «خورشید دین هرگز غروب نمی کند» که در کتاب امدادهای غیبی چاپ شده است به این پرسش که آیا دین، اجل و پایان دارد؟ و با توجه به این که در این دنیا همه چیز در حال تغییر و تحول و کهنه شدن است آیا دین نیز محکوم چنین حکمی است یا نه؟

پاسخ می دهد و از این پاسخ می توان دیدگاه ایشان در مسأله انتظار بشر از دین و نیاز انسان به نبوت و شریعت را به دست آورد. وی در آغاز بحث، معیار جاودانگی را بیان می کند و می فرماید پدیده های اجتماعی در مدتی که باقی هستند، حتما باید با خواسته های بشر بوده باشند. در میان خواسته های بشر ما دو نوع خواسته داریم: خواسته های طبیعی و خواسته های غیر طبیعی؛ یعنی اعتیادی. خواسته های طبیعی، آن چیزهایی است که ناشی از ساختمان طبیعی بشر است، یک سلسله اموری است که هر بشری به موجب آن که بشر است خواهان آنهاست و رمز آنان را هم هنوز کسی مدعی کشف آن نشده است.

مثلاً بشر علاقه مند به تحقیق و کاوش علمی است، غیر از این خواسته های طبیعی یک سلسله خواسته های دیگری هم در میان بسیاری از افراد بشر هست که اعتیادات نامیده می شود. اعتیادات قابل ترک دادن و عوض کردن است اما امور طبیعی قابل ترک دادن نیست، جلوی یک نسل را اگر بگیریم نسل بعدی خودش به دنبال او می رود.

اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این دو خاصیت باشد یا باید در نهاد بشر و در ژرفنای فطرت جای داشته باشد و در درون بشر به صورت یک خواسته ای باشد، یا باید تأمین کننده خواسته یا خواسته های دیگر بشر باشد اما این هم به تنهایی کافی نیست، باید آن چنان وسیله تأمین کننده ای باشد که چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد. و الا اگر چیزی در این دنیا پیدا شد که بتواند مثل دین یا بهتر از دین، آن حاجت و آن خواسته را که دین تأمین می کرده است، تأمین کند آن وقت دین از میان می رود، اتفاقا دین هر دو خاصیت را دارد؛ یعنی هم جزء نهاد بشر است جزء خواسته های فطری و عاطفی بشر است و هم از لحاظ تأمین حوایج و خواسته های بشری مقامی را دارد که جانشین ندارد و اصلاً امکان ندارد چیز دیگری جایش را بگیرد. قرآن راجع به قسمت اول که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده اینطور می فرماید:

«فاقم وجهک للدّین حنیفا فطرت الله الّتی فطر الناسَ علیها»[۲]

یعنی: توجه خویش را به سوی دین، حق گرایانه، پایدار و استوار کن، همانا این فطره الله که همه مردم را بر آن آفریده، نگهدار.

راجع به این که دین چگونه در میان مردم پیدا شده؟ و آیا از میان خواهد رفت یا نه؟ فرضیه های زیادی مطرح شده است، ترس، جهل و نادانی بشر، علاقه انسان نسبت به نظم و عدالت، کسب امتیاز در جامعه های طبقاتی و غیره را عوامل گرایش مردم به دین معرفی کرده اند و دانشمندان زیادی مانند یونگ، ویلیام جیمز، آلکسیس کارل نظریه فطری بودن دین را مطرح کرده اند. اما در قسمت دوم که دین، تأمین کننده خواسته های بشر است و جانشین هم ندارد، لازم به ذکر است که زمانی خیال می کردند اگر تمدن پیشرفت کند، دیگر جایی برای دین وجود نخواهد داشت در صورتی که امروز معلوم شد که پیشرفت علم و تمدن، نیازی را که بشر به دین برای یک زندگی خوب دارد، رفع نمی کند.

بشر هم از لحاظ شخصیتی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است، همین قدر که فکر بشر توجه کند به ابدیت، با جهان دیگر پیوند پیدا می کند، این قدرت فکری و تصوری در او، احساسات و تمایلات ابدیت خواهی به وجود می آورد، پیدایش این گونه تصورات وسیع و گسترده و پیدایش اینگونه تمایلات، خواسته های عظیم و پهناور در انسان با ساختمان بدنی و جسمانی محدود و فانی شونده انسان به هیچ وجه تناسب ندارد.

اینجاست که یک عدم تعادل عجیب و ناراحت کننده ای میان آروزها و خواسته ها از یک طرف و میان استعداد جسمانی خود از طرف دیگر می بیند، تصور محرومیت از ابدیت او را خرد می کند، بسیاری از تلاش های بشر برای جاوید ماندن نام و عنوان و یادگارهایش بعد از خودش، مولود همین احساس و آروز است؛ البته به صورت غیرمنطقی خیال می کند اگر کاری کند نامش، مجسمه اش، یادگارهایش، آثارش، سرگذشت هایش بعد از خودش جاوید بماند، خودش جاوید مانده است و خود را از چنگال فنا و نیستی نجات داده است، تنها چیزی که این احساس و این احتیاج را به صورت کامل و مطمئن تأمین می کند احساسات و عقاید مذهبی و پرستش است.

مطلب دیگر آن که رکن اساسی در اجتماعات بشری اخلاق و قانون است. اجتماع، قانون و اخلاق می خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دین است، تمام مقدماتی که اجتماع بشر دارد مانند عدالت، مساوات، آزادی، انسانیت و همدردی… تا پای دین در میان نباشد، حقیقت پیدا نمی کند.

استاد مطهری می فرماید: انسان در طبیعت محتاج به زندگی اجتماعی است؛ یعنی ساختمان انسان طوری است که احتیاجات انسان آنقدر زیاد است که جز در پرتو اجتماع برآورده نمی شود، از طرفی میل به منفعت پرستی، سرکشی و ضد اجتماعی هم دارد؛ یعنی چنین تناقضی در خلقت بشر احساس می شود که تنها با نبوت و دریافت، قابل رفع است؛ یعنی عقل، اراده، اختیار و آزادی علم به بشر داده شده و از طرفی غریزه دینی را پیدا می کند، آنگاه قوه ایمان قادر است غریزه استخدام بشر را رام کند، از نظر اروپاییان دین و وجدان دینی یک امر شخصی است و دین را یک عامل ضروری اجتماعی تشخیص نداده اند، اگر نقش دین در اجتماع مشخص بشود و این که لا دینی، تشکیلات اجتماعی را از هم می پاشد، بطلان این نظر روشن می گردد.

استاد بر آن بود که علم و ایدئولوژیهای بشری نمی توانند سیر آینده بشر و دستورالعمل های او را مشخص و کشف کنند، چون از قدرت بشر خارج است که خط سیر تکاملی آینده را در مورد انسان رسم کند، حتی انسان برای او مجهول ترین مجهولات شمرده می شود، در اینجا نیاز به وحی پیدا می کند تا برای آینده خودش سیر و جهتی مشخص کند.

ما اکنون در جهانی زندگی می کنیم که آن چیزی که محکوم طبیعت بشر است سخت توسعه یافته و نیرو گرفته است، اما آن چیزی که حاکم بر طبیعت او است، ناتوان مانده است. ریشه مشکلات بشر را در همین جا باید جست، همچنان که ریشه نیاز بشر به دین، معنویت، ایمان و پیامبر نیز در همین جا آشکار می شود.

روان شناسان می گویند انسان به علل و عواملی، یک نوع آشفتگی و ناهماهنگی در افکار و احساساتش پیدا می کند و روحیه اش به دو جبهه تجزیه می شود. منشأ ناهماهنگی در عمل و رفتار همان ناهماهنگی و انتظام نداشتن افکار و احساسات است، این آشفتگی در عمل، معلول آشفتگی روح است، باید کاری کرد که این جنگ داخلی به صلح و صفای واقعی بدل گردد. در اینجا بار دیگر احتیاج بشر به دین احساس می شود؛ زیرا رام کردن و مطیع ساختن احساسات اماره بشر، از عهده هر قوه و قدرت دیگر خارج است. هر قوه و قدرت دیگر خواه قدرت زور یا علم یا چیز دیگر مقهور هوا و هوس بشر واقع می شود. دین، بیان انواع افکار و احساسات؛ یعنی بین قوه خیال و قوه عاقله هماهنگی و سازگاری ایجاد می کند.

دین، در هر مقامی لازم و ضروری است، هم برای سازگار ساختن محیط اجتماعی با زندگی فرد؛ یعنی در ایجاد توافق و انطباق روحیه فرد با مصالح عالیه اجتماع، توافقی که می گوییم بایست در روحیه فرد نسبت به مصالح اجتماع باشد، همان است که از آن به گذشت، اغماض و حتی ایثار، فداکاری و نیکوکاری تعبیر می کنیم. چه چیزی قادر است مانند دین اسلام، حالت قناعت به حق و رضا به قسمت و بهره خود و تسلیم در برابر مقررات اجتماعی و خشنودی نسبت به دیگران بدهد؟

دین ایدئولوژی ای است که تکیه اش بر سرشت روحانی انسان؛ یعنی بر شناساندن انسان است، بر آگاه کردن انسان به این سرشت و پرورش دادن این جنبه وجود انسان و برقرار کردن تعادل میان دو جنبه وجودی علوی و سفلی انسان است، عبادتها، رازها و نیازها، خداشناسی ها، پرهیز کردن از گناهان، پرهیز کردن از دروغ، خیانت، ظلم، ستم و غیبت، تمام اینها گذشته از جنبه های اجتماعی، یک جنبه انسانی و تربیتی دارد؛ یعنی برای احیا و زنده کردن همان جنبه انسانی است. پس اگر ما بخواهیم واقعا در طریق تکامل انسان قدم برداریم باید خودمان را مافوق همه این مسائل قرار بدهیم؛ یعنی انسان را موجودی بدانیم که می تواند پایگاهی عقیدتی مافوق پایگاه طبقاتی و غیرطبقاتی و امثال اینها باشد. مبارزه انسان می تواند صد در صد ماهیت آرمانی و اعتقادی داشته باشد، ماهیت ایمانی داشته باشد، اما این مبارزه از کجا شروع می شود؟ از دوره خود انسان، اینها تنها در تعلیمات انبیا است. شما در تعلیمات غیر انبیا چنین نمونه های شکوهمندی نمی بینید.

استاد مطهری در باب نقش انبیا و دین در تکامل تاریخ می فرماید: می توانید با قوانین علمی و اجتماعی حدس بزنید که بشر در آینده برای تکامل خود نیاز به دین دارد یا ندارد؟ چون هر چیزی بقا و عدم بقایش تابع نیاز است. قرآن این اصل را به ما گفته و علم هم تأکید کرده است. قرآن در آیه ۱۷ سوره رعد می فرماید:

«فأَمَّا الزّبدُ فیذْهَبُ جُفاءً و أمَّا ما ینفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فی الْأرْضِ»

یعنی: کف به کنار افتاده، نابود می شود، ولی چیزی که به مردم سود می دهد در زمین می ماند.

مسأله آینده دین که باقی خواهد بود یا نه؟ مربوط می شود به نقشی که دین در تکامل ماهیت انسان و در تکامل معنویت و انسانیت انسان دارد؛ یعنی نقشی که در حسن رابطه انسان با خود و انسانهای دیگر دارد که هیچ چیزی قادر نیست و نخواهد بود جای آن را بگیرد… در یک سخنرانی تحت عنوان امدادهای غیبی در زندگی بشر در همین دانشگاه این مطلب را عرض کردم که این خوش بینی نسبت به آینده بشریت و تکامل واقعی زندگی بشریت و سبب نرسیدن آن را فقط ما داریم، و عرض کردم که چگونه مکتب های دیگر از نظر توجیه تکامل بشریت در آینده به بن بست رسیده اند، جز دین هیچ عامل دیگری نیست که این قسمت اعظم تکامل بشریت – یعنی تکامل بشریت در ماهیت انسانی خودش – را تأمین کند.

آیا اخلاق دینی می تواند وجود داشته باشد یا نه؟ اگر هم بتواند وجود داشته باشد دین مؤید و نیرو و پشتوانه ای برای اخلاق می شود. حتی برخی از غربیها بر این عقیده اند که اخلاق منهای دین پایه ای ندارد… تجربه نشان داده آنجا که دین از اخلاق جدا شده اخلاق خیلی عقب مانده است. هیچ یک از مکاتب اخلاقی غیر دینی، در کار خود موفقیت نیافته اند، قدر مسلم این است که دین لااقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق بشری ضروری است.

آثار ایمان مذهبی در سه بخش خلاصه می شود:

الف) بهجت و انبساط، اولین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجت زایی و انبساط آفرینی «خوش بینی» است، خوش بینی به جهان، خلقت و هستی. ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهان شکل خاص می دهد – به این نحو که آفرینش را هدف دار و هدف را خیر، تکامل و سعادت معرفی می کند – طبعا دین، انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن خوش بین می سازد… آری ایمان است که زندگی را در درون جان ما وسعت می بخشد و مانع فشار عوامل روحی می شود.

دومین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجت زایی و انبساط آفرینی «روشن دلی» است. انسان همین که به حکم ایمان مذهبی، جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید همین روشن بینی، فضای روح او را روشن می کند و در حکم چراغی می گردد که درونش روشن شده باشد. بر خلاف یک فرد بی ایمان که جهان در نظرش پوچ است، تاریک است، خالی از درک و بینش و روشنایی است.

سومین اثر ایمان مذهبی از نظر تولید بهجت و انبساط «امیدواری» به نتیجه خوب و تلاش خوب است. از نظر منطق مادی، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم، راه درستی یا راه نادرستی می روند، بی طرف و بی تفاوت است، ولی در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بی طرف و بی تفاوت نیست، عکس العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یکسان نیست بلکه دستگاه آفرینش حامی مردمی است که در راه حق، حقیقت، درستی، عدالت و خیرخواهی تلاش می کنند: «ان تنصروا الله ینصرْکم»[۳]اگر خدا را یاری کنید (در راه حق گام بردارید) خداوند شما را یاری می کند. «ان الله لا یضیع أجرَ الْمحسنین»[۴] اجر و پاداش نیکوکاران هرگز هدر نمی رود.

چهارمین اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط، آرامش خاطر است. انسان فطرتا جویای سعادت خویش است، از تصور وصول به سعادت غرق در مسرّت می گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش می افتد، سخت دچار دلهره و اضطراب می گردد… یکی دیگر از آثار ایمان مذهبی از جنبه انبساط بخشی، برخورداری از یک سلسله لذتها است که لذت معنوی نامیده می شود. انسان دو گونه لذت دارد یک نوع لذتهایی که به یکی از حواس انسان تعلق دارد که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضا با یکی از مواد خارجی حاصل می شود. نوع دیگر، لذتهایی است که به عمق روح و وجدان آدمی مربوط می شود، به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقراری رابطه با یک ماده بیرونی حاصل نمی شود مانند لذتی که انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام، و یا از موفقیت خود یا فرزند خود یا لذت عبادت و پرستش خدا به دست می آورد.

ب) نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی. انسان ها نمی توانند نیازهای خود را به تنهایی برطرف کنند، به نوعی به تقسیم کار نیازمندند و از طرفی انسان موجود آزاد و مختاری است. از این رو محتاج قوانین حقوقی است که همه به آن احترام بگذارند. آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان، اعتماد مقابل را میان افراد برقرار می سازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد، به ارزشهای اخلاقی اعتبار می بخشد، شجاعت مقابله با ستم ایجاد می کند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند، ایمان مذهبی است. تجلیات انسانی انسانها که مانند ستارگان، در آسمان تاریخ پر حادثه انسانی می درخشد، همانها است که از احساس های مذهبی سرچشمه گرفته است.

ج) کاهش ناراحتی ها. زندگی بشر خواه ناخواه همچنان که خوشی ها، شیرینی ها، به دست آوردن ها و کامیابی ها، درد و رنج ها، مصائب، شکست ها، از دست دادن ها، تلخی ها و ناکامی ها دارد و بسیاری از آنها – هرچند پس از تلاش زیاد – قابل پیشگیری یا برطرف کردن است، بدیهی است که بشر موظف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند، تلخی ها را تبدیل به شیرینی نماید. اما پاره ای از حوادث جهان؛ مانند پیری، قابل پیشگیری و برطرف ساختن نیست.

انسان خواه ناخواه به سوی پیری گام بر می دارد و چراغ عمرش به خاموشی می رود، ناتوانی و ضعف پیری و سایر عوارض آن، چهره زندگی را دژم می کند به علاوه اندیشه مرگ و نیستی، چشم بستن از هستی، رفتن و جهان را به دیگران واگذاشتن به نوعی دیگر انسان را رنج می دهد، ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند، تلخی ها را شیرین می گرداند، انسان با ایمان می داند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخی ها به نحو مطلوب باشد، فرضا خود این، غیر قابل جبران باشد، به نحوی دیگر از طرف خداوند متعال جبران می شود… از نظر چنین فردی، دیگر مرگ نیستی و فنا نیست، انتقال از دنیایی فانی و گذرا به دنیایی باقی و پایدار و از جهانی کوچکتر به جهانی بزرگتر است.

یکی از جهات احتیاج به شریعت جدید این است که مقداری از حقایق شریعت قبلی در دست مردم تحریف شده و به شکل دیگری درآمده است، در حقیقت یکی از کارهای هر پیغمبری احیا و زنده کردن تعلیمات پیغمبر گذشته است.[۵]

بحث هدف و غایت دین، یا به تعبیر دیگر نیاز انسان به دین یکی از مهمترین مسائلی است که مرحوم بازرگان در طول حیات فکری خود به آن مشغول بوده است. در آثاری چون مطهرات در اسلام، عشق و پرستش، راه طی شده، اموری چون ایجاد نظم اجتماعی، آزادیخواهی و دموکراسی، رشد علم، صنعت، تکنولوژی و اخلاق اجتماعی را از دین طلب نموده و در یک کلام آباد کردن دنیای انسان را از دین جستجو می کند؛ و حتی اسلام را از کمونیسم و کاپیتالیسم در این هدف جلوه دار و موفق تر می شمرد.

وی در کتاب بعثت و ایدئولوژی می کوشد تا دین را در لباس یک ایدئولوژی عرضه کند؛ یعنی همان کاری که شریعتی به دنبالش بود و تا حدودی در قالب علمی جاسازی کرد؛ مرحوم بازرگان پس از انقلاب و مخصوصا بعد از کناره گیری عملی از صحنه سیاست، رویکرد دیگری یافت و در قلمرو دین و انتظار بشر از دین تجدیدنظر کرد. وی در بهمن ماه ۱۳۷۱ روز بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جمع انجمن اسلامی مهندسان سخنرانی مهمی تحت عنوان آخرت، خدا و هدف بعثت انبیا داشت و نظر نهایی خود را به مخاطبانش عرضه کرد، روش شناسی وی در پاسخ به این مسأله درون دینی است و با بیان آیات و روایات در صدد اثبات این نکته است که آبادانی دنیا را نباید از دین انتظار داشت. در اینجا خلاصه ای از سخنرانی ایشان که در شماره ۲۸ مجله کیان چاپ شده است، به نظر خوانندگان می رسد:

آیا دین، فقط عبادت و رضای خدا و سعادت آن دنیاست، یا جوابگوی مسائل و نیازهای زندگی نیز هست؟ و در این صورت تا چه حد حل کننده و دستوردهنده امور دنیایی فردی و اجتماعی ما باید باشد؟

یکی از برنامه های جشن بعثت که در زندان شاه در سالهای ۴۰ تا ۴۲ انجام گرفت و به صورت کتاب درآمد، نشان دادن این مطلب بود که از اصول و احکام اسلامی می توان به سهولت، ایدئولوژی استخراج کرد و آیینی یا مکتبی برای مبارزان خودمان علیه استبداد و استیلای خارجی ارائه کرد. پس از سرکوبی ملی شدن نفت با کودتای زاهدی، استمداد یا استفاده از اسلام به عنوان یک مکتب مبارز جای وسیعی در اذهان و افکار اکثریت مردم پیدا کرده بود و روی آوردن به دین، قرآن و فرهنگ اسلامی از ناحیه روشنفکران و جوانان، توجه و توسلی بود بیشتر برای تجهیز و توفیق ملت در مبارزات ضداستبدادی و ضد استیلای خارجی در برابر یا در کنار مبارزات ضد استعماری و ضد امپریالیستی توده ها.

شعار ادغام دین و سیاست، در صدد تسجیل رهبری، حاکمیت و پیوند مبارک میان دین و دنیا برآمد، روحیه نوین و طرز تفکر دین برای جامعه یا دین برای دنی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.