پاورپوینت کامل نگاهی به اصلاح گری اسلامی و غربی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به اصلاح گری اسلامی و غربی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به اصلاح گری اسلامی و غربی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به اصلاح گری اسلامی و غربی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
>
ولی اللّه عباسی[۱]
چکیده:
یکی از مباحث مهمی که در چند دهه اخیر میان روشنفکران و نواندیشان از یک طرف و در میان اندیشمندان دینی از طرف دیگر به صورت جدّی مطرح بوده، بحث «اصلاح گری» می باشد. آرا و اندیشه های مختلفی در این باره مطرح شده است که موجب ابهام مفهوم «اصلاح» و اصلاحات گشته است.
بنابراین، نوشتار حاضر کوششی است در جهت شفاف سازی مفهوم اصلاحات و مشخص کردن مرزهای اصلاح گری از دیدگاه اسلامی و غربی و نقدی بر اصلاحات غربی از منظر تفکر و گفتمان اصلاحات دینی، به نظر نگارنده، اصلاح گری امام علی علیه السلام و همچنین اصلاح گری امام حسین علیه السلام، دو الگوی اساسی در باب اصلاح گری اسلامی می باشد.
از این رو، در این مقاله بیشترین تأکید در مورد اصلاحات اسلامی، بر اصلاح گری آن دو بزرگوار باشد. این مقاله، پس از تعریف اصلاحات و ضرورت آن در تفکر دینی، به اندیشه اصلاحی در غرب و سپس به اصلاحات اسلامی می پردازد و در ادامه، برخی از مهمترین ویژگیها و مؤلفه های اصلاحات اسلامی (علوی ـ حسینی) و غربی بر می شمارد.
مهمترین مؤلفه های اصلاحات غربی، «دین زدایی»، «سکولاریزم» و «فردگرایی»، می باشد. در مقابل، در اصلاحات اسلامی، «اهتمام به دین»، «نفی سکولاریزم و تشکیل حکومت دینی» و «حق محوری» از ویژگیهای اصلی آن می باشد.
«اصلاح» و «اصلاح گری»، از جمله مباحثی است که دارای سابقه کهنی است. ضرورت اصلاحات و ارزش حیاتی آن، در قرآن و روایات و نیز در اندیشه اندیشمندان با تعابیر گوناگون بیان شده است. رهبران ادیان و پیامبران، خود را مصلح و اصلاح گران جامعه بشری معرفی کرده اند.
برخی از آنان نیز در همین راه به شهادت رسیده اند. موضوع اصلاح طلبی، امروزه در گفتمان سیاسی ـ اجتماعی بحث مهم و دامنه داری است که اندیشمندان هر کدام به فراخور حال و دیدگاه خود به آن پرداخته اند.
امّا در این بین، کسانی بوده و هستند که به نام اصلاح گری، به «افساد» مشغولند و به بهانه اصلاحات، در جهت تخریب و گمراه ساختن دین داران گام برداشته اند. این امر موجب شده است که برنامه اصلاحات همواره در پاره ای از ابهامات فرو رفته و آفاتی دامن گیر آنان شود و به گفته استاد مطهّری:
«بدیهی است که جنبش هایی که داعیه اصلاح داشته اند، یکسان نبوده اند. برخی داعیه اصلاح داشته و واقعا هم مصلح بوده اند. برخی برعکس، اصلاح را بهانه فساد قرار داده و افساد کرده اند. برخی دیگر در آغاز جنبه اصلاحی داشته و سرانجام از مسیر اصلاحی منحرف شده اند.»[۲]
یکی از مباحث مهمّی که می تواند در بحث اصلاحات رهگشا باشد، تفکیک اصلاحات اسلامی از اصلاحات غربی و اصلاحاتی که بر خلاف اصول و مبانی دین اسلام می باشد که در روشن شدن مسأله، اهمّیت بسزایی دارد.
بر همین اساس، در این مقاله سعی شده است مبانی و مؤلّفه های اصلاحات اسلامی و اصلاحات غربی ترسیم شود تا هم به تصویری روشن از اصلاحات دینی دست یابیم و هم به قرائتی شفّاف از اصلاحات غیر دینی. این امر مهم موجب تمییز مصلحان واصلاحات راستین از اصلاح طلبان و اصلاحات دروغین خواهد شد.
مفهوم و ضرورت اصلاحات
واژه «اصلاح» در زبان فارسی به معنای به سامان آوردن، التیام بخشیدن، نیکو کردن، آراستن و آشتی دادن به کار رفته است. در زبان عربی کلمه «الاصلاحات» رایج بوده و واژه «التّعدیلات» نیز به جای اصلاحات استعمال می شود. اصلاح در قرآن، در مقابل «افساد» است و افساد؛ یعنی خارج شدن از حالت تعادل. همچنان که راغب اصفهانی می گوید:
«الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلاً کان او کثیرا و یضاده الصلاح و یستعمل ذلک فی النفس و البدن و الاشیاء الخارجه عن الاستقامه.»[۳]
به عنوان نمونه، آیاتی که این دو واژه را در مقابل هم به کار برده اند، عبارتند از:
«الّذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»[۴]؛ یعنی: کسانی که در زمین افساد می کنند و اصلاح نمی کنند. «و اللّه یعلم المفسد من المصلح»[۵]؛ یعنی: خداوند، مفسد را از مصلح می شناسد. «أم نجعل الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات کالمفسدین فی الارض»[۶]؛ یعنی: آیا مؤمنان و اصلاح پیشه گان را چون مفسدانِ در زمین قرار خواهیم داد؟
امام علی علیه السلام نیز این دو واژه را در مقابل هم به کار برده است.آنجا که می فرماید: «… لا أری اصلاحکم بافساد نفسی.»[۷]؛ یعنی: من اصلاح شما را به قصد افساد خود جایز نمی بینم.
اصلاحات، از ضروری ترین و مسلّم ترین تعالیم است که به صورت تکلیفی و اجتماعی تبیین شده و گستره و قلمرو آن، همه امور را در بر می گیرد. اموری چون مسائل فردی و مسائل میان افراد، مسائل خانوادگی و مسائل اجتماعی و گروهی و در مسائل اجتماعی نیز اصلاحات اسلامی، همه بخشهای جامعه را فرا می گیرد.
از محیط زیست و مسائل زندگی مردم و شهرها گرفته تا مسائل فرهنگی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی و…، همه در موضوع اصلاحات قرار می گیرند. از نظر انسان دینی، هیچ پدیده یا رویداد یا فرد یا گروهی از قلمرو اصلاحات بیرون نیست و تعهّد دینی و مسؤولیت های خدایی، انسان دین باور را بر می انگیزد تا برای سامان بخشیدن به همه جنبه های حیات انسان بکوشد و برای زدودن هر نابسامانی، ناهنجاری، واپس گرایی و تباهی و فسادی تلاش کند و نقصان و ناتوانی و نادانی را از دامن فرد، خانواده و جامعه بزداید و سراسر اجتماع را به سامانی در خور و شایسته برساند و این سخن والای پیامبر بزرگوار را راهگشای خویش قرار دهد: «أصلح النّاس علیه السلام أصلحهم للنّاس.» صالحترین انسانها، اصلاح طلب ترین آنهاست.[۸]
به خاطر اهمیت و ضرورت اصلاحات است که قرآن کریم، پیامبران را مصلحان می خواند، چنان که از زبان حضرت شعیب علیه السلاممی فرماید: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا باللّه علیه توکلت و الیه انیب.»[۹]؛ یعنی: جز اصلاح تا آخرین حدّ توانایی منظوری ندارم. مؤفّقیتم جز به دست خدا نیست. تنها بر خدا توکل می کنم و تنها به سوی او باز خواهم گشت.
«اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حکم این که مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است؛ زیرا اصلاح طلبی، هم به عنوان یک شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است.»[۱۰]
گفتمان مدرنیته و اندیشه اصلاح
در غرب، پیرامون مفهوم اصلاح سه واژه «رفرم»(Reforrm)، «رفرمیسم»(Reformism)، و «رفرماسیون» (Reformation) مطرح است. «رفرم» به اقدامی گفته می شود که بر اساس آن، برخی از جنبه های حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تغییر یابند، بدون این که دگرگونی اساسی در جامعه صورت پذیرد. مهندسی اجتماعی، یکی از انواع اقدامات اصلاحی است که معمولاً برای جلوگیری از نهضت انقلابی صورت می گیرد. در این مفهوم، انقلاب و رفرم به صورت دو مفهوم جدای از هم در نظر گرفته شده اند.
«رفرمیسم» نیز به جریانی سیاسی اطلاق می شود که دگرگونی جامعه را از طریق اصلاحات نه انقلاب، تبلیغ می کند. به عبارت دیگر، می توان گفت: جریانی سیاسی که به دنبال تغییرات روبنایی و به شکل تدریجی است، نه اصلاحات بنیادی و زیر ساختی با روشهای انقلابی. در اصلاحات علوم اجتماعی و سیاسی غرب، یکی از مصادیق بارز رفرمیسم، جریان سیاسی درون جنبش کارگری و کمونیستی است که ضرورت مبارزه طبقاتی، انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا را رد می کند و طرفدار همکاری طبقاتی برای رسیدن به جامعه مبتنی بر رفاه عمومی است.
واژه «رفرماسیون»، در فرهنگ و اندیشه غرب، مربوط به اصلاحات دینی می شود و اصطلاحا به جنبش مذهبی در اروپای غربی در قرن شانزدهم که به عنوان نهضتی برای اصلاح مذهب کاتولیک شروع شد و به نهضت پروتستان انجامید، اطلاق می شود.[۱۱]
رفرمیسم یا نهضت اصلاح دینی که تهدیدی برای «راست دینی»(Orthodoxy) مسیحی تلقّی می شد[۱۲]، در نقد نگرش کاتولیکی ظاهر گشت و در نهایت، در قالب «پروتستانتیزم» توانست به تأسیس گونه ای دیگر از کلیسای مسیحی در غرب منجر شود. طرفداران این جنبش بر آن بودند که کلیسای کاتولیک با بهره مندی از باورها و اعتقادات نادرست مردم، به سودجویی پرداخته و از این رو، هدف اوّلیه خود را اصلاح مذهبی و نیل به «روح واقعی حاکم بر دین مسیحیت» معرّفی می کردند. این جنبش گرچه سر آغاز مذهبی داشت، لیکن به سرعت گسترش یافته و در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود تأثیرات شگرفی بر جای گذاشت.[۱۳]
دکترین امام حسین علیه السلام در اصلاحات
«اصلاحات» در تفکر غربی، اساسا پدیده ای غیر دینی و غیر الهی است که قطعا مورد تأیید اسلام و مصلحان دینی نیست. اصلاحات غربی تفاوتی بنیادین با اصلاحات حسینی دارد؛ چراکه در اصلاحات غربی، محور و معیار اصلاحات، فقط مصالح مادّی انسانهاست. در حالی که هدف از اصلاحات دینی و حسینی، اصلاح امور انسانی با معیارهای دینی و الهی است.
اصلاحات حسینی بر مدار و محور «دین» و ارزشهای دینی می چرخد. پژوهشگران علوم اجتماعی نهضت عاشورا را واکنشی در برابر ناهنجاریهای جامعه آن عصر می شمارند. گر چه این برداشت در جای خود درست است، ولی تمام نیست؛ زیرا ناهنجاریهای اجتماعی، عکس العملهای متفاوتی را به دنبال دارند.
هر تعریفی از هنجارهای اجتماعی مؤید این معنی است که تحوّل یا از میان بردن قواعد مورد پذیرش و احترام جامعه ها، ناهنجاری تلقّی می شود. در این که سنّتهای دینی و ارزشهای انسانی و آرمانهای مؤسّس جامعه اسلامی در آن زمان فراموش شده و از میان رفته بود، هیچ تردیدی نیست. فجایعی که در روز عاشورا و حتّی پیش از آن به وقوع پیوستند، خود بهترین شاهد بر این مدّعا هستند.
بنابراین، چه رخدادهایی سبب شد که تنها ۶۱ سال پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله، فرزندان آن حضرت را بدان شیوه زشت و شگفت آور به قتل برسانند و زنان و کودکان ایشان را به اسارت در آورند؟! جامعه اسلامی به چه درجه ای از انحطاط دینی، اخلاقی و فرهنگی رسیده بود که در برابر آن حادثه بزرگ دم فرو بست و واکنش شتابانی از خود نشان نداد؟! عوامل انحراف چه بودند؟! آیا همه جوامع انقلابی با چنین عواملی روبرویند؟! آیا ممکن است چنان حادثه ای دوباره تکرار شود؟!
اینها و دهها پرسش دیگر، تحقیق و تحلیلی را طلب می کند که در گستره این مقال نمی گنجد. تنها می توان افزود زمینه ها و عواملی که آن نهضت عظیم را ایجاب می کردند، و آن فاجعه غم انگیز را رقم زدند، عبارتند از:
۱ـ زمامدار جامعه اسلامی نه تنها شرایط لازم برای تصدّی منصب حکومت را نداشت، که متظاهر به فسق و کجرفتاری بود. البته زمینه های کجروی پیشتر ایجاد شده، ولی تا آن زمان مجال ظهور و بروز نیافته بود.
۲ـ ارزشهای معنوی از یاد رفته بودند و نخبگان جامعه که مدیریت فکری و سیاسی را بر عهده داشتند و الگویی برای مردم به شمار می رفتند، به مفاهیم اخلاقی پایبند نبودند، توده ها نیز به تبع چنان بودند.
۳ـ حکومت نیز فاقد قواعد و معیار بود و قانون و ضابطه ای را در میان کارگزاران معمول نمی داشت، در نتیجه ظلم و تبعیض به غایت رسیده بود.
۴ـ بدعتها و پیرایه های بسیار در دین راه یافته و مذهب، وسیله تخدیر مردم و تأمین خواسته های حکام و مفسدان شده بود.
۵ـ دنیا مداری و ماده گرایی، جهان برین و حیات آخرین را از یادها زدوده بود.
۶ـ رعب و دنیا پرستی همچون بسیاری، متدینان را زبون و زمین گیر کرده و آنها را تسلیم پیشامدها کرده بود، دلیری و رادمردی نیز تنها در اسطوره ها به جای مانده بود.
بنابراین، اصول جامعه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله تأسیس کرده بود، به راه فنا می رفت و سنّتها و ارزشهای محترم، به فراموشی سپرده می شدند. انحطاط دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه، بویژه در نیمه اول دهه چهارم هجری، به اوج خود رسیده بود. از زمان خلیفه سوم، اشرافی گری و بذل و بخششهای بی حدّ و حصر از بیت المال به اقوام و نزدیکان متعارف شد و مسلّط کردن تبعیدیهای عصر نبوی بر مقدّرات جامعه اسلامی و در نهایت قدرت بخشیدن به خلافت اموی، خلافت اسلامی را به سلطنت کسری و قیصر مبدّل ساخت.
بویژه یزید که تظاهر به نقض سنن و نفی ارزشها را همواره معمول می داشت.[۱۴] حال در چنین موقعیتی، چه کسی باید برای سامان دادن به امور دینی، اجتماعی، سیاسی و… جامعه و مسلمانان قیام کند؟ یک فرد اصلاح طلب! و این اصلاح طلب بزرگ، کسی جز امام حسین علیه السلام نیست که با الگو پذیری از سیره جدّش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پدرش امیر المؤمنین علی علیه السلام نهضت خود را شروع کرد.
مؤلّفه های اصلاحات اسلامی (علوی ـ حسینی) و غربی
۱ـ دین زدایی یا اهتمام به دین؟!
یکی از اصول اساسی و مهم اصلاح گری غربی، دین زدایی و ستیز با دین است. گریز غرب از دین نخست به عنوان گریز از اوهام و خرافات رایج در دین تحریف شده، تلقّی گردیده است و در نهایت به گریزان شدن غرب از اصل و اساس دین و التزامات دینی انجامید. به طور کلّی می توان گفت در مجموع عواملی نظیر تحریفات دینی، تهی بودن نظام دینی کلیسا از معارف ناب عقلانی، بی بهره بودن آن نظام از سیره استوار عملی، فاصله ما بین گفتار و رفتار منادیان دین و داعیان دین محوری، دنیازدگی عالمان دینی، برخورد روشنفکرمآبانه و بنیاد برانداز با اساس دین و ارزشها، طرح و پرداخت شبهات دینی بدون ارائه پاسخ لازم و مناسب و علم گرایی را می توان از عوامل زمینه ساز دین ستیزی و ترویج دین گریزی به شمار آورد.
پدیده نوگرایی با فرهنگ فراگیر سکولاریستی خود که از سده هفدهم به بعد در اروپا آغاز گردید، به تدریج در سطح جهان انتشار یافت و گوشه و کنار جهان را تحت سیطره فرهنگی ـ سیاسی و بعضا اقتصادی ـ صنعتی خود در آورد.
مبدأ پیدایش و مهد پرورش نوگرایی، بستر زمانی و جایگاه جغرافیایی خاص خود را داشت، امّا آثار و ویژگیهای آن از مرز جغرافیایی زادگاه و پرورشگاه خود فراتر رفته است. سخن از نوگرایی در واقع سخن از شیوه ها و جلوه هایی از زندگی فردی و یا سازمان اجتماعی است که از اواخر قرن هفدهم به بعد رخ داده است. در هر صورت، در عصر نوگرایی آنچنان ضربه مهلکی بر ساختار و پیکره دین فرود آمد که در نوع خود در تاریخ دین گرایی بشر، بی سابقه بوده است.
برداشتهای لیبرالیستی، تجربه گرایانه، اصلاح طلبانه و فردگرایانه توماس هابز و جان لاک، همچنین قرائتهای ماتریالیستی و جامعه شناسانه فردریک انگلس و کارل مارکس از دین، پدیده دین زدایی و یا حاشیه سازی دین را گسترش داد. از آن گذشته، برخوردهای نادرست اربابان دینی کلیسا، این امر را شدّت بخشید. به تدریج اکثریت آحاد مردم در جوامع غربی بر این باور شدند که این دین و گرایشهای دینی بوده است که مانع رشد، کمال و ارتقای فکری آنان شده است و می بایست زودتر از این، خود را از شرّ دین خلاص می کردند تا سریعتر از این به شکوفایی صنعتی خود نایل گردند.
در واقع، غرب گناه خودکامگیها، سلطه طلبیها، استعمارگری ها و سفاکی های حاکمان از خدا بی خبر خود را که طی قرون متمادی غرب را در ظلمت و جهالت رها کرده بودند، به گردن دین و دین مداری انداخت و گویا دیواری کوتاهتر از دیوار دین یافت نمی شد. البته برخورد ناشایست مجامع دینی غرب، نظیر آنچه در مورد تفتیش عقاید و سخت گیریهای مسلکی و قشری دانشمندانی چند از مغرب زمین، از جانب کلیسا روا داشته شد، زمینه ساز این قبیل برداشتهای نادرست و ناروا از دین گردید.[۱۵]
به طور کلی، در اصلاح طلبی، مفاهیم دینی، تعریفی خاص دارند و جز در محدوده نگاه بشر انگارانه و منطبق با فرد یا میل فردی و جمعی، پذیرفته نخواهند شد. از این رو، در دینی ترین برداشتها، گونه های التقاط به آسانی قابل رؤیت است. «قرائتهای مختلف»، «گرایشهای متنوع»، «زبان روز»، و… پوششهایی هستند که التقاط را تسرّی داده و قبح آن را در منظر عموم کاهش می دهند. کانت در بستر اصلاح طلبی دینی اظهار می دارد:
«اگر عملی که قانون مسلّم وحی فرمان داده، ذاتا هم مجاز باشد، این پرسش پیش می آید که آیا مقامات برتر و پیشوایان روحانی، می توانند به استناد معتقدات ادّعایی خود، پذیرش آن را شرط داشتن ایمان، به مردم تحمیل کنند؟ حال آن که به داوری مردم، همیشه احتمال بسیار می رود که اشتباهاتی در آن زمینه راه یافته باشد.»[۱۶]
در مقابل اصلاحات غربی، در اصلاحات اسلامی، اهتمام به دین و اصلاح ارزشهای دینی، عنصر اصلی و محوری اصلاحات است. امام علی علیه السلام، احیای ارزشهای دینی و اهتمام به دین را در رأس اصلاحات خود قرار داد:
«اللّهمّ انّک تعلم أنّه لم یکن الّذی کان منّا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّله من حدودک.»[۱۷]
یعنی: پروردگارا! همانا تو می دانی که نهضت و قیام ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت نبود، بلکه همه هدف ما این بود که نشانه های دین تو را به جامعه برگردانیم و در سرزمینها اصلاح را ظاهر سازیم، تا بندگان ستم دیده ات در امن و امان زندگی کنند و حدود تعطیل شده تو اقامه شود.
آن حضرت در خطبه ای دیگر می فرماید: «انّه لیس علی الامام الاّ… اقامه الحدود علی مُسْتَحِقّیها.»[۱۸]؛ یعنی: همانا بر عهده امام نیست مگر… بر پا داشتن حدود بر مستحقّان آن.
در عصر امام حسین علیه السلام نیز انحرافات و بدعتهایی در دین رسوخ کرده و چهره واقعی دین را تغییر داده بود. از آنجا که نظام حاکم، به تعالیم دینی اهتمام نمی ورزید، آن حضرت در صدد اصلاح و احیای دین بر آمدند. از سخنان و خطابه های امام حسین علیه السلام به خوبی می توان دریافت که هدف امام از قیام، نه حکومت و ریاست و نه اغراض فردی و امور شخصی، بلکه مبارزه با انحرافات و بدعتها در دین بوده است.
در عصر ایشان وضع اسلام و مسلمانان و حکومت به حدّی بد و غیر قابل پذیرش بود که وظیفه هر مسلمانی اظهار مخالفت و جلوگیری از انحراف و سقوط بود. در دوره و شرایط سلطه امویان بر مقدّرات مسلمانان، آنچه در آستانه نابودی قرار داشت، دین خدا بود. خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله نیز مدافعان و حامیان راستین دین خدا بودند. حمایت از اهل بیت، حمایت از دین بود و حمایت از دین در آن مقطع زمانی، شرکت در جهاد ضدّ ستم و افشاگری علیه کفر پنهان در نقاب اسلام بود.
حسی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 